مهمترین ویژگی های انسان آرمانی یا اَبَر انسان در اندیشه حکیمان و عارفان و منابع دینی را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
1) انسان کامل؛ کون جامع، محل تجلی اسما و صفات الهی، مظهر جمال و جلال حق، آینه اسم اعظم، بلکه به اعتبار اتحاد ظاهر و مظهر، خود اسم اعظم است. خلاصه وی آینه حق نما و جام جهان نماست که وسیله شهود تمام حقایق عالم هستی است: ( إنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ عَلَی السَّمواتِ وَ الأَرضِ وَالجِبالِ فَأبَینَ أن یَحمِلنَهَا وَ أشفَقنَ مِنهَا وَ حَمَلَها الإنسانُ ) [1] [2]
2) انسان کامل، واسطه العقد و مجرای فیض و حلقه پیوند خدا و خلق و راهبر انسان هاست که عالم و آدم در پناه او حفظ شده و طریقه تجلی حق است که از عین ثابته او به جمیع موجودات مدد میرسد. [3]
« بنا عرف الله و بنا عبدالله»، «بکم ینزل الغیث... و بکم ینفس الهم و یکشف الضّر »، «و هداة الابرار ... هدی من اعتصم بکم... ادلاء علی صراطه» ،« الباب المبتلی به الناس...». [4]
3) انسان کامل، خلیفه اعظم، قطب نظام آفرینش، صاحب زمان، نور، امام مبین، زبده و خلاصه آدمیان، عبدالله، عندالله، ولی الله، حجة الله، امین الله، روح عالم، مثل اعلای الهی، آیت کبری و نبأ عظیم است. [5] از علی (ع) روایت شده است: « ما لله آیة اکبر منی» [6] ، « و انما أنا قطب الرّحا، تدور علیّ انا بمکانی ...» [7] ، (وَ لَهُ المَثَلُ الأَعلَی) [8] ، « و المثل الاعلی و حجج الله علی اهل الدنیا و الآخرة و الاولی...» [9] ، و نیز روایت شده: « أنا اللوح و القلم ،أنا العرش ، أنا الکرسی، أنا السموات السبع، انا نقطة باء بسم الله» [10] .
4) انسان کامل، محل مشیة الله بوده و مقام وی مقام مشیة الله [11] است. به همین جهت دارای ولایت تکوینی و قدرت تصرف در کائنات است که منشأ معجزات و کرامات می باشد.
امام باقر (ع) می فرماید: « اللهم انی أسئلک من مشیتک بأمضاها وکلّ مشیتک ماضیه» [12] از امام صادق (ع) نیز روایت شده: «خلق الله المشیه بنفسها ثم خلق الاشیاء بالمشیه» [13] .
امام علی (ع) می فرماید: « انّا صنایع ربنا و الناس بعد صنایع لنا» [14] .
5) انسان کامل، با عالم و آدم معیّت قیّومی دارد؛ چرا که وی مظهر معیّت قیومی حضرت حق است و این معیّت ناشی از خلافت و ولایت الهی اوست و لذا با همه کس همراه، و شاهد و ناظر بر عقاید و اخلاق و اعمال همگان است [15] . پیامبر(ص) میفرماید: « بعث الله علیّاً مع کل نبی سرّا و معی جهراً » [16] ، و علی (ع) میفرماید: « کنت مع الانبیاء باطنا و مع رسول الله ظاهرا » [17] .
چنان که قرآن کریم فرمود: ( فَکیفَ إذا جِئنا مِن کُلِ اُمَةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئنا بِکَ عَلَی هولاءِ شَهیدًا ) [18] .
علی (ع) در این باره فرمود :« ان الله طهّرنا و عصمنا و جعلنا شهداء علی خلقه و حجته فی ارضه » [19] .
این همان احاطه وجودی و حضور همه اشیاء نزد انسان کامل به لحاظ برخورداری از مقام ولایت مطلقه کلیه، میباشد که باطن خلافت مطلقه کلیه بوده و انسان کامل مظهر ولایت الهی است؛ کما اینکه علی (ع) درباره اهل بیت (ع) فرمود: «و لهم خصائص حق الولایه» [20] .
