در این روش، انسان با طهارت روح، تهذیب نفس، ذکر، جوع و شب زنده داری، قابلیت پذیرش معرفت خدا را در خود ایجاد میکند؛ یعنی انسان میتواند با تقوای الهی و مخالفت با خواستههای نامشروع نفسانی، توفیق دریافت حقیقت الهی را کسب کند؛ همچنان که مولای متقیان حال عارف واقعی به خدا را اینچنین معرفی میکند: قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ حَتَّى دَقَّ جَلِيلُهُ وَ لَطُفَ غَلِيظُهُ وَ بَرَقَ لَهُ لاَمِعٌ كَثِيرُ اَلْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ اَلطَّرِيقَ وَ سَلَكَ بِهِ اَلسَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ اَلْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ اَلسَّلاَمَةِ وَ دَارِ اَلْإِقَامَةِ وَ ثَبَتَتْ رِجْلاَهُ بِطُمَأْنِينَةِ بَدَنِهِ فِي قَرَارِ اَلْأَمْنِ وَ اَلرَّاحَةِ بِمَا اِسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّهُ.[1] عارف به خدا کسی است که عقل و خردش را زنده کرده و نفس امارّهاش را (با ریاضت و بندگی و عدم پیروی از هواهای نفسانی) را ميرانده؛ به گونهای که جسم او لاغر شده و دل سختش به نرمی گراييده، آنگاه فروغى از عالم بالا بر او تابيده و راهش را روشن ساخته و در پرتو آن نور، راه خدا را پیموده و درهای معرفت برایش گشوده شده و با پیمودن درجات به سرای امن الهی و منزلگاه ابدی رسیده است و با آرامشى كه در بدنش به وجود آمده بود، پاهايش در قرارگاه ايمنى و آسايش استوار مانده است به آن چه که دل خود را به كار واداشت و پروردگارش را خشنود ساخت. باید توجه داشته باشیم که رسیدن به قابلیت معرفت شهودی، در گرو تلاش خود انسان و عنایت و توجه خاص خداوند افاضۀ علم و نورانیت به قلب او است.[2] بنابراین کسی که در عالم تاریکیها و ظلمات غرق است نمیتواند به معرفت شهودی برسد؛ پس ابتدا باید حجابهای ظلمانی را کنار بزند، امام صادق (علیه السلام) در این باره میفرماید: «بین بنده و خدا هیچ پردهای تاریکتر و ترسناکتر از نفس و هوی نیست».[3]
کلیدواژهها: خدا. معرفت. عرفان. شهود --------------------------------------------- پینوشتها: نهج البلاغه، ترجمۀ محمد دشتی، ص 227، خطبۀ 220. 2. به سوی خودسازی، استاد مصباح یزدی، ص 137. 3. سفینة البحار، ج 2، ص 603.