سیاهی کرده این زمون، به تن هر پیر و جوون
میزنه به سینه زمین، نوحه میخونه آسمون
مثل فانوسِ در شبه، خون رگهای مکتبه
یاد غمهای کربلا، تازه میشه هر مرتبه
با دعات آقا جون، یه زائر کربلا میشم
تا میگم حسین، از بدیها جدا میشم
وقتی با تو ام، با خدا میشم
من خادم تو، تویی آقا نِعم الامیرم
از نور توام، زیر بار ظلمت نمیرم
پای علمت حاجت می گیرم