بررسي تطبيق شرف شمس با نمادهاي بابيت و بهائيت!!
تقريباً ابتداي سال ۱۳۹۸ بود كه حجت الاسلام علوي تهراني از آگاهسازي جوانان نسبت به انحرافات اعتقادي سخن گفت و شهرت حرز شرف شمس را مصداق اين انحرافها دانست.
وي حكاكي اين حرز در ۱۹ فروردين ماه را با تقدس عدد ۱۹ نزد بابيت و بهائيت تطبيق كرد و سعي داشت اين حرز را به اين دو جريان انحرافي نسبت دهد و اينگونه مصداق انحراف نفوذ كرده در اعتقادات مردم را براي مخاطب بيان كند.
اين تطبيق كه دقايقي از وقت مخاطب را گرفت، به سرعت با عناويني همچون «رابطه شرف شمس با بهائيت» در فضاي مجازي منتشر شد و بسياري گمان كردند كه به راستي اين حرز ساخته و پرداخته بهائيت است.
برخي از متخصصان و اهل فن، همان دوران واكنش نشان داده و اين تطبيق را باطل خواندند؛ ليكن چون طرح شبهه و خراب كردن غالباً آسانتر است و بيشتر از پاسخ در اذهان عمومي باقي ميماند، پاسخ اين سوء برداشت، آنگونه كه بايد منتشر نشد و اين شبهه در اذهان عمومي باقي ماند.
جالبتر آنكه، نه تنها هدف اصلي اين سخنراني (هشدار نسبت به نفوذ انحرافات) محقق نشد، بلكه برعكس، اين تطبيق ذوقي، ناخواسته سبب تبليغ و برجسته شدن نماد اصلي دو جريان انحرافي، يعني عدد ۱۹ و معرفي آن به كساني شد كه حتي پيش از اين نام اين جريان را نيز نشنيده بودند.
در اين ميان، برخي بهائيت را مبدع اين تطبيق دانستند؛ ولي آنچه از اسناد و مدارك برميآيد، آن است كه اين تطبيق اشتباه، برخاسته از سوء برداشت ذوقي همان سخنران است كه متأسفانه ناخواسته موجي از تبليغات را براي بهائيت به همراه داشت.
بهائيت كه به هر بهانه و از هر راهي در پي خودنمايي و تبليغ است، پس از طرح اين مطلب از سوي يك روحاني، موقعيت را براي تبليغ به نفع خود مناسب ديد و از اينرو به تكثير اين كليپ پرداخت و با سر زبان انداختن نام بهائيت، خود را معرفي كرد و به تعبيري از آب گل آلود، ماهي گرفت و دقيقاً نقض غرض آن سخنران شد و همان چيزي اتفاق افتاد كه سخنران در پي جلوگيري از آن بود.
دستاويزهاي تطبيق شرف شمس با نمادهاي بابي و بهائي
برخي با تطبيق برخي از نمادهاي بابيت با حرز و انگشتر موسوم به شرف شمس، در پي انتساب اين حرز به بابيت و علي محمد شيرازي (باب) به عنوان سركرده اين جريان انحرافي هستند. ايشان از يك سو به عدد ۱۹ (عدد تقديس شده پيروان بابيت و بهائيت) استناد ميكنند و آن را با ۱۹ فروردين ماه، يعني زمان حك حرز منتسب به شرف شمس تطبيق ميكنند و از سوي ديگر ستاره پنج پَر منقوش بر نگين انگشترهاي معروف به شرف شمس را با ستاره پنج پري تطبيق ميكنند كه علي محمد شيرازي در يكي از نوشتههاي خود ترسيم كرده است و بر پايه اين دو تطبيق، توهم اين هماني را مطرح ميكنند.
در بررسي اين تشابهها و تطبيق آنها بايد توجه داشت كه:
۱. شرف شمس يك رخداد نجومي و تكويني است و ارتباطي به آموزههاي ديني و به اصطلاح شريعت و اديان ندارد.
۲. عمر انحراف بابيت، دويست سال است و رواياتي كه درباره حرز انگشترهاي موسوم به شرف شمس بيان شده است، فارق از صحت و سقم اعتبار آنها به قرن ۷ هجري باز ميگردد؛ يعني حدود ۵۰۰ سال پيش از پيدايش جريانهاي نوظهور بابيت و بهائيت.
۳. هر تشابهي دلالت بر ارتباط ندارد، زيرا اين ستاره ۵ پَر، به ستاره حضرت داود (ع) نيز شهرت دارد و در ميان يهوديان نيز متداول است كه اگر بخواهيد از باب گِرد بودن، آن را گردو بناميم، بايد آن را برخاسته از يهود بدانيم نه بابيت و بهائيت. در مورد عدد ۱۹ نيز همين گونه است و با مباحث بي ارتباط بسياري قابل تطبيق است.