«ولیّ» از اسمای [21] الهی است که باقی و دائم بوده و مظهر می طلبد و انسان کامل، مظهر اتمّ این اسم (ولیّ) است و از آن جا که «ولی» اسم واجب بالذات است، مظهر اسم «ولیّ» نیز واجب بوده و هیچ گاه عالم امکانی از وجود انسان کامل خالی نخواهد بود . این جاست که امام (ع) می فرماید: « لو لا الحجه لساخت الارض بأهلها»، اما نبی و رسول از اسماء الله نیستند ولذا نبوت و رسالت انقطاع پذیرند؛ بر خلاف ولایت که پاینده است [22] .
6) انسان کامل ، وجود عینی قران کریم و قرآن، وجود کتبی انسان کامل است؛ یعنی انسان کامل به مثابه کتاب مقدس تدوین حق ، هماهنگ است.
به عبارتی: انسان آرمانی ، نسخه جامع جمیع کتب اصلی الهی و کتاب جمع الجمع قرآنی است که از آن به «امام مبین» و «کتاب مبین » یاد می شود. به اعتبار همین جامعیت، چنین انسانی نسخه کامل کتاب عالم وجود است ؛ به طوری که آن چه در عوالم هستی ( از عقل اول تا هیولای اولی) موجود است ، در وی نیز وجود دارد و لذا وی کلید معرفت خداوند است ؛ چرا که هر یک از اوصاف و جلوه های وجودی او ، آیتی از آیات الهی است و بدین ترتیب انسان کامل به دلیل کون جامع بودن، کلمه تامّ الهی است [23] .
از علی (ع) روایت شده است:
« ذلک القرآن فاستنطقوه ولن ینطق ولکن أخبر کم عنه» [24] .
و نیز فرمود : « نزّلونا عن الربوبیه ثم قولوا فی فضلنا ما استطعتم فانّ البحر لا ینزف و سرّ الغیب لا یعرف و کلمه الله لا توصف» [25] .
تو مغـز عالــمی ، زان در مـیـانـی
بدان خود را که تـو جـان جهـانـی
جهان عقل و جان ، سرمایه توست
زمـیـن و آسـمـان پیرایه تـوسـت
ظـهــور قـدرت و عــلـم و ارادت
به توست ای بنده صاحب سعادت
سـمـیـعی و بـصیر و حیّ و گویا
بـقا دارد نه از خود لیـک از آنجا [26]
مصداق انسان کامل
اگرچه اصطلاح انسان کامل، مقول به تشکیک بوده و بر مصادیق مختلفی که از کمال نسبی برخوردارند، از باب توسعه در اطلاق به کار می رود، اما مطابق گفته محققان از اهل حکمت و معرفت ،انسان کامل، حقیقت محمدی است که اطوار و مقامات و درجات متعدد دارد و برای او به حسب هرگونه و مقام ، اسم خاصی است [27] و هر زمان از او به نام خاصی یاد میشود و اسم اصلی او حضرت محمد(ص) است [28] که به اتفاق همگان اولین و کامل ترین مصداق انسان کامل در عالم طبیعت است.
تمامی انبیا و اولیای الهی ، جلوه ی آن حقیقت محمدی هستند. به گفته عارف ارجمند فیاض لاهیجی از آنجا که پیامبر اعظم(ص) از تجلی ذاتی الهی، ولی سایر انبیا از مظاهر اسما و صفات وی بهره مند گشتند ، مراتب همه انبیا از منزلت آن حضرت نازل تر بوده و همگان مظهر انوار خورشید اعظم حقیقت محمدی هستند و نبوت همه انبیا پرتوی از نبوت مطلقه اوست.
بـود نـور نبی خـورشید اعظم
گه از موسی پدید و گه ز آدم
مـراتـب جمله زیر پایه اوست
وجود خاکیان از سایه اوسـت [29]
همانگونه که ولایت همه اولیا ،جلوه ای از ولایت مطلقه اوست . از این رو فرمود :« انّ علیّا منّی و أنا منه» [30] . بر اساس روایات معتبر و احادیث نور الانوار ، پیامبر(ص) و ائمه(ع) اولین انواری بوده اند که آفریده شده اند؛ چنان که پیامبر (ص) فرمود :«اوّل ما خلق الله نوری » [31] ، و نیز فرمود:«کنت نبیّا و آدم بین الماء و الطین» [32] و حضرت علی (ع) فرمود: «کنت ولیّا و آدم بین الماء و الطین» [33] .
بعد از پیامبر اعظم (ص)، ائمه اهل بیت (ع) از باب تعدد مظاهر، مصادیق حقیقی انسان کامل هستند؛ چرا که حقیقت پیامبر (ص) با حقیقت آنان، متحد بوده و قبل از خلقت آدم ، وجود نوری آنان آفریده شد .
به عبارت دیگر: حقیقت محمدی عبارت از ولایت مطلقه کلیه محضه الهیه است که ابتدا در کسوت نبوت و سپس در پوشش ولایت و امامت آشکار گردید. آنگاه به تناسب شرایط و مقتضیات در مظاهر متعدد با اوصاف خاصی، حجت ها و خلفای الهی در زمان مخصوصی پدیدار شدند ؛ به طوری که همه آنان شئون یک حقیقت نوریه هستند و تفاوت آنان در ظهور اوصافی است که همان اوصاف ولایت مطلقه کلیه محضه الهیه است. با این بیان ، سخن پیامبر (ص) به درک کاملش نزدیک میشود که فرمود: « اوّلنا محمّد، اوسطنا محمّد ، آخرنا محمّد، کلّنا محمد» [34] و این که فرمود :« أنا و علیّ من شجرة واحده » [35] .
البته نزدیک ترین شخص به حقیقت محمدی ، علی ابن ابی طالب(ع) است که امام عالم و سرّ همه انبیا می باشد [36] ؛ یعنی تمام انبیا ظهور حقیقت او بوده و ولایت او در همه مظاهر متجلی است. به همین جهت ابن سینا آن حضرت را «مرکز دایره حکمت وفلک حقیقت و خزانه عقل» مینامد [37] .
اما امروز در همه عالم ، انسان کاملی جز حجة بن الحجج البالغه ، ولی عصر (روحی له الفداء ) وجود ندارد و اوست که در دعای شریف «عدلیه» در شأن او عرض میکنیم: «ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبت الارض و السماء» [38] .
از آن جا که میان خاتم نبوت و خاتم ولایت ، نسبت تام و کامل وجود دارد و حقیقت هر دو یکی است، پس از باب «الولد سر ابیه »، خاتم اولیا ، همانند خاتم انبیا، مظهر اسم «الرحمن» و رحمت برای همه عالمیان است [39] .
اهل تحقیق، منزلت اتحاد با حق و ظهور مقام ربوبیت را در مظهر بشری ، همانند حلولیان و وحدت وجودی های خشک و افراطی، به همه افراد بشر تعمیم نمی دهند؛ بلکه آن مقام را مخصوص و منحصر به انبیا و اولیا می دانند که مصداق حقیقی «انسان کامل» می باشند. آنان مقام اتصال و پیوستگی روحانی بشر به حق تعالی را ویژه صنفی خاص از برگزیدگان حق می دانند که از مبدا خلقت پاک و کامل برای رهبری بشر خلق شده اند واز راه فنای مظهر در ظاهر و اتحاد ظاهر و مظهر ، به مقام فنا و تسلیم محض رسیده اند.
سایـه یــزدان بـود بـنده خدا
مرده او ز این عالم و زنده خدا
دامن او گیـر زودتـر بی گمان
تـا رهـی از آفـت آخـر زمـان
کیـف مدّ الظلّ نقش اولیاسـت
کو دلیل نور خورشید خداست [40]
بدین ترتیب روشن می شود که انسان کامل ، تعبیر دیگری از انسان عصمت پیشه است ، چرا که اوصاف و کمالاتی که برای چنین شخصیتی مطرح گردیده ، در غیر معصوم قابل تحقق نیست و آنان نیز همان انبیا و اولیای الهی (نفوس نبویه و ولویه) هستند.
پس مراد ما از محبت «خاص الخاص (اخص)» ، حبّ الهی نسبت به این ذوات مقدس و اعیان طاهره است که مظهر باالفعل اسما و صفات حضرت حق سبحانه می باشند. به همین جهت، پس از حب به ذات مقدس خداوند که منحصرا حبّ حقیقی نام دارد، این نوع مهرورزی ، عالی ترین مرتبه محبت مجازی محسوب میشود که اسطرلاب حب حقیقی است. اظهار ارادت و مودت به انبیا و ائمه (ع) و اولیای کُمّلین، آن گاه که از سوی انسان واقع میشود (یعنی محب ، انسان می باشد) در اصطلاح حکمت و معرفت ،« حب مجازی عقلی یا عقلانی » نامیده میشود. در این زمینه، تحت عنوان «حب الهی خلق به اسما و صفات و افعال حق» بحث خواهیم نمود.
