جدول
فتحي گفت: «آفرين يه لحظه اجازه بديد...»
و رفت به سراغ يادداشتهايي که به همراه داشت. چند صفحه را ورق زد؛ بعد دستش را روي يک نقطه از يادداشتها گذاشت و گفت:
«اين ماجرا در سفر اعداد، فصل دوازدهم اومده. مريم و هارون جايگاه خودشون رو با حضرت موسي (ع) يکسان ميدونند و در يه موردي به ايشون اعتراض ميکنند. خدا هم خشمگين ميشه و مريم رو به مدت هفت روز مبتلا به بيماري بَرَص يا همون پيسي مي کنه.»
ضربدر قرمز بعدي، کنار نام خواهر حضرت موسي (ع) قرار گرفت.
فتحي، به عنوان گزينه بعدي، اسم حضرت هارون (ع) نوشت و کنارش ضربدر زد:
«تکليف ايشون هم همين جا روشن شد. البته موارد منفي ديگهاي هم در موردشون هست که ديگه سراغ اونها نميريم.»
ياوري گفت: آقاي فتحي، قولت يادت نره! قرار بود راهنمايي هم داشته باشيم.
فتحي در خانه چهارم جدول، حرف واو را نوشت و گفت: «اينم راهنمايي.
البته طبق ارفاق قبلي، شما هر شخصيت مثبت ديگهاي رو هم بگيد، قبوله.»
گزينههاي بعدي هم يکي يکي آمدند و رد شدند:
حضرت يعقوب (ع)
در عهد عتيق، ايشان نبوت را با حيلهگري به دست ميآورند!
حضرت سليمان (ع)
به گفتهي عهد عتيق، کافر شدند!
يهوه (خدا)
در عهد عتيق، خداوند دروغ ميگويد و مواردي از جهل، عجز و ترس در او ديده ميشود!!!
حضرت داوود (ع)
اين قسمت گفتگوي بچهها حرفهاي بانمکي داشت که مرور آن خالي از لطف نيست:
جمشيد حسنپور، دانشجوي اديان شرق، بعد از دقايقي تفکر، بالاخره يک اسم پنج حرفي با حرف واو در جايگاه چهارم پيدا کرد و هيجانزده، گفت: «فهميدم! داوود... حضرت داوود»
يک دفعه صداي دو سوم بچهها درآمد:
- خسته نباشيد!
- هيچ کس هم نه، حضرت داوود توي کتاب مقدس، سفيد باشه!
- ماجراي اوريا رو مگه نشنيدي؟!
- ببين فقط يه قلمش ارتباط با زن اوريا بوده...
- جمشيد، خداييش خيلي پَرتي!
فتحي سعي ميکرد کلاس را کنترل کند.
جمشيد حسنپور، با ترکيبي از خنده و اعتراض گفت: «خُــــــب حالاااااا! نوبرشو آورديد؟! يه اديان ابراهيمي خونديد ديگه.
حالا بقيهتونم لابد اين بچههاي اديان ابراهيمي اغفال کردن.
بابا ما اديان شرقيها داريم تواضع ميکنيما! وگرنه، مگه هر کسي ميتونه درسهاي ما رو ياد بگيره...»
منابع:
- اعداد
- پيدايش - :
- اول پادشاهان - :
- براي نمونه، بنگريد به: پيدايش