عده ای میگویند: قبول. حکومت، حق ائمه بود و اوضاع به آنها اجازه نداد. معصوم بودند و خدا آنها را برای حکومت تعیین کرده بود؛ اما بعد از آن چه؟ ولیّ فقیهِ شما را هم خدا تعیین کرده است؟ او که نه معصوم است و نه نامش در فهرست جابربن عبدالله انصاری است!1 حالا قضیه را منطقی بررسی میکنیم. بعد از غیبت امام زمان(عج) معصومی نداریم که بخواهد حکومت کند، تکلیف چیست؟ نظر شما چیست؟ آیا از حکومت صرف نظر کنیم و بگذاریم هرکه می خواست، حکومت کند یا خودمان حاکم انتخاب کنیم؟
حال پرسش این است: حاکمی که می خواهیم انتخاب کنیم، باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟
به نظر نمی رسد پاسخش سخت باشد. بحث ما بحث حکومت اسلامی است. همه مسلمانیم و بحثی در این نیست که می خواهیم بر اساس قوانین اسلامی زندگی کنیم. قوانین اسلام هم برای اجرا شدنشان به حکومت اسلامی نیاز داشتند.
حال برای حکومت اسلامی چه حاکمی مناسب تر است؟ حاکمی به درد حکومت اسلامی می خورد که غیر از ذکاوت تجربه و هوش و سواد، با قوانین اسلامی آشنایی بیشتری داشته باشد تا بتواند آنها را بهتر اجرا کند.
پیامبر فرمودند: «اگر کار یک ملت دست کسی بیفتد که در آن ملت، عالِم تر از او وجود داشته باشد، وضع آن ملت مدام رو به سقوط می رود تا وقتی که مردم از راه اشتباهی که رفته اند، برگردند و زمام کار را به دست عالم ترینشان بسپارند.»2 همانطور که دیدیم، این اتفاق ناخوشایند پس از پیامبر افتاد تا روزی که مردم در زمان عثمان دیدند اوضاع دیگر مهارشدنی نیست. تازه به اشتباه خودشان پی بردند و دست به دامان امام علی علیه السلام شدند؛ اما این سخن پیامبر صلّی الله علیه وآله فقط به آن زمان مربوط نیست و یک پیش بینیِ همیشگی است.
ممکن است بگویید که واژه «عالِم تر» خیلی کلی است. شاید منظور پیامبر(ص) عالم تر به مسائل سیاسی است، پس ولیّ فقیه قبل از آنکه عالِم دینی باشد، باید سیاست مدار باشد! امّا پیامبر(ص) در جای دیگری میفرمایند: «کسی که مسئولیتی از کار مسلمانان را به عهده بگیرد و خودش بداند که از بین آنها کسی هست که از او وارد تر است و به کتاب خدا و سنت پیامبر علم بیشتری دارد، به خدا و پیامبر و تمام مسلمانان خیانت کرده است!»3 همان زمان هم که امام زمان(عج) در غیبت صغری بودند، نگرانیِ بی سرپرستی در دل مردم افتاده بود. نامه نوشتند که آقا وقتی شما نیستید، ما چه کنیم؟ اگر حادثه ای پیش آمد، چه کار کنیم؟
امام زمان(عج)خیلی ساده در جواب نامه نوشتند: وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عليهم ؛ سراغ کسانی بروید که سخنان ما را میگویند. آنها از طرف من بر شما حجت اند، من هم از طرف خدا بر آنها حجتم.»4
پس هرکس که بهتر حرف معصومان را بفهمد و با آنها تشخیص بدهد که در هر موقعیتی وظیفه چیست، تأیید شده امام زمان(عج) است و امام زمان(عج) هم تأیید شده خداست. پس با انتخاب چنین کسی، حجت تمام است.
شاید کلی بودن عبارت « رُوَاةِ حَدِیثِنَا » باز جایی برای بهانه جویی برخی بگذارد. پس بازمی گردیم ببینیم راوی حدیث از نظر ائمه چگونه افرادی هستند. امام صادق علیه السلام مفصل تر توضیح میدهند و می گویند: « أنظروا اِلى مَنْ کانَ مِنْکُمْ، قَد رَوى حَدیثِنا وَ نَظَرَ فى حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْکامَنا فَلْیَرضُوا بِهِ حَکَماً فَاِنّى قَد جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً، فَاِذا حَکَمَ بِحُکْمِنا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ، فَاِنَّما بِحُکْمِ اللّهِ اسْتَخَّفَ وَ عَلَیْنا رَدَّ وَ الرّادُّ عَلَیْنا اَلرّادُّ عَلَى اللّهِ فَهُوَ عَلى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللّه ؛ ببینید چه کسانی سخنان ما را نقل کرده و در حلال و حرام ما دقت میکند و احکام ما را میشناسند. وقتی چنین کسی را پیدا کردید، به حکومت او رضایت دهید؛ چون چنین کسی را در واقع، من حاکم شما قرار داده ام. وقتی او بر اساس احکام ما حکم کرد، اگر کسی از او قبول نکند، حکم خدا را کوچک شمرده و ما را رد کرده است و کسی که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و این در حدّ شرک به خداست.»5
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.جابر بن عبد الله انصاری از اصحاب خاص رسول الله است که از حضرت در مورد تفسیر و معنی «أوْلِي الأَمْرِ»در آیه : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ ؛ نساء:59 سوال کرد و حضرت فرمودند منظور خلفای من هستند و پیامبر(ص) نام همه اماممان دوازده گانه از علی بن ابی طالب(ع) تا امام زمان(عج) به جابر فرمود.
شیخ صدوق،کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص 253، تهران، اسلامیه، 1395ق
2.شیخ طوسی، أمالی، ص566
3. علامه امینی، الغدیر،ج8،ص291
4. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص 484
5. کلینی، کافی، ج7، ص412