سوال: رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود: «الْمُخَالِفُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ بَعْدِي كَافِرٌ وَ الْمُشْرِكُ بِهِ مُشْرِكٌ وَ الْمُحِبُّ لَهُ مُؤْمِنٌ وَ الْمُبْغِضُ لَهُ مُنَافِقٌ وَ الْمُقْتَفِي لِأَثَرِهِ لَاحِقٌ وَ الْمُحَارِبُ لَهُ مَارِقٌ وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ زَاهِقٌ عَلِيٌّ نُورُ اللَّهِ فِي بِلَادِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ عَلِيٌّ سَيْفُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ وَ وَارِثُ عِلْمِ أَنْبِيَائِهِ عَلِيٌّ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ أَعْدَائِهِ السُّفْلَى عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ وَصِيُّ سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ الْإِيمَانَ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ طَاعَتِهِ»؛ آیا این روایت معتبر است؟
پاسخ اجمالی:
فضایل امیرمومنان صلوات الله و سلامه علیه با روایات معتبر و متواتر در کتابهای شیعه و اهل سنت آمده است و بر کسی پوشیده نیست و معتبر نبودن حدیث، در همه جا به معنای جعلی و دروغ بودن آن نیست؛ بنابراین معتبر نبودن سند روایت مورد نظر، آسیبی به این فضایل نمیزند.
پاسخ تفصیلی:
مقدمه
آیات فراوانی در قرآن دربارة اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ ، امامت آن حضرت، شأن و منزلت آن آمده است، به طوری که علمای اهل سنت گفتهاند: سيصد آيه از قرآن دربارة آن حضرت نازل شده است و حاكم حسكاني متوفاي 470 هـ مجموع آيات فوق را در 2 جلد جمعآوري نموده است.[1]
به عنوان نمونه بزرگان اهل سنّت گفتهاند که آيه تبليغ؛[2] آیه اکمال؛[3] آیه ولایت؛[4] آيه تطهير؛[5] مباهله؛[6] پاداش رسالت؛[7] علم الكتاب[8] و... درباره علی بن ابی طالب نازل شده است[9] و مرحوم علّامه اميني نام 66 نفر از بزرگان اهل سنت را با كتبشان ذكر مينمايد كه نزول آيه ولایت را در مورد اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ پذيرفتهاند.[10] همچنين
بنابراین فضایل امیرمومنان نه تنها در کتب شیعه و بلکه در جای جای کتب تفسیری و روایی اهل سنت بارها با اسناد معتبر و غیر قابل خدشه آمده است و ضعیف بودن چند روایت محدود در برخی از کتابها نه به معنای زیر سوال رفتن فضائل اهل بیت است و نه حتی به معنای جعلی بودن این روایات، چرا که مضمون اکثر همین روایات به ظاهر ضعیف در دیگر روایات معتبر آمده است.
روایت مورد نظر پرسشگر
شیخ صدوق در کتاب الامالی روایتی نقل میکند که ابن عباس گويد: رسول خدا فرمود: «مخالف على بن ابى طالب پس از من كافر است و مشرك به وى مشرك است؛ دوست او مؤمن است و دشمنش منافق و پيروش بحق رسد و محارب او از دين بيرون است و ردكننده او نابود است؛ على نور خدا در بلاد اوست؛ و حجت او بر بندگانش است؛ على شمشير خدا بر دشمنانش است و وارث علم پيغمبران او است؛ على كلمه برتر خداست و كلمه دشمنانش فروتر است؛ على سيد وصيان و وصى سيد پيغمبرانست؛ على امير مؤمنان و جلودار دست و روسفيدان و امام مسلمانانست؛ ايمان جز به ولايت و طاعت او پذيرفته نيست».
