منبری درست کرده بودند، پیامبر علی را صدا زد، علی از منبر بالا رفت، بالا رفتن که نه، تا حالا دیده ای چگونه خورشید موقع طلوع بالاتر و بالاتر میرود؟
خطبه شروع شد، علی چه با وقار، ولی با هیبت ایستاده، فکرش را بکن، کوه باشی ولی چون گل سر به زیر، ناگهان دست علی را گرفت، بالا آورد.
_من کنت مولا....