پدرم صدایم کرد . آقا محسن بیا .پدرم روبروی تلویزیون روی مبل نشسته بود و مشغول تماشای تلویزیون بود.زمانی که کنارش نشستم. دیدم بابام نگاهی به ساعت کرد وگفت: پسرم از زمانت بهترین بهره رو ببر.سعی کن از هر چیزی که در اطرافت هست درسی بگیر مثلا از حرکت مورچه ها که در صفحه نمایش تلویزیون نشان می دهد چه درس هایی می توان گرفت! بابام صحبت خودش را ادامه داد از درس های بزرگی که از این موجود کوچک می توان فراگرفت این است که اگر کسی به خانه مورچه ها حمله کند همگی از آن دفاع می کنند.وقتی یکی از آن ها به غذا می رسد بقیه مورچه هارا صدا می کند.به فکر آینده خود هستند و غذا برای آینده ذخیره می کنند.پس پسرم ما هم باید همیشه مراقب وطنمان از هر نظر باشیم.ما هم باید به فکر دیگران باشیم و رعایت مساوات را بکنیم. به فکر آینده خود که آخرت است باشیم و توشه ایی برای فردای خودمان آماده کنیم.