متن حدیث
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: «الْمُخَالِفُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ بَعْدِي كَافِرٌ وَ الْمُشْرِكُ بِهِ مُشْرِكٌ وَ الْمُحِبُّ لَهُ مُؤْمِنٌ وَ الْمُبْغِضُ لَهُ مُنَافِقٌ وَ الْمُقْتَفِي لِأَثَرِهِ لَاحِقٌ وَ الْمُحَارِبُ لَهُ مَارِقٌ وَ الرَّادُّ عَلَيْهِ زَاهِقٌ عَلِيٌّ نُورُ اللَّهِ فِي بِلَادِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ عَلِيٌّ سَيْفُ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ وَ وَارِثُ عِلْمِ أَنْبِيَائِهِ عَلِيٌّ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ أَعْدَائِهِ السُّفْلَى عَلِيٌّ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِ وَ وَصِيُّ سَيِّدِ الْأَنْبِيَاءِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِينَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ الْإِيمَانَ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ طَاعَتِهِ».[11]
سند حدیث
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ: محمد بن علی بن ابی القاسم ماجیلویه: وی از مشایخ شیخ صدوق است و هر چند به صراحت توثیق نشده است، اما ترضی و ترحم شیخ صدوق بر وی را عدهای دلیل بر حسن حال او دانستهاند.
مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ: عموی محمد بن علی بن ابی القاسم ماجیلویه: نجاشی وی را سید اصحاب در قم، ثقه، عالم، فقیه و ادیب میداند؛[12] علامه حلی نیز مینویسد: وی ثقة، فاضل، فقيه و أديب است.[13]
مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ: معروف به ابا سمینه: کشی وی را متهم به غلو کرده است؛[14] قهپایی نیز با نقل سخن کشی، وی را ازاصحاب امام رضا دانسته است؛[15] علامه حلی وی را ضعیف میداند؛[16] شیخ حر عاملی نیز مینویسد: ضعيف جدّاً، فاسد الاعتقاد و به کذاب و غالی بودن شهرت داشت.[17]
مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ: کتب رجال درباره وی اختلاف نظر دارند و اکثر رجالیون وی تضعیف کردهاند.
زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ: وی زیدی مذهب و مورد طعن امام باقر بود و کشی در رجالش آورده که امام باقر وی را رأس شیطان دانسته است.[18]
سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ: وی به خاطر اینکه از اصحاب خاص امام زین العابدین بود، توسط حجاج به شهادت رسید.[19]
ابْنِ عَبَّاسٍ: ثقه است.
سند حدیث به خاطر محمد بن علی کوفی و زیاد بن منذر، ضعیف است.
مضمون روایت در کتب اهل سنت
1. در این روایت آمده است: وَ الْمُحِبُّ لَهُ مُؤْمِنٌ وَ الْمُبْغِضُ لَهُ مُنَافِقٌ: احمد بن حنبل نیز در مسند خود آورده است که رسول الله حب علی را نشانه ایمان و بغضش را نشانه نفاق دانسته است:
حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَيْرٍ، حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ، عَنْ عَدِيِّ بْنِ ثَابِتٍ، عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَيْشٍ، قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ: وَاللَّهِ إِنَّهُ لَمِمَّا عَهِدَ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ:" أَنَّهُ لَا يُبْغِضُنِي إِلا مُنَافِقٌ، وَلا يُحِبُّنِي إِلا مُؤْمِنٌ.
حَدَّثَنَا وَكِيعٌ، حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ، عَنْ عَدِيِّ بْنِ ثَابِتٍ، عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَيْشٍ، عَنْ عَلِيٍّ، قَالَ: عَهِدَ إِلَيَّ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: أَنَّهُ لَا يُحِبُّكَ إِلا مُؤْمِنٌ، وَلا يُبْغِضُكَ إِلا مُنَافِقٌ.[20]
مسلم نیسابوری نیز در صحیح خود آورده است: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ. حَدَّثَنَا وَكِيعٌ وَ أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنْ الْأَعْمَشِ. ح وَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى (وَ اللَّفْظُ لَهُ) أَخْبَرَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنْ الْأَعْمَشِ، عَنْ عَدِيِّ بْنِ ثَابِتٍ، عَنْ زِرٍّ، قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ: وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ! إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ إِلَيَّ «أَنْ لَا يُحِبَّنِي إِلَّا مُؤْمِنٌ، وَ لَا يُبْغِضَنِي إِلَّا مُنَافِقٌ».[21]
2. در این روایت آمده است: وَ الْمُحَارِبُ لَهُ مَارِقٌ: احمد بن حنبل نیز روایت میکند که رسول خدا جنگ با علی، فاطمه، حسن و حسین را جنگ با خود و صلح با آنها را صلح با خوددانسته است: حَدَّثَنَا تَلِيدُ بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَجَّافِ، عَنْ أَبِي حَازِمٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: نَظَرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى عَلِيٍّ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَفَاطِمَةَ، فَقَالَ: أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ، وَسِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ.[22]
3. در این روایت آمده است: الْمُخَالِفُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ بَعْدِي كَافِرٌ: نسائی نیز در فضیلت امیرمومنان آورده است که رسول خدا فرمود بعد از من علی ولی هر مومنی است: أَخْبَرَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ قَالَ: أَنَا جَعْفَرٌ- وَ هُوَ ابْنُ سُلَيْمَانَ- عَنْ يَزِيدَ الرِّشْكِ. عَنْ مُطَرِّفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حَصِينٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «إِنَّ عَلِيًّا مِنِّي، وَ أَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي».[23]
این یعنی همانگونه که هر کس پیامبر را قبول نکند کافر است، علی را هم قبول نکند کافر است؛ البته ممکن است کفر در اینجا به معنای فقهی نباشد و بلکه به معنای مخفی کردن امامت حضرت باشد که کفر لغوی همین است یعنی پوشاندن حقیقتی.
