"خیارهای شیرین"
خواجه نظام الملک وزیر دولت سلجوقیان بود. در یکی از اعیادی، تعداد زیادی از مردم برای جناب وزیر، هدایایی آورده بودند که به او تحویل میدادند و از او صله میگرفتند. پیرمردی نزدیک شد و در یک طبق چند عدد خیار سبز را به وزیر دربار تعارف کرد. وزیر خورد و بسیار از مزه آن تعریف کرد و به پیرمرد میگفت: "عجب مزهای! از این خیارها داشتی باز هم برای ما بیاور. دومی و سومی را هم خورد؛ بدون اینکه به دیگران تعارف کند. در نهایت هم هدیه نفیسی به پیرمرد داد و او را با رضایت راهی کرد.
ندیمان جناب وزیر بعد از اینکه پیرمرد رفت به او اعتراض کردند که جناب وزیر! شما هیچگاه تنهایی چیزی نمیخوردید!! پس چرا از خیارها به ما تعارف نکردید؟؟!
وزیر در پاسخ گفت: "خیارها همه تلخ بود!! ترسیدم اگر به شما تعارف کنم، شما بچشید و تحمل نکنید و پیرمرد را سرزنش کنید و ناراحتش نمایید!! او نیتی صادقانه داشت.
حقش نبود با ناراحتی از ما جدا شود!!" عیب پوشی همچنان که در بین آحاد جامعه باید رسم باشد، حاکمان هم باید نسبت به رعیتشان اینگونه باشند. و لذا حاکمان عاقل اینگونهاند!!