مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن تولیدگر گرافیک توزیع گر سایت

سعیدی هستم. از تاریخ 27 آذر 1399 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولیدگر گرافیک توزیع گر سایت توزیع گر شبکه های اجتماعی توزیع گر پیام رسان تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 172 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

این پرونده را با 132 اثر دیگر آن ببینید

در زمان نوجوانی وقتی داشتم به همراه پدرم از مکه برمی گشتم

در راه هوا بس ناجوانمردانه گرم بود، 

پیامبر دستور توقف داد

_آنان که جلوتر هستند را بگویید برگردند، و آنان که عقب تر هستند را صبر کنید تا برسند

ساعتی که گذشت، منبری درست کردند، جمعیت آمدند؛ غوغایی شده بود از شلوغی

از هر سو، صدایی میامد، پیامبر چه میخواهد بگوید؟

بر بالای منبر رفت، سخن آغاز کرد، دقایقی گذشت پدرم گفت: احساس میکنم جنس این حرف های پیامبر، با قبل فرق دارند، بوی رفتن میدهد، بوی دلتنگی، چیزی شبیه نصیحت های آخر، چیزی شبیه وصیت.

پیامبر علی را صدا زد

مثل همیشه علی در نزدیک ترین نقطه به پیغمبر ، درست پایین منبر ایستاده بود

نگاهی به پیامبر کرد، از منبر بالا رفت، علی ترکیب قدرت و ادب، ترکیب هیبت و نجابت بود، در کنار پیامبر ایستاد؛

پیامبر دستان علی را در دستش گرفت و سخن ادامه داد، چنان لحن سخن پیامبر حماسی شد و قاطع و محکم سخن گفت ، گویی انگار برای سخنان قاطع، دست علی را کم داشت.

ناگهان دست علی را بالا آورد، منت کنت مولا؛ فهذا علی مولا، 

من مولای هرکسی هستم، از این پس علی مولای اوست...

دستان علی در دستان پیغمبر در آسمان میدرخشید، انگار ماه و خورشید در آسمان همدیگر را بغل کرده بودند.

برای بیعت به سمت مولا رفتم، دست دادم، از آن زمان سالها میگذرد ولی هنوز گرمای دستان علی از خاطرم نرفته، هنوز دستانم بوی عطر دستان علی را میدهد.

دیگر بعد از غدیر، آن عطر دست را از هیچ کسی حس نکردم ، تا اینکه امسال محرم، حکومتی ها ، سرهایی به نیزه از وسط شهر عبور دادند

عجیب بوی آشنایی بود

عطر علی در فضا پیچیده بود...

شک ندارم همان دست علی که در غدیر بالا رفت، آن محرم در نینوا جا ماند...

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما