خلیفه ثانی به واسطه تجربیات ارزندهای که از دوران جوانی و جاهلیت داشتند، نگاه سیاستمندانهای به قضیه فحشا در جامعه اسلامی داشت و مشکلات را به شیوهای نوین حل میکرد. به موارد زیر توجه کنید:
1. ایشان با حجاب کنیزان به شدت مخالف بود و حتی اگر صاحب کنیز که فرد آزادی است، کنیزش را به پوشاندن بدنش اجبار میکرد، از جناب عمر کتک مفصلی میخورد. بماند که خود کنیزها چقدر از شلاق جنابشان مستفیض شدهاند. (لسان العرب، ذیل وسن، ج13، ص 449)
دیدگاه خلیفه این بود که جوانان هرزه با دیدن بدن کنیزان کاملا چشم و دل سیر میشوند و دیگر کسی با زنان آزاد کاری نخواهد داشت. (کنزالعمال، ج15، ص486) اینجا جناب خلیفه به فروید گفتهاند: زِکّی!
2. البته هنوز دلیل این که کنیزان شخص خلیفه در خانه خلیفه مسلمین از مردان غریبه با سر و سینه و پاهای عریان پذیرایی میکردند را نمیدانیم. (السنن الکبری، ج2، ص227) احتمالا ما به اندازه ایشان جاهلیت را درک نکردهایم تا به حکمت این مهم پی ببریم. آنچه مهم است این است که خلیفه، نگران عفت کنیز و اسیر نبوده است. چنانچه به فرماندهان جنگ پیام میداد که اگر کسی با زنی از کفار زنا کرد، حدش نزنید. دلیل؟ چون خداوند ستارالعیوب است. (صحیح کتاب الزهد (وکیع)ص124ح289)
3. ظاهرا بیشترین استفاده از حکم فوق را هم فرزند خلفِ خلیفه، عبدالله کردهاند و برایش خانه و بازار و میدان جنگ تفاوت آنچنانیای نداشته. (سبل السلام، ج3، ص210) بگذریم که خلیفهزاده، طبق سنت پدر فتاوایی هم دادهاند که از ذکر آنها معذوریم، چه رسد به بیان مصداق و سیره آن بزرگوار در خرید کنیز. (کنز العمال، ج4، ص143) باقی فرزندان خلیفه نیز از عبدالله عقب نمیماندند. آش به قدری شور است که حتی یک بار خلیفه، پسرش عبدالرحمن را به خاطر زنا حد زده. آن هم با دختری که خلیفه به فرزندی گرفته و به خانه آورده بود! (المنمق، ص395)
4. حال اگر بپرسید با نص قرآن چه میکنید که گفته کنیزتان را وادار به فحشا نکنید، میگوییم، اولا که کنیز غلط کرده، ثانیا پس اجتهاد چه میشود؟ خلیفه اجتهاد کردهاند. فوق فوقش بگوییم اجتهادشان به خطا رفته. به هر حال صحابه پیامبر مانند ستارهها هستند و از هرکدام پیروی کنیم نجات مییابیم. ما که به صحابی دیگری اقتدا کردهایم و او اینطور اجتهاد نکرده. الحمدلله.
5. جالب است بدانید جناب خلیفه برای به گناه نیفتادن پسران مسلمان، تدبیری هم برای آنها اتخاذ فرمودند. به این ترتیب که هیچ بردهای حق ورود به مدینه را نداشت، غیر از بردههای خردسال! به حدی که فتاوای عجیبی از جواز فروش انگور به شرابساز و برده جوان به مرد بدکار در فقه اهل سنت پدید آمده که ان شاء الله تاریخنگاران دروغ گفتهاند. اصلا به ما چه؟ (احیاء العلوم، ج2، ص111)