نشان گمشدگان (تقدیم به شهدای گمنام)
محمد هادی چرخکان
نشان گمشدگاني اگر چه گمنامي
تو مست باده ی عشقی نه ساغر و جامی
تو یونسی و برفتی به کام ماهی عشق
خطاست هر كه بگوید جوان ناكامي
به بند بند وجودت قسم که بنده نه اي
تو رسته از همه بندی رها ز هر دامی
برای روح خدا چون پسر برای پدر
ذبيح حضرت رحمت براي ابرامي
همیشه در تب و تابم میان قوم و کسم
چگونه در دل غربت همیشه آرامی
به جستجوي تو گشتم تمام شهر دلم
کسی نبود و ندیدم نجات و فرجامی
كنون كه شهره شهرم به عشق ورزيدن
شهیر گشته به شهرت خیال خوشخامی
حصین جهد مداوم برای شهرت و نام
نه عزتی و دوامی نه نفس خودرامی
هزار نام بلند آمد و به رنگ تو شد
كجاست سيم و زر تو شبيه زرفامي