مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب نقد بهائيت؛ قسمت هشتم
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن تولیدگر گرافیک

پرهيزگار هستم. از تاریخ 11 اسفند 1398 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 24 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
نقد بهائيت؛ قسمت هشتم

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

علي محمد شيرازي (باب) از شيراز تا تبريز


ادعاهاي علي محمد شيرازي از سال ۱۲۶۱ تا ۱۲۶۶ فراز و نشيب‌هاي فراواني داشت كه در اين نوشتار به اختصار گزارش و بررسي مي شود:

توبه علي محمد شيرازي در شيراز

حسين‌خان نظام الدوله آجودان‌باشي (والي فارس) علي‌محمد شيرازي را در ۱۹ رمضان سال ۱۲۶۱ق از بوشهر به شيراز فراخواند(۱)  و مجلسي با حضور علما و امام‌جمعه شيراز تشکيل داد؛ ليکن علي‌محمّد شيرازي با خواندن آيه: ﴿يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلي‏ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ﴾(۲)  جريان را انکار کرده و گفت: «من نه وکيل قائم موعودم و نه واسطه بين امام غائب و مردم هستم».(۳)  ازاين‌رو شيخ ابو تراب امام‌جمعه شيراز امر کرد بر فراز منبر رود و عقايد فاسده و ادعاهاي گذشته خود را اعلام و در حضور همگان توبه و استغفار کند.(۴)  وي نيز روز جمعه بالاي منبر مسجد وکيل شيراز رفت و گفت: «لعنت بر کسي که مرا وکيل امام غايب بداند. لعنت بر کسي که مرا باب امام بداند. لعنت بر کسي که مرا منکر نبوّت حضرت رسول بداند. لعنت بر کسي که مرا منکر انبياي الهي بداند. لعنت بر کسي که مرا منکر امامت امير المؤمنين و ساير ائمّه اطهار بداند».(۵)

بر اين اساس، روزهاي جمعه به هنگام نماز در مسجد وکيل شيراز حاضر مي‌شد و از ادعاهاي خود توبه مي‌کرد و به خانه دايي خود بازمي‌گشت، زيرا در حبس خانگي به سر مي‌برد.(۶)

اين برخورد حاکم شيراز، علي‌محمّد را براي مدت ۶ ماهي که در شيراز بود، نزد مردم رسوا و از اجتماع منزوي ساخت تا آن‌که وباي عمومي از هندوستان و افغانستان به شهرهاي ايران سرايت کرد؛ هرج و مرج شيراز را فراگرفت.(۷)  ازاين‌رو علي‌محمّد شيرازي در اواخر تابستان ۱۲۶۲ق همراه کاظم زنجاني به اصفهان گريخت و در راه نامه‌اي براي حاکم آن شهر نوشت(۸)  که نشان از آشنايي پيشين اين او با حاکم اصفهان دارد، زيرا با وجود برخورد تند حاکم شيراز، مي‌بايست علي‌محمّد شيرازي از همه حاکمان هراسان باشد.

ب. حمايت‌هاي معتمدالدوله

هنگام فرار علي‌محمّد شيرازي از شيراز، منوچهر خان معتمدالدوله گرجي مسيحي(۹)  حاکم اصفهان بود و امام‌جمعه وقت را مجبور کرد به پيشواز علي‌محمّد برود و او را به منزل خود ببرد.(۱۰)  وي از راه‌هاي گوناگوني وارد مي‌شود تا ادعاهاي علي‌محمّد افسرده و منزوي را بازسازي کند؛ ازجمله وعده‌هاي معتمدالدوله مي‌توان به نويد وادار ساختن محمّدشاه به پيروي از علي‌محمّد، ازدواج با خواهر شاه و پرداخت مخارج عروسي توسط معتمدالدوله، عزل آقاسي از صدارت و پرداخت ۴۰ ميليون فرانک به وي اشاره کرد.(۱۱)  وي در نخستين قدم، دختري را براي علي‌محمّد عقد مي‌کند: «حرم ثاني نقطه اولي، فاطمه دختر ملاحسين روضه‌خوان، زوجه منقطعه آن حضرت بود که در اصفهان به اصرار منوچهر خان معتمدالدوله جهت خدمات آن حضرت اختيار فرمود».(۱۲)

برخورد معتمدالدوله با علي‌محمّد، سبب شهرت و ترويج ادعاي وي شد، ازاين‌رو مردم و علماي شهر حساس شده و از وي خواستند عقايدش را بنويسد؛ او نيز تفسير سوره کوثر را نوشت(۱۳)  که مملو از اغلاط دستوري و محتوايي بود. مردم و علما برآشفتند و مجازات شرعي او را خواستند؛ معتمدالدوله که مقاومت کرد، نامه‌اي به حاج ميرزا آقاسي نوشتند و جريان را گوشزد کردند.(۱۴)

