مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب همین که هستی را دوست دارم
امتیاز کاربران 5

تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن تولیدگر گرافیک

فاطمی هستم. از تاریخ 16 آذر 1393 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 147 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
همین که هستی را دوست دارم

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ چهارشنبه, 22 آذر 02

همین که هستی را دوست دارم

از جا پرید. سریع گردنش را کج کرد و به ساعت دیواری نگاه کرد. هنوز نیم ساعت وقت داشت. بالشت را گوشه دیوار گذاشت. پتو را تا نکرده، گوشه اتاق گذاشت. رختخوابش را لوله کرد و کنار کمد دیواری گذاشت. دستی به موهای ژولیده اش کشید و از اتاق بیرون رفت. سری به سالن زد. سری به آشپزخانه. نمی دانست چه کار کند. دوباره به اتاقش برگشت. نگاهی به کتاب ریاضی انداخت. از اتاق بیرون آمد. در اتاق مادر را زد. بااجازه مادر داخل شد. خواهر کوچکش خوابیده و مادر در حال مطالعه بود. با صدای آرام گفت: نیم ساعت دیگه امتحان دارم. 

مادر لبخندی تحویلش داد و دستش را مشت کرد و به نشانه تو می توانی و قوی هستی بالا آورد. لب هایش را غنچه کرد. دستش را باز کرد. به کف دستش بوسه زد و آن را به سمت پسرش فوت کرد. پسر که دم در ایستاده بود از این حرکت آشنای مهربانانه مادر، لبخند زد. چرخید و از اتاق خارج شد. 

به آشپزخانه رفت. در یخچال را باز کرد و سیب قرمز کوچکی را برداشت. در یخچال را که بست برگه ای جلوی چشمش پر پر زد. برگه را نگاه کرد. مادر روی آن نوشته بود: "دوستت دارم جواد جان. این دو سه روز خیلی درس خواندی. به ازای تک تک ثانیه هایش، از خدا برایت خیر و برکت خواسته ام. می بوسمت". برگه را برداشت. لبخند زد. گازی به سیب زد و به اتاقش رفت.

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما