زیر برگه چک را امضا کرد. با ست چپ اش کناره دسته چک را گرفت و ارام لبه چک را بالا کشید تا جدا کند. انگار برگی از صفحه های قلبش را جدا کرد. در دلش شور افتاده بود. ساکت و ارام سر بالا اورد و به چشمان دوخته به زمین شاگردش نگاه کرد.
- خیره انشالله .. بیا جوون . امیدوارم با این چک کارت راه بیفته.
پسر جوان صندل هایش را روی زمین کشید و گره صورتش هنوز باز نشده بود. به سختی جواب داد.
- خدا خیرتون بده حاجی. الهی که گره های زندگی تون باز بشه.
حاجی از جا بلند شد و چک را در کشوی میزش گذاشت و زیر چشمی شاگردش اش را دید که با آخرین دکمه لباسش ور میرود و قصد رفتن ندارد.
پسر جوان همانطور که نگاهش پایین است، عاقبت لب باز میکند.
- ولی حاجی .. این وام من دو تا ضامن نیاز داره.
هر چه بیشتر میگذشت صدایش آرامتر شد. کف دستانش عرق کرده بود. به صورت حاجی نگاه کرد که با ابروهای تا به تا به او زل زده بود. دستانش را درهم فرو کرد و گفت:
- حاجی لطفی کنید.. به اوستا یعقوب بگید که ایشون هم ضامن من بشن.
چشمان حاجی گرد شد. زیر لبش استغفراللهی گفت. صورتش قرمز شد.
- میدونم براتون سخته حاجی .. میدونم یک عمر احتیاط کردید.
حاجی از جا بلند شد و با ان تسبیح دانه عقیق اش، چند قدمی راه رفت. خودش به سختی چک را نوشت. چطور میتواند اوستا یعقوب را هم .. گره ابروهایش باز نشده بود. جملات در سرش میپیچیدند. لب هایش بروی هم فشار داد تا حرف دلش بیرون نریزد.
- پسر اخه مگه مجبوری وام زیاد میخوای. من خودم سختم بود چک بدم چجور اوستا یعقوب رو راضی کنم. همین یک کار هم از سرت زیادی هست.
صدای سلام گرمی او را بخود آورد. اوستا یعقوب دم در مغازه ایستاده بود. بفرما گفت. نفهمید شاگرد کی راهش را کشید و رفت.
اوستا یعقوب روی صندلی نشست و گفت:
- حاجی چیزی شده.. امروز توی خودتی؟
دستی به ریش هایش کشید. چندین بار ..زیر لب ذکر گفت. انگار که بخواهد از چاه درونش، حرفی سنگینی بالا بکشد، گفت:
- اوستا جان .. یک زحمتی واست داشتم. شاگرد من رو که میشناسی .. چند سالی پیشم هست ..
شاگرد، از اتاق کوچک آبدارخونه فال گوش ایستاده بود. گوشه چشمش اشکی برق زد. دست بالا برد و خداراشکر کرد.
امام صادق علیه السلام: إن كانَت لكَ يَدٌ عندَ إنسانٍ فلا تُفسِدْها بكَثرَةِ المِنَنِ و الذِّكرِ لها، و لكنْ أتبِعْها بأفضَلَ مِنها؛ فإنَّ ذلكَ أجمَلُ بِكَ في أخلاقِكَ، و أوجَبُ لِلثَّوابِ في آخِرَتِكَ. / بحار الأنوار : 78/283/1
امام صادق عليه السلام : اگر به كسى خوبى كردى، آن را با منّت گذاشتن زياد و به رُخ كشيدن تباه مساز ، بلكه با خوبىِ بهترى ادامه اش بده ؛ زيرا اين كار براى اخلاق تو زيبنده تر است و پاداش آخرتت را واجبتر مى گرداند.
#به_انتخاب_تو
#منت_گذاری