روز 22 بهمن بود و به همراه همه ی مردم برای بزرگداشت این روز به میدان شهر آمده بودیم. همزمان با همه ی شعار ها به ذهنم می آمد که ملت ایران و نیز همین همشهریانم در چه بدبختی بودند و چه نقل هایی از فلاکت همشهریانم در دوران پهلوی بارها دهان به دهان شده و به گوشها رسیده است. خداوند با نظام اسلامی چه نعمتی به ما داده است.خدا کند که قدردان این نعمت باشیم.
از راهپيمايي برميگشتم. بچه هایم خسته شده بودند که ديدم ماشيني کنارم ترمز کرد و جوانی صدايم کرد. برگشتم ديدم يکي از بستگان پدری ام است دعوتم کرد سوار ماشينش بشوم .سوار شدم. گفتم مبارک است ماشين نو خريده ايد. گفت بله چند وقتی است خريده ام. تا رسیدن به مقصد فرصت کمي بود. روی صندلی های راحت ماشین لم دادم کمی درد کمرم آرام شد و دنبال حرفی بودم که سر صحبتی باز کنم که آن فامیل ما گفت: « راهپیمایی بودید؟»
گفتم: « بله».
گفت: «آخه نمیدانم چرا این مسئولین به مردم ظلم مي کنند و مردم را بیچاره کرده اند.همين ديروز يک نفر را ديدم که از روستا براي درمان مریضش آمده بود و برای 200هزار تومان گير کرده بود و پول پرداخت خرج بيمارستان را نداشت و به هر دري زد اما فايده نکرد. دست آخر سراسيمه از بيمارستان بيرون رفت تا بتواند از جايي پولي جور کند و مريضش را مرخص کند».
فرصتي نبود تا بحثي کنيم ولی من به فکر آن صاحب مریض بودم که نتوانسته پول ترخیصش را جور کند. و چه بايد مي گفتم وقتي کسي گرفتار بيمارستان ميشود آدم هرچه هم ندار باشد دلش ميخواهد کمکي کند،اما انگار این فامیل دغدغه مند ما..! دعا کردم که ان شاءالله مشکل آن شخص حل شده و مريضش مرخص شده باشد.
به درب منزل رسیدیم گفتم: « از اینکه زحمت ما را کشیدید ممنونم ان شاءالله چرخ ماشینتان برایتان بچرخد ، راستی اسم ماشین را ندانستم.»
درهمان حین که پیاده میشدم گفت: « سانتافه 2017 است 300 میلیون خریده ام».
گفتم: مبارک است. بفرمایید منزل در خدمت باشیم. هنوز صدای مرسی اش تمام نشده بود که گاز ماشین را گرفت و رفت. هنوز ماشین در انتهای خیابان دیده میشد و من در افکارم غوطه میخوردم ؛ انقلاب ایران - 300 میلیون تومان - ترخیص مریض- 200هزار تومان-سانتافه !
تازه در خبرها خوانده بودم که فقط امسال 46هزار خودروی خارجی وارد کشور شده است. اگر این خودروهای گرانقیمت زیرپای مسؤولین کشور باشد چه؟ آیا آنها هم از کنار مشکلات مردم محروم همینقدر بی تفاوت عبور خواهند کرد و فقط دغدغه مندی لقلقه ی زبانشان خواهد بود؟
هنوز هم نمی توانم هضم کنم؛ کسی که 300میلیون برای ماشین هزینه می کند از تهیه 200هزار تومان برای مریض مضطر، عاجز است؟
آن خوی کاخ نشینی که امام هشدارش را داده بود که موجب شکاف طبقاتی شده و آسیبی می شود برای انقلاب، کدام خوست؟
گویی امام خطر را با چشم جان می دید و حس میکرد که می گفت: «همیشه این کشور به واسطه این کاخ نشینها تباهی داشته است. این سلاطین جور که همه کاخ نشین تقریباً بودند، اینها به فکر مردم نمیتوانستند باشند، احساس نمیتوانستند بکنند فقر یعنی چه، احساس نمیتوانستند بکنند بیخانمانی یعنی چه، اینها اصلاً احساس این را نمیتوانستند بکنند. وقتی کسی احساس نکند که فقر معنایش چی است، گرسنگی معنایش چی است، این نمیتواند به فکر گشنهها و به فکر مستمندان باشد. لکن آنهایی که در بین همین جامعه بزرگ شدهاند و احساس کردند فقر چی است، دیدند، چشیدند فقر را، احساس میکردند، ملموسشان بوده است که فقر یعنی چه، اینها میتوانند به حال فقرا برسند. »*
پی نوشت:
* صحیفه ی امام خمینی ، جلد17 ، صفحه 377