معرفت نفس
ادامه ی پست قبل:
معرفت نفس همان خودشناسي است كه اقرب طرق به ماوراي طبيعت و صراط مستقيم خداشناسي است.انسان بزرگترين جدول بحر وجود، و جامع ترين دفتر غيب و شهود، و كاملترين مظهر واجب الوجود است.
بايد كتاب وجود خود را فهميده ورق بزنيم که حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
«النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة»(1)
(مردم معادنی هستند همانند معادن طلا و نقره)
لذا باید درونت را حفاری کنی تا استعدادهای درونیت را کشف کنی و به چشمه ی حیات برسی و بدانی که همه چیز در وجود خودت است.
مبادا با سالها زندگی کردن این معادن را کشف نکنیم و از دنیا برویم که فقط آه میماند و افسوس!
در محيط اطراف خود سفر كرديم همه چيز را ديديم و شنيديم و لمس كرديم و بوئيديم، انديشيديم ،در بيرون خود سير كرديم اكنون سفر در خود را آغاز كنيم كه حكايتها در درون ماست.
خویشتن نشناخت مسکین آدمی / از فزونی آمد و شد در کمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت / بود اطلس خویش را بر دلق دوخت.
اینکه در محضر علامه حسن زاده ی آملی حاضر شویم و از خرمن معرفت ایشان استفاده کنیم.ایشان در کتاب دروس معرفت نفسشان به بررسی و شناخت نفس پرداخته است که درس هفتم ایشان بنده را مجذوب خودش کرده و بارها این درس را خوانده ام و لذت برده ام و من را به تفکر واداشته،اینک مقداری از این صفحات را مرور میکنیم:
«اينك از عادت(و روزمرگی)بدر آئيم و با همان ديده ايجاد دفعى، جهان را بنگريم هر آينه در اين نگريستن چيزهائى عائد ما خواهد شد و به فكرما خواهد رسيد و حالاتى براى ما خواهد بود .
وقتى چنين حالت اعنى خروج از عادت كه در درس پيش گفته ايم برايم پيش آمد،مدتى در وضعى عجيب بودم كه نمى توانم آن را به بيان قلم در آوردم و بقول شيخ شبسترى در گلشن راز :
كه وصف آن به گفت و گو محال است / كه صاحب حال داند كان چه حال است.
در آن حال به نوشتن جزوه اى به نام (من كيستم)خويشتن را تسكين مى دادم , اكنون پاره اى از آن جزوه را به حضور شما بازگو مى كنم :
من كيستم من كجا بودم من كجا هستم من به كجا مى روم آيا كسى هست بگويد من كيستم ؟ !
آيا هميشه در اينجا بودم ،كه نبودم ،آيا هميشه در اينجا هستم،كه نيستم.آيا به اختيار خودم آمدم،كه نيامدم.آيا به اختيار خودم هستم،كه نيستم،آيا به اختيار خودم مى روم،كه نمیروم،از كجا آمدم و به كجا مى روم،كيست اين گره را بگشايد؟!
چرا گاهى شاد و گاهى ناشادم،از امرى خندان و از ديگرى گريانم،شادى چيست و اندوه چيست،خنده چيست و گريه چيست؟!
مى بينم،مى شنوم،حرف مى زنم،حفظ مى كنم،ياد مى گيرم،فراموش مى شود،به ياد مى آورم ،ضبط مى شود،احساسات گوناگون دارم! ادراكات جورواجور دارم , مى بويم , مى جويم ،مى پويم ،رد مى كنم،طلب مى كنم،اينها چيست چرا اين حالات به من دست مى دهد،از كجا مى آيد،وچرا مى آيد،كيست اين معما را حل كند ؟!
چرا خوابم مى آيد خواب چيست بيدار مى شوم بيدارى چيست چرا بيدار مى شوم چرا خوابم مى آيد نه آن از دست من است و نه اين،خواب مى بينم خواب ديدن چيست! تشنه
مى شوم آب مى خواهم ،تشنگى چيست آب چيست ؟!
ادامه دارد...
1:الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 177.
================================================
برای مشاهده ی مطالب مرتبط
توصیه ی های خدا به موسی در شب قدر
شب تقدیر
جایگاه شب قدر
شب سرنوشت ساز
شب قدر , شب بیداری
دلیل اختلاف شب قدر بین شیعه و اهل تسنن