وهابیها تحت تاثیر کتب ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب، اعتقاداتی را بیان میکنند که با اندکی تامل در آن و کنکاش در کتب تاریخی و روایی، و گاه حتی با مراجعه به آیاتی از قرآن، بیمبنایی این سخنان مشخص میشود.
شاید کسی بگوید که اثبات بیمبنا بودن این سخنان چه مشکلی از ما حل میکند؟ پاسخ این است که اگر صرف یک ادعا بود شاید ابطال آن ثمرهی چندانی نداشت. ولی مهم این است که ایشان با تکیه بر این کلام به دنبال تکفیر تمام کسانی هست، که خلاف مکتب و مرام ایشان اعتقاداتی چون زیارت، تبرک، استغاثه و توسل به انبیاء و صلحاء دارند، اعم از شیعه یا اهل سنت.[1]
یکی از این مواردی که بدون مبنا مطرح میکنند کلامی است که در کتاب کشف الشبهات محمد بن عبدالوهاب مطرح شدهاست، که میگوید: «بدان که توحيد اختصاص دادن پرستش به خداوند است، و آيين همهی پيامبراني که خداوند به سوي مردم فرستاده همين بودهاست. پس اولين آنان، نوح (عليه السلام) را هنگامي به سوي قومش فرستاد که در حق صالحان به نام وُدّ، سُواع، يَغوث، يَعوق، نَسر و ... غلو ميکردند».[2]
ایشان در این عبارت در واقع در پی زمینهسازی برای تکفیر امت اسلامی است به جهت اعتقاداتی شبیه آنچه که به پندار ایشان در مشرکان زمان حضرت نوح وجود داشته است.
حق این است ابتدای این کلام که توحید را تعریف میکند و آن را آیین همهی پیامبران برمیشمرد، کلامی صحیح و مورد اتفاق است. اما بخش دوم این کلام، در واقع پایه گذاری برای تکفیر مسلمین آن هم بر مبنایی ناحق است. چون حضرت نوح (علیه السلام) داعی به توحید بود و قوم او صرفا غلو در صالحین نمیکردند، بلکه بت پرست بودند. برفرض که بپذیریم در کنار تمام گناهان دیگر اینها مرتکب امر غلو در مورد صالحان هم شده بودند، اما این غلو نهایتا بدعت خواهد بود (که نیست). نه کفری که باعث خروج از ملت اسلام باشد.
بعلاوه که نسبت دادن کفر اکبر آن هم به ناحق به مسلمین از گناهان کبیرهای است، که محمد بن عبدالوهاب و پیروان آن به آن مبتلا شدهاند.[3]
[2] بن عبدالوهاب،محمد، کشف الشبهات، ص 3، ناشر: وزارت ارشاد عربستان، 1410ق.
[3] مالکی، حسن بن فرحان، داعیا و لیس نبیا، ص 33 و 34، ناشر: مرکز دراسات تاریخی، اردن، 2004م.