[1] . احزاب ، آیه 72.
[2] . ر،ک: شرح قیصری بر فصوص الحکم ابن عربی ، ص61-73 و نیز الانسان الکامل ،عبدالکریم جیلی، باب 60، ج2،ص36 و چهل حدیث امام خمینی، حدیث 38،ص 634، و انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، حسن زاده آملی ص 220.
[3] . ر.ک: چهل حدیث، امام خمینی، حدیث 26،ص418،و نیز مصباح الهدایه الی خلافه و الولایه، امام خمینی، ص69 و نقد النقود فی معرفه الوجود، سید حیدر آملی، ضمیمه جامع الاسرار و منبع الانوار، ص688.
[4] . مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
[5] . ر.ک: مصباح الهدایه، امام خمینی، ص69و الهیات شفاء، ابو علی سینا، مقاله 10،فصل 5، ص455،هزار و یک نکته، حسن زاده آملی، نکته 26، انسان کامل، عزیز الدین نسفی، تصحیح و مقدمه ماریژن موله، ص5و6، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، حسن زاده آملی،ص64، شرح دعای سحر،امام خمینی،ص137.
[6] . بحار الانوار ،ج23،ص206.
[7] . نهج البلاغه، خطبه 119.
[8] . روم ، آیه 27. امام خمینی، انسان کامل را مثَل اعلای خدا میداند. ر،ک: چهل حدیث، حدیث 38،ص634.
[9] . مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
[10] . شرح دعای سحر، ص164.
[11] . ر،ک: انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، حسن زاده آملی، ص220 و نیز شرح دعای سحر، امام خمینی(ره) ص110.
[12] . مفاتیح الجنان، دعای سحر.
[13] . شرح توحید، شیخ صدوق ، ج2،ص508.
[14] . نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی ، نامه 28، ص512.
[15] . ر.ک: مقدمه فصوص الحکم، داوود قیصری ، فصل 8، ص38، و نیز نص النصوح فی شرح فصوص الحکم ، سید حیدر آملی ،ص196.
[16] . سید حیدر آملی، نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، ص196.
[17] . مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، امام خمینی، ص196.
[18] . نساء ، آیه 41.
[19] . شرح اصول کافی، ص 459.
[20] . نهج البلاغه، خطبه 2.
[21] . ( وهو الولی الحمید) شوری ،آیه 28.
[22] . حسن زاده آملی ، ممد الهمم فی شرح فصوص الحکم، اول ، ص340،(با تصرف و تلخیص).
[23] . ر.ک: انسان و قرآن ، حسن زاده آملی ، ص55 و نیز شرح دعای سحر، ص128 و125 و 137.
[24] . نهج البلاغه، خطبه 158.
[25] . ملا محسن فیض کاشانی، کلمات مکنونه من علوم اهل الحکمه و المعرفه، ص 124.
[26] . محمد فیاض لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص736.
[27] . به نقل از کتاب انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، حسن زاده آملی، ص205
[28] . عبدالکریم جیلی، الانسان الکامل فی معرفه الاواخر والاوائل ،باب، 60،ص74.
[29] . فیاض لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص323 و 329.
[30] . همان،ص331.
[31] . بحار الانوار ،ج1، ص97، حدیث 7.
[32] . شرح دعای سحر، ص31 ،عوالی اللئالی ،ج4 ،ص121 ،شرح فصوص الحکم ،پاورقی ،ص177.
[33] عوالی اللئالی ،ج4، پاورقی، ص121 و حافظ رجب البرسی ،مشارق انوار الیقین ، پاورقی، ص55 و محمد فاضل مسعودی ،اسرار فاطمیه ،ص246و 247 و سید علی عاشور طهاره آل محمد(ص) ،ص129.
[34] . محمد رضا قمشه ای ، رساله فی الخلافه الکبری ، ص5.
[35] . میزان الحکمه ج1، باب 182، ص140، ح 993.
[36] . الفتوحات المکیه ، ج 1، ص130، حسن زاده آملی، هزار و یک نکته،ص732، نکته 590.
[37] . معراج نامه، ص94.
[38] . عبدالله جوادی آملی ، سیره رسول اکرم(ص) در قرآن،ص33.
[39] . مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز ، ص313.
[40] . مثنوی معنوی ، دفتر 1، ابیات 423 و424و425.