تو خدایی داری.
میتوانی تصور کنی اشتیاق و علاقه کسی به تو آنقدر زیاد باشد که از ذوقش جان بدهی. خدایی داری که همانقدر به تو مشتاق است.
تو باش و انصافت. کدام بشر محدودی میتواند جای آن همه مهروزی خالقت را پر کند؟ اصلاً کدام انسان زمینی میتواند زمین و زمان را به هم بدوزد تا تو به هدفهای معقولت برسی و همان طور زمین و زمان را به هم بدوزد تا تو به خواستههای نامعقولت نرسی؟
تو باش و واقع بینیات. کدام قدرت جهانی میتواند طوفان شن به پا کند و کدام اراده محکمی تواند دست نیاز به استکبار را یکباره جمع کند؟ واقع بین باش. که چه بشود؟ جز آنکه نمیخواهد مخلوق محبوبش آسیب ببیند؟ جز آنکه نمیخواهد مخلوق محبوبش در برابر مخلوقات پست شدهاش سرافکنده باشد؟
چنین خدایی پرستیدنی نیست؟
چنین خدایی دوست داشتنی نیست؟
پ ن: «اگر بندگانِ گناهکارم بدانند که چقدر مشتاق توبه و بازگشت آنان هستم، از شدت شوق میمُردند» میزان الحکمه، جلد ۴،ح ۲۷۹۷