گاهی میشنوم افرادی از ضرورت خودکفایی کشور برای رسیدن به نقطه توسعهیافتگی صحبت میکنند. این افراد معتقدند ما باید همه توانمان را به کار گیریم که هر چه میتوانیم در داخل تولید کرده، نیاز کشور را به خارج یکسره برطرف کنیم. از محصولات گوناگون کشاورزی بگیرید تا صنعت و معدن و نفت و تجهیزات الکترونیکی و لوازم خانگی و ... . استدلال این افراد آن است که چون وابستگی کشور به خارج نقطه ضعفی است که دشمنان میتوانند سر بزنگاه از آن استفاده و ما را تحریم کنند ما باید پیش از رسیدن آن لحظه حساس، خود را برایش آماده کنیم و تنها راه آمادهسازی نیز «خودکفایی حداکثری» است. در نگاه این اشخاص، «وابستگی» نقطه مقابل «خودکفایی» است و راه سومی وجود ندارد.
این در حالی است که اتفاقا راه سوم وجود دارد و خودکفایی مطلق یا حداکثری اصلا کار معقولی نیست؛ زیرا بسیاری از کالاهایی که ما در داخل تولید میکنیم میتوان از خارج با قیمت کمتر و چه بسا کیفیت بیشتر تهیه کرد. در این گونه موارد، تولید در داخل اصلا به صلاح نیست و صرفه اقتصادی ندارد. در دانش اقتصاد مفهومی وجود دارد تحت عنوان «Comparative advantage» یا همان «مزیت نسبی». طبق این اصل، ما باید تنها کالاهایی را تولید کنیم که بتوانیم با قیمت کمتر و کیفیت بیشتر از رقبا آنها را عرضه کنیم و الا هم بازار را باختهایم و هم پول کشور را هدر دادهایم.
بنابراین به جای تکیه بیجا به مفاهیمی چون خودکفایی حداکثری در همه چیز، باید بکوشیم کالاهایی که در آن مزیت نسبی داریم را شناسایی کنیم و با تمام توان بر روی تولید آنها متمرکز شویم. امید که این مهم در گام دوم انقلاب اتفاق بیفتد.