با این بیان هر چند سند حدیث ضعیف است اما مضمون ان در دیگر روایات معتبر شیعه و سنی آمده است و به معنای جعلی بودن حدیث نیست و فضائل امیر مومنان آنچنان درخشش دارد که حتی خود اهل سنت نیز نتوانستهاند آن را مخفی کنند.
[1] ـ حاكم حسكاني، عبيدالله، شواهد الّنزيل بقواعد التفصيل، بيروت، موسسة الاعلمي، 1392ق، در 2 جلد.
[2] ـ مائده/ 67.
[3] ـ مائد/ 5.
[4] ـ مائده/ 55.
[5] ـ احزاب/ 33.
[6] ـ آلعمران/ 61.
[7] ـ شوري/ 23.
[8] ـ رعد/ 43.
[9] ـ رک: سيوطي، جلال الدين عبدالرحمان، الدر المنثور في التفسير بالمأثور، بيروت، ج 2، ص 327، ذيل آيهي 67، سوره مائده. رشيد رضا، تفسير المنار، بيروت، دارالمعرفة، چاپ دوم، ج 6، ص 463. خوارزمي، المناقب، خطبه 135، روايت 152. شواهد التنزيل، پیشین، ج 1، ص 157، حديث 211.
[10] ـ ر.ك: اميني نجفي، عبدالحسين، الغدير، تهران، دارالكتب الاسلامية، چاپ دوّم، 1372، ج 3، ص156.
[11]. ابن بابويه، محمد، الأمالي، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش، مجلس3، ص11، حدیث6.
[12] . نجاشى، احمد، رجال النجاشي، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، چاپ ششم، 1365ش، ص353.
[13] . حلى، حسن بن يوسف، رجال العلامة الحلي، قم، الشريف الرضي ، چاپ دوم، 1402ق، ص100.
[14] . كشى، محمد، اختيار معرفة الرجال، قم، موسسة آل البيت (عليهم السلام) لإحياء التراث، چاپ اول، 1404ق، ج2، ص823.
[15] . قهپايى، عنايةالله، مجمع الرجال، قم، اسماعيليان، چاپ دوم، 1364ش، ج5، ص263.
[16]. رجال العلامة الحلي، پیشین، ص271.
[17] حر عاملى، محمد، الرجال، قم، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر، چاپ اول، 1427ق.
[18] . اختيار معرفة الرجال، پیشین، ج2، ص495.
[19] . همان، ج1، ص335.
[20] . ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1416ق، ج2، ص71، حدیث642. ص136، حدیث731. ص316، حدیث1062.
[21] مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، قاهره، دار الحديث، چاپ اول، 1412ق، ج1، ص86، حدیث131.
[22] . مسند الإمام أحمد بن حنبل، پیشین،ج15، ص436، حدیث9698.
[23] . نسائى، احمد، السنن الكبرى، بیروت، دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون، چاپ اول، 1411ق، ج5، ص45، حدیث8146.