ج. اشتباه تاريخي ميرزا آقاسي درباره بابيت

ميرزا آقاسي در پاسخ اعتراض علماي اصفهان نامه‌اي نوشت(۱۵)  و علي‌محمّد شيرازي را در جمادي‌الاولي ۱۲۶۳ق به تبريز، سپس در شعبان همان سال به ماکو تبعيد کرد؛(۱۶)  ليکن چون در ماکو با پيروانش از راه گفتار و نوشتار ارتباط داشت،(۱۷)  وي را در شعبان ۱۲۶۴ق به قلعه چهريق فرستادند و تا اعدامش در آن قلعه زنداني بود؛(۱۸)  البته رابطه علي‌محمّد با مريدانش همچنان ادامه داشت.(۱۹)

علي محمد شيرازي پس از ورود به تبريز، درمي‌يابد كه عمرش به پايان رسيده است و بازگشتي در كار نيست،(۲۰)  دو شب پس از ورود به تبريز، در سال ۱۲۶۴ قمري ادعاي قائميت خود را آشکار ساخت(۲۱)  و در ميان علماي تبريز گفت: «من همان قائم موعودي هستم که هزار سال است منتظر ظهور او هستيد».(۲۲)  وي ادعاي بابيت خود را به بابيت علم الهي تأويل مي‌کرد.(۲۳)  او در جاي ديگر از مخاطبان مي‌خواهد در اذان به مهدويت او شهادت دهند: «نام مرا در اذان و اقامه داخل کنيد و بگوييد اشهد ان علي‌محمّداً بقيه الله».(۲۴)

يادسپاري: با وجود همه مستنداتي كه در پاراگراف آخر گزارش شد، بايد توجه داشت كه هيچ دليل، مدرك و منبع معتبري وجود ندارد كه بر ادعاي مهدويت علي محمد شيرازي دلالت كند كه در نوشتار جداگانه‌اي تحت عنوان نقد انتساب مهدويت به علي محمد شيرازي به اين موضوع پرداخته خواهد شد.

پانوشت

۱. الکواکب الدريه، ص ۴۶.
۲. حجرات: ۴۹ / ۶.
۳. مطالع الانوار، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰.
۴. نک: پيشين، ص ۱۳۰ ـ ۱۳۱ ؛ همچنين نک: فتنه باب، ص ۱۶ ـ ۱۷.
۵. مطالع الانوار، ص ۱۳۲.
۶. نک: پيشين؛ همچنين نک: الکواکب الدرية، ص ۴۷ ـ ۴۸.
۷. نک: بهائيت پاد جنبش تجديد حيات ملت ايران، ص ۱۳۶.
۸. مطالع الانوار، ص ۱۷۰؛ همچنين نک: قرن بديع، ص ۶۰ ـ ۶۱؛ حضرت نقطه اولي، ص ۱۹۱.
۹. قرن بديع، ص ۶۱؛ همچنين نک: حضرت نقطه اولي، ص ۲۰۳؛ فلسفه نيکو، ج ۳، ص ۴۷۳؛ گفت و شنودهاي سيد علي‌محمّد باب با روحانيون، ص ۱۶۷ ـ ۱۷۰؛ فتنه باب، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۲.
۱۰. نک: مطالع الانوار، ص ۱۷۰؛ همچنين نک: قرن بديع، ۶۰ ـ ۶۱.
۱۱. نک: مطالع الانوار، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۱.
۱۲. حضرت بهاء الله، ص ۱۰۴؛ همچنين نک: حضرت نقطه اولي، ص ۲۰۱.
۱۳. مطالع الانوار، ص ۱۷۲.
۱۴. پيشين، ص ۱۷۴؛ همچنينن نک: بهائيت پاد جنبش تجديد حيات ملت ايران، ص ۱۳۸.
۱۵. فتنه باب، ص ۱۷ ـ ۲۰؛ امير کبير و ايران، ص ۴۴۵ ـ ۴۴۶.
۱۶. الکواکب الدريه، ص ۹۵، ۱۱۰ و ۱۱۳؛ همچنين نک: مطالع الانوار، ص ۲۰۰، ۲۰۲، ۲۰۸.
۱۷. اشراق خاوري در تاريخ خود مي‌نويسد: پروان حضرت باب پشت سر هم دسته دسته به ماکو مي‌آمدند و بدون هيچ مانعي به حضور مبارک مشرف مي‌شدند. مطالع الانوار، ص ۲۲۰؛ همچنين نک: دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص ۱۷.
۱۸. مطالع الانوار، ص ۲۱۹؛ همچنين نک: الکواکب الدريه، ص ۲۷۰ ـ ۲۷۱.
۱۹. الکواکب الدريه، ص ۲۷۵.
۲۰. مطالع الانوار، ص ۲۷۷.
۲۱. پيشين، ص ۲۸۰.
۲۲. مطالع الانوار، ص ۲۸۳؛ نك: نقطه الکاف، ص ۱۳۵.
۲۳. دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص ۱۷ ـ ۱۸.
۲۴. فتنه باب، ص ۱۱.

https://bahaiat.com/?p=8612

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما