نقد انتساب مهدويت به علي محمد شيرازي
به ادعاي منابع بهائيت و برخي از آثار نقدي كه مبناي كلامي و محتوايي خود را صرفاً منابع بهائيت (بدون تحقيق) قرار دادهاند، علي محمد شيرازي پس از ورود به تبريز، درمييابد كه عمرش به پايان رسيده است و بازگشتي در كار نيست،(۱) دو شب پس از ورود به تبريز، در سال ۱۲۶۴ قمري ادعاي قائميت خود را آشکار ساخت(۲) و در ميان علماي تبريز گفت: «من همان قائم موعودي هستم که هزار سال است منتظر ظهور او هستيد».(۳) وي ادعاي بابيت خود را به بابيت علم الهي تأويل ميکرد.(۴) او در جاي ديگر از مخاطبان ميخواهد در اذان به مهدويت او شهادت دهند: «نام مرا در اذان و اقامه داخل کنيد و بگوييد اشهد ان عليمحمّداً بقيه الله».(۵)با وجود همه مستنداتي كه در گزارش بالا بيان شد، بايد توجه داشت كه هيچ شاهد، دليل، مدرك و منبع معتبر و بي غرضي وجود ندارد كه بر ادعاي مهدويت علي محمد شيرازي دلالت كند، زيرا:
اولاً. او در هيچ يك از آثار خود ادعاي مهدويت نكرده، بلكه پيوسته خود را فرستاده مهدي موعود يا شخصي غائب معرفي ميكند. روشن است كه اگر علي محمد شيرازي ادعاي مهدويت داشت، همچون ادعاي بابيت، نبوت و الوهيت، در آثار خود مطرح ميكرد و بازخورد آن مشاهده ميشد؛ ولي هيچ نشاني از ادعاي مهدويت او در آثارش وجود ندارد و هيچ شاهدي نيز بر اين ادعا وجود ندارد. چگونه ممكن است كه او ادعاي مهدويت داشته باشد و اين ادعا، برجستهترين ادعاي او بوده باشد، ولي در هيچ يك از آثارش، اثري از آن نباشد؟؟ آيا اين سخن پذيرفتني است؟
ثانياً. بهائيان نيز كه از مهدويت علي محمد شيرازي دم ميزنند، او را به نام «باب» ميشناسند، نه «مهدي»، از اينرو پيوسته او را در آثار خود با عنوان حضرت باب معرفي ميكنند و حتي نصرت الله محمد حسيني با همين عنوان، يعني «حضرت باب» براي او كتاب مينويسد؛ جالب است كه در هيچ گفتار يا نوشتاري از سران بهائيت، علي محمد شيرازي را حضرت مهدي خطاب نكردهاند.
ثالثا. با توجه به مطالب فوق، ادعاهايي كه تحت عنوان مهدويت از سوي بهائيت به علي محمد شيرازي نسبت داده ميشود، وجاهتي ندارد، زيرا آنان براي اثبات نبوت حسين علي نوري (بها)، محتاج بشارت ديانت اسلام هستند، ازاينرو در پي اثبات مهدويت علي محمد شيرازي (به عنوان امام دوازدهم اسلام) هستند تا حسين علي نوري را «من يظهره الله» وعده داده شده علي محمد شيرازي (يعني امام دوازدهم اسلام) معرفي كنند و اين بشارت را بشارت اسلام بر ظهور حسين علي نوري به عنوان پيامبر پس از پيامبر ال بنابراين گزارشات آثاري همچون تاريخ نبيل و … كه منتسب به بهائيان است، در اين باره مورد پذيرش نيست.
بهائيت در حقيقت در پي آن است كه با بهره گيري از بشارت علي محمد شيرازي به ظهور «من يظهر الله»، او را مبشر بهائيت معرفي كند.
لازم به ذكر است گزارشات كتب نقد نيز قابل قبول نيست، زيرا به آثار بهائياني كه در پي سوء استفاده از ادعاي مهدويت هستند، استناد ميكنند كه اشكال اين منابع (اين آثار از طرح و اثبات ادعاي مهدويت علي محمد شيرازي بهره مي برند) و بي اعتباري گزارش آنان در اين مورد گذشت. متأسفانه اين نكته در ميان نقدهاي آثاري كه به نقد مهدويت علي محمد شيرازي پرداختهاند، مغفول يا كم رنگ است كه مهمترين نقد بر مهدويت علي محمد شيرازي، همين نكته است كه او هيچ گاه از مهدويت خود سخن نگفته است، بلكه همچون سران شيخيه، از ارتباط با آن حضرت دم زده و خود را فرستاده ايشان معرفي كرده است، نه خود آن حضرت. البته اين نكته به معناي كاستن از ارزش كار آن بزرگواران نيست، بلكه بسان قطعهاي مهمي از پازلي است كه ايشان زحمت جمع آوري آن را برعهده داشتهاند.
پانوشت
۱. مطالع الانوار، ص ۲۷۷.
۲. پيشين، ص ۲۸۰.
۳. مطالع الانوار، ص ۲۸۳؛ نك: نقطه الکاف، ص ۱۳۵.
۴. دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص ۱۷ ـ ۱۸.
۵. فتنه باب، ص ۱۱.
https://bahaiat.com/?p=8615