امام حسین (علیه السلام) به شهادت تاریخ به طائف و یمن و جاهای دیگه نامه نوشت نه بخاطر اینکه بگوید من را هیج جا راه نمیدهند و از ترس جانم به کوفه ای می روم که ضمن نامه های فراوان به آن حضرت پناه بدهند، بلکه بخاطر اینکه بگوید من علیه حاکم ظالم خروج کردم و دارم میرم او را ساقط کنم و از شما در این مسیر یاوری میطلبم: "هل من ناصر ینصرنی"؟از متن نامۀ امام (علیه لاسلام) به محمد حنفیه نیز همین برداشت میشود:
...من خروج نكردم از برای تفريح و تفرّج ؛ و نه از برای استكبار و بلندمنشی، و نه از برای فساد و خرابی ، و نه از برای ظلم و ستم و بيدادگری ! بلكه خروج من برای اصلاح امّت جدّم محمّد صلّی الله عليه وآله میباشد. من میخواهم امر به معروف نمايم ، و نهی از منكر كنم ؛ و به سيره و سنّت جدّم و آئين و روش پدرم عليّ بن أبي طالب عليه السّلام رفتار كنم...(1)
از این میان تنها مردم کوفه بودند که در نامه هایشان از قیام امام حمایت کردند و گفتند برای قیام علیه یزید آمادهاند هر چند که بیشتر دوست داشتند بدون جنگ و خونریزی امام (علیه السلام) زمام امور مسلمین را به دست بگیرد و سرانجام در عمل به خاطر عواملی نظیر سست عنصری و عدم بصیرت و سیطره ظالمانه یزیدیان و و تطمیع و تزویر و تهدید و کشتار سران و افراد تاثیرگذار امام را جوری محاصره کردند که نمیتوانست جایی برود و مظلومانه در صحرای کربلا با عزیزترین کسان و نزدیکانش محاصره و قربانی شد و تن به حاکمیت فسق و بیعدالتی و بی دینی نداد و بر تارک تاریخ ثبت کرد که نباید حاکم فاسد و ظالم بر امور مسلمین مسلّط شود و نباید تن به ذلّت داد.
اگر قیام را به معنای عام بگیریم مانند قیام مردم ایران علیه شاه خائن که با دست خالی و بدون شمشیر و سلاحی بود، در این صورت عدم بیعت امام (لیه السلام) با یزید به معنای قیام قیام علیه حاکم فاسد و ظالم است. اما اگر قیام به معنای طراحی و اقدام علیه دستگاه حاکم باشد، حسینبنعلی (علیهالسلام) چنین کاری نکرد؛ چرا که پس از شهادت امام حسن (علیه السلام)، حسینبنعلی (علیه السلام) بیش از ده سال، امامت شیعیان را در دوران معاویه بر عهده داشت. اما پس از مرگ معاویه، این یزید بود که عوامل خود را به مدینه فرستاد تا به طور ویژه و غافلگیرانه امام حسین (عیه السلام) را وادار به بیعت کند. امام (عیه السلام)، تن به بیعت با حاکم ظالم و فاسق نمیدهد و در نتیجه امام (عیه السلام) از بیم حفظ جان خود، با ترفندهایی از مدینه میگریزد و به مکه میرود، ولی آنجا را هم از جان خود ایمنی نمییابد و با وجود اینکه امام حسین (عیه السلام) به سبب نفوذ اجتماعی گسترده و همراهی یارانش، توان احتمالی مقابله با حمله یزید را داشت، ولی حفظ حرمت حرم امن الهی را بالاتر از خونریزی میدانست و از این رو حج را نیمهکاره گذاشت و به سمت کوفهای رفت که کورسویی از حمایت در آن وجود داشت هرچند که هر جای دیگری حتی از مکه هم خطرناکتر بود.
از جهت دیگری هم اگر به واقعۀ کربلا بنگریم متوجه میشویم که اساساً از ابتدا تا پایان آن مظلومیت سپاه امام (عیه السلام) را فرا گرفته بود؛ چرا که اصلاً امام سپاه و لشکری نداشت و بیشتر همراهانش را اهل و عیال و فرزندانش تشکیل میدادند و در مقابل سپاه یزید شامل دهها هزار مرد جنگی و چندین لشکر و سپاه بود.(1)
کلیدواژهها: امام حسن (ع). امام حسین (ع). قیام. ظلم. فسق. یزید.
-------------------------------------
پینوشتها:
1- «نفس المهموم» صفحه 45- ملحقات إحقاق الحقّ» جلد 11، صفحه 602- مقتل الحسين(ع) » جلد 1، صفحه 188
2- برای مطالعۀ بیشتر به کتاب لهوف سید بن طاووس مراجعه نمایید.
http://karbobala.com/articles/info/1806