شهرِ کُرد (گزیده خاطرات سفر به شهرستان قروه در استان کردستان - محرم 96)
مِیهم سُفلی – 1
دیگر روزهای پایان سفر بود و ما هم کمکم داشتیم خسته میشدیم. عادت نداشتم تاسوعا و عاشورا را در جایی غیر از قم باشم. انصافا هم مراسم تاسوعا و عاشورای هیچ جای ایران مثل قم نمیشود!
با سید صحبت کردم و قرار شد این دو روز باقیمانده را به روستای جدیدی بروم. سید میگفت: «مِیهم سُفلی، نیرو نیاز دارند. بچه ها کم تعدادند و روستا پُرجمعیت.» با اشتیاق و برای کسب تجربههای جدید، قبول کردم. یک تیم پنجنفره شدیم و یکی از اهالی روستا با ماشین آمد قُروه دنبالمان. بچه ها میگفتند از برادران اهل سنت است و این یکی از ویژگیهای خوب این روستا بود. ترکیب جمعیتی سنی – شیعی میتوانست خاطرهای نو و تجربهای ارزشمند باشد. یکی از دوستان، به گمان این که من از مذهب راننده بیاطلاعم، در میانه راه برایم پیامک فرستاد. نوشته بود:
«اهل سنّته ها! حواست باشه» من هم جواب دادم اتفاقا قصد دارم کل تاریخ اسلام رو به فحش بکشم! رفیقمان جدی گرفت و رنگش پرید. اشاره کردم شوخی بود. بیخیال!
البته دوستمان حق هم داشت. دقیقا در همان ایامی که ما قُروه بودیم، همهپرسی استقلال کردستان عراق برگزار شد و این تاثیری عمیق بر مناسبات و روابط برخی کُردها گذاشته بود. از سوی دیگر، این تاثیر در میان اهل سنت به مراتب عمیقتر از کُردهای شیعی بود و هرگونه خطا و اشتباه از جانب ما، ممکن بود تبعاتی به همراه داشته باشد.
راننده از محبتش به اهل بیت میگفت و این که قصد دارد به سفر مشهد برود. میگفت: « به زودی با همسرم میخواهیم برویم زیارت امام رضا.» به ما هم بسیار احترام میگذاشت. به خصوص آن که در گروهمان، از 5 نفر، دو تن ملبّس بودند، یکی با عبا، من و دیگری هم یله و رها!
چندی بعد، به روستا رسیدیم. راننده خیلی تعارف کرد به خانهشان برویم. در تعارفهایش صداقت موج میزد اما وقتی قبول نکردیم، دیگر خیلی اصرار نکرد. خداحافظی کردیم و به مسجد رفتیم. اندکی بعد، بچههای شیعه و سنی آمدند. دوست عبایی بچه ها را بر اساس مذهب، تفکیک کرد. گفت: «شیعهها بیایید این طرف بهتون وضو و نماز یاد بدیم. سنیها هم برن پیش "ماهان" یاد بگیرن.» ماهان، پسر بچهای سنی بود که از نظر هوش، ذکاوت، حساسیت و اطلاعات مذهبی از بقیه جلوتر بود. البته اطلاع بیشتر از مذهب، به معنای این نبود که ماهان الاهیدان یا فقیه بود؛ بلکه در جمعی که بسیاری نمیدانستند سنیاند یا شیعه، مطّلع کسی بود که نام مذهبش، نحوه وضو گرفتنش و اذکار نمازش را میدانست!
لینک همین مطلب: «https://www.cloob.com/u/ensan73/129580324»