سعی کنیم خدا وفعل دقیق خدا را درک کنیم، نقدکردن حکیم جاهلانه است؛
روش رشد دانش دین و فهم حقایق، بخش دوم از راه حل تفصیلی؛ ...
بشر اگر درست به عمق جنایت خود در شبهات علیه خدا نگاه کند در واقع مشغول جنگ حکمت با خالق اندیشه است. او طعنه به خالق دانش و دانشمند زده و او را به مبارزه فکری می طلبد که ای خدا! در تحلیلی که از کارت داشتم، آنرا نپسندیدم و به حکم من کار تو در فعلت حکیمانه نبوده _پناه بر خدا از شرارتهای نفس آدمی_
یعنی چالش کننده در کار خدا با مغز چند گرمی اش به جزئیات فعل خدا پرداخته و آنرا محاکمه می کند، در حالی که در مقالات پیشین گفته شد مغز تنها کافی نیست و علم هم نیاز است و بشری که هنوز ناچیزی از علم دارد و هرچه می شکافد علم و دانش درنظام اتمی تا کیهانی فوران می کند و هنوز در فهم فیزیک ماده درمانده و راهی بسیار دراز در پیش دارد، چگونه معقول است که در حاکمیت فراماده چالش کند؟ با کدام احاطه علمی به جزئیات امور؟ آیا پنداشته اند خداوند در عالم ماده در غایت علم و اسباب و معادلات عمل کرده و در فراماده امور سطحی و بی حساب و کتاب شده؟و ما راحت توان مناقشه در آن داریم، آن هم با یک نگاه سطحی که خدایا تو می توانی پس چرا نکردی؟ چرا مطابق حکمت من عمل نکردی؟ آیا پنداشته اند خداوند سبحان و حکیم تنها در نظام ماده قانون و اسباب مقرر فرموده و در فرا ماده همه چیز بی سبب و بی علت و بی حساب و کتاب است؟ خیر بلکه طبق عقل فلسفی و بداهت اصول دین، یک فعل الهی نمی یابی مگر در غایت اتقان و حکمت، چه در ماده چه فراماده.
نزد اهل اندیشه! با این مقدمات؛ آیا نادان تر از چالش کننده در فعل الهی می شناسید؟ البته سوال و تفکر برای فهم مطلوب و سفارش دین است و آن غیر از نقد و چالش است. آیا شایسته نیست بشر به جای چالش تمنای فهم کند؟ آیا وقتی بشر گرانش را کشف کرد، سراغ چالش رفت که این چه وضعی است اصلا چرا ماده گرانش دارد؟ این واقعا غیرحکیمانه نیست؟ یا خیر سراغ فهم گرانش و روابط آن رفت و تمنای فهم کرد؟ خب مگر گرانش دست خدا نیست که بیاورد یا ببرد، چرا به آن چالش نمی کنی؟ چون علمت به حکمت آن رسیده که اگر گرانش نبود هیچ نبود نه سیاره نه منظومه و نه حیاتی. لذا با اینکه یک مومن، گرانش را کیفیت خلق خدا می داند که میتوانست با قدرت الهی جور دیگری می بود، اما حکمت گرانش را و زیبایی آنرا شبهه نمی کند و می فهمد.
بالاتر از آن، به قول فیزیکدان برجسته پل دیویس در جلسه سخنرانی دریافت جایزه تمپلتون خود گفت؛ "علم فقط در صورتی می تواند پیش رفت کند، که دانشمند نوعی نگرش اساسا الهیاتی داشته باشد" "حتی اتیست ترین دانشمند نیز با نوعی ایمان، وجود یک نظم قانون مند را در طبیعت که حداقل به صورت جزیی برای ما قابل ادراک است می پذیرد" (1)
این دانشمند که کتاب هایی نیز در باره خداوند در علم روز نوشته (2) در جملات مذکور این را اشاره کرد که؛ دانشمند اصولا وقتی دنبال کشف حقایق و روابط و علل می رود که قبل از تحقیق ایمان دارد که در این عالم هرچیزی علت دارد و دنیا بازی گونه و بی حساب نیست. پس یقین دارد اگر خوب بررسی کند حکمت ها و علت ها و روابط را می فهمد. پس یک بی خدا هم باید به حساب و کتاب داشتن دنیای خودش ایمان داشته باشد، اما تعجب این است که فرد مومن چرا به کل هستی از ماده تا فراماده این ایمان را ندارد؟ و توهم می کند عالم ماده حساب و کتاب و علیت حاکم است و در فراماده هرج و مرج و بازی و بی دقتی حاکم است؟
خب پس اگر خالق ماده همه فعلش در قالب علیت بروز می کند و هر چه علم بیشتر شود فهم آن روشن تر می شود، چرا قبول نکنیم که فعلیت الهی در قالب فراماده و کل کائنات نیز همین گونه خواهد بود و خداوند خدای واحد است. چرا فکر می کنیم اینجا همه چیز ماده و قوانین مادی است، اما آنجا خدا دست به کار می شود و بی حساب و کتاب نعوذبالله مانند یک انسان دست به فعلی بعد از فعلی می زند و قانون و دقتی نخواهد بود.
حال که روشن شد همه امور مادی و فرامادی دقیق و با علت است، پس روشن است که جای اعتراض نیست وقتی علت ها و اسباب و رابطه ها برای ما روشن نیست. اعتراض جاهل به عالم معقول نیست.