۴. غالب جريانهاي انحرافي از علوم غريبه بهره ميبردند، از اينرو حروف و اعداد را به كار ميگرفتند. عليمحمد شيرازي از اين قاعده مستثني نبود و به اين جهت او را سيد ذكر ميناميدند كه در آفتاب سوزان تابستان بوشهر بر فراز پشت بام ميرفت(۱) و ذكر و ورد و ميخواند(۲) و ادعاهاي خود را با كاربست اعداد مطرح ميكرد؛ مثل عدد ۱۹ كه از جمع ۱ + ۱۸ حاصل ميشود؛ يعني نخستين پيروانش علي محمد شيرازي به همراه خودش اشاره دارد و عدد ۱۵۱۱ يا ۲۰۰۱ كه سال ظهور موعود بابيت است يا شهادتي كه به دستور او در اذان نماز جمعه شيراز اضافه ميشود: «اشهد ان علياً قبل نبيل باب بقيه الله» كه نبيل بر اساس حروف ابجد برابر با محمد است و او با اين ترفند در پي فرار از مجازات ادعاي بابيت بود.
بنابراين سران فرق انحرافي از اين علوم غريبه براي دستيابي به اهداف خود بهره ميبردند و اين چيز جديد نبود و اين يعني آنان از اين مباحث استفاده ميكردند، نه اين كه اين مباحث ابداعات آنان باشد.
۵. بر اساس شواهد بسياري كه در مقالات گوناگون به چاپ رسيده،(۳) غالب آموزههاي بابيت و بهائيت الگو گرفته از جريانهاي پيش از ايشان است و اينان تقريباً هيچ حرف تازهاي مطرح نكردهاند؛ بر اين اساس ستاره ۵ پر و عدد ۱۹ نيز نميتواند از اين قاعده مستثنا باشد و بيشك بر اساس انگيزههايي كه علي محمد شيرازي در سر داشته است، آنها را انتخاب كرده است.
آنچه بايد مورد توجه قرار گيرد، اين نكته است كه:
هر تطبيقي بايد بر اساس شواهد، اسناد و مدارك درست، نه ذوقيات و ظنيات كه حقايق بطلان آنها را ثابت ميكند.
حقيقت شرف شمس
حقيقت شرف شمس با آنچه در ميان عموم متداول است و به باور عمومي تبديل شده، متفاوت است.
برخي از مردم گمان ميكنند كه مراد از شرف شمس، همان نگين (سنگ) زرد رنگ است و بعضي ديگر آن علائم و نقوشي حكاكي شده بر سنگ را شرف شمس ميدانند، در حالي كه در حقيقت شرف شمس نه آن سنگ است و نه آن نقوش، بلكه شرف شمس زمان مخصوصي است كه بر اساس علم نجوم، خورشيد در اوج قدرت خود قرار ميگيرد؛ يعني ساعت خاصي از ۱۹ برج حمل (= فروردين ماه) (۴) كه اين زمان در مقابل هبوط شمس است؛ همانگونه كه هر يك از كواكب، شرف و هبوط خاص خود را دارند.
از نگاه برخي مراجع بزرگ معاصر شیعه، حرز شرف شمس، اعتبار ندارد(۵) و از نگاه برخی، با حسن نظر و از باب رجاء و امید ثواب استفاده از آن بياشكال است.(۶) بايد توجه داشت انتساب اين نقوش و مباحث پيراموني آن به امير مؤمنان(ع) آن چنان كه بايد قابل پذيرش نيست، زيرا آن حضرت با سفارش نجومي يكي از يارانش به هنگام حركت به سوي خوارج به شدت برخورد ميكند؛(۷) جداي از آن كه رواياتي كه در اين باره وارد شده است نيز حدود ۷ قرن با آن حضرت فاصله زماني دارد كه معلوم نيست تا آن زمان كجا بوده است.
فارق از اختلافات بسياري كه درباره صحت و سقم اعتبار اصل حرز حك شده بر روي نگين (سنگ) زرد رنگ انگشترها وجود دارد، نكته بسيار مهمي هست كه قالب خريداران اين انگشترها از آن غافل هستند و آن حك كردن آن حرز بر روي سنگ فوق در زمان دقيق شرف شمس است، نه زمان ديگر و به جهت همين اهميت است كه نام اين حرز و انگشتر را شرف شمس (بر اساس زمان حك) گذاشتهاند و بسياري از فرصت طلبان كه امروز به تبليغ انگشترهاي موسوم به شرف شمس ميپردازند نه زمان را رعايت ميكنند و نه نقوش اين حرز را به درستي حك ميكنند.
پانوشت
۱.مطالع الانوار، ص ۶۲ – ۶۴.
۲. مقالات بسياري از محمد علي پرهيزگار در اين باره تحقيق و تأليف شده است. نك: فصلنامه مشرق موعود، ش۴۳ و ش ۴۷ و فصلنامه انتظار موعود، ش ۵۳ و ش ۵۶ و ش ۵۸. به ويژه مقاله: «پيشينه شناسي و نقد گرايشهاي باطني بابيت و بهائيت»، فصلنامه مشرق موعود، شماره ۴۳، ص ۱۵۱ ـ ۱۷۰.
۳. الکواکب الدريه، ص ۳۴.
۴. ر.ک: سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، ج ۲، ص ۱۰۵۳؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۴، ص ۲۲۷.
۵. استفتائات آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله سید علی سیستانی.
۶. آیت الله میرزا جواد تبریزی، صراط النجاة، ج ۱۰، ص ۴۲۶؛ استفتائات آیت الله صافی گلپایگانی و… .
۷. نهج البلاغه، خطبه ۷۹.
https://bahaiat.com/?p=8646