" أَبِي عَبْدِ اللَّهِ [علیه السلام] أَنَّهُ قَالَ: أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ فَجَعَلَ لِكُلِ سَبَبٍ شَرْحاً وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَرْحٍ عِلْماً وَ جَعَلَ لِكُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً عَرَفَهُ مَنْ عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَحْنُ." (3) امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند سبحان ابا دارد كه كارها را بدون اسباب فراهم آورد(جاری سازد) پس براى هر چيزى سبب و وسيلهاى قرار داد و براى هر سبب شرح و گشايشى مقرر داشت و براى هر شرحى علمی [دانشى] گذاشت و براى هر دانش درى گويا نهاد، شناخت آن باب ناطق را کسی که شناختش و جاهل بود آنرا آنکه نشناختش، اين باب گویا رسول خدا (ص) است و ما (ع). (4)
انشتین در رابطه با این موضوع نگاهی کل نگر و معقول داشت. دانشمندی که دنیا او را به عنوان برترین دانشمندان یاد می کند چنین گفت؛
"من اتئیست نیستم و فکر نمی کنم بتوانم خود را پان تئیست بنامم. ما در موقعیت طفلی هستیم که به یک کتابخانه عظیم وارد شده که مملو از کتب به زبان های مختلف است. این طفل می داند که کسی که باید این کتاب ها را نوشته باشد، ولی نمی داند چگونه. وی زبان کتاب ها را نیز نمی فهمد. این طفل کمی به نظم مرموز چینش این کتاب ها نیز شک می کند، اما نمی داند آن نظم چیست. به نظر من، مواجهه باهوش ترین انسان با خدا نیز همین طور است. ما می دانیم که جهان بطور شگفت انگیزی سازمان دهی شده است و از قوانین معینی پیروی می کند، اما به سختی این قوانین را می فهمیم. اذهان محدود ما از نیروی مرموزی که کهکشهان ها را حرکت می دهد آگاه می شود. [تاکید اضافه شده است]" (5)
امام صادق علیه السلام هم دوازده قرن جلوتر آنچه سخن دانشمندان بزرگ بعد از قرنها به آن رسیده، به نحو روشنی بیان فرمودند؛
"اى مفضّل! آنانى كه شك مى كنند در وجود صانع عالم، جاهلند به اسباب و اغراض كه در خلق عالم به عمل آمده، و قاصر است فهم هاى ايشان از دريافت حكمتها كه بارى تعالى مرعى داشته در آفريدن اصناف مخلوقات در دريا و صحرا و كوه و دشت.
پس به سبب كوتاهى دانش خود طريق انكار پيموده اند و به جهت ضعف بصيرت خود راه تكذيب و عناد گشوده اند تا آن كه منكر شده اند كه موجودات را خالقى هست و دعوى مى كنند كه عالم را مدّبرى نيست، و آنچه واقع مى شود از روى صنعت و تقدير و حكمت و تدبير نيست. حق تعالى بلندتر است از آنچه ايشان وصف مى كنند «خدايشان بكشد، چگونه منحرف ميشوند. (6)»
[بعد امام علیه السلام، کائنات را به سرایی مجهز و کامل برای پذیرایی بزرگ تشبیه فرمودند که فردی نادان آنجا به ظرفی بخورد و فرمودند؛]
...و ندانند كه به چه جهت در آن موضع گذاشته اند و براى چه مهيّا كرده اند و به اين سبب به خشم آيند و غضبناك شوند و مذمت كنند سرا و بناكننده سرا را.
پس همين است حال اين گروه در انکارشان آنچه را منکر شدند از امر خلقت و حسن تقدير معبود و كمال تدبير عالم وجود، پس همانا چونکه اذهان ايشان در نيافته است اسباب و علل و فوايد اشياء را مى گردند در اين عالم امكان حيران، و نمى فهمند آنچه در اين سرا به كار رفته از اتقان خلقت، و حسن صنعت و درستى نظام، و چون يكى از ايشان مطّلع گردد بر چيزى كه سبب آن را نداند و عقلش به حكمت آن نرسد مبادرت مى نمايد به مذمت آن و وصف مى كند آن را به خطا و قلّت تدبير ..." (7)
پی نوشت؛
1. هرکجا که دلیل ما را برد، سید حسن حسینی، بخش دوم ترجمه تطبیقی کتاب "خدا هست" آنتونی فلو، فصل 5 ترجمه، عنوان؛ قوانین چه کسی؟ ص 170
2. خدا وفیزیک مدرن – بنیاد علمی برای جهان عقلانی
3. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم / ج1 / 6 / 3 باب معرفة العالم الذي من عرفه عرف الله و من أنكره أنكر الله تعالى و السبب الذي يوفق لمعرفته ..... ص : 6
4. با بهره از ترجمه سیدجواد مصطفوی؛ أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج1 ؛ ص259
5. نقل از کتاب "خدا هست" آنتونی فلو با ترجمه استاد سیدحسن حسینی "کتاب هرکجا دلیل ما را بَرَد (منبع اول نقل؛ p48 , Einstein and Religion, Jammer)
متن اصلی انشتین؛
I’m not an atheist, and I don’t think I can call myself a pantheist. We are in the position of a little child entering a huge library filled with books in many languages. The child knows someone must have written those books. It does not know how. It
does not understand the languages in which they are written. The child dimly suspects a mysterious order in the arrangement of the books but doesn’t know what it is. That, it seems to me, is the attitude of even the most intelligent human being toward God. We see the universe marvelously arranged and obeying certain laws but only dimly understand these laws. Our limited minds grasp the mysterious force that moves the constellations. [Emphasis added.]
6. قَتَلَهُمُ اللَّهُ أَنىَ يُؤْفَكُونَ(توبه؛30) امام علیه السلام این بخش از متن آیه را در بیان مبارکشان بکار بردند
7. توحيد مفضل / ترجمه علامه مجلسى، ص: 52 ((مفضل بن عمر - مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، توحيد مفضل / ترجمه علامه مجلسى، 1جلد، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى - تهران، چاپ: اول، 1379ش.))