وقتی هم سن و سال شماها بودم، ما می خواستیم ماشین بخریم. یادم میاد اون روز بابام رفته بود بانک که وام بگیره. اما با ناراحتی اومد خونه.
مامانم پرسید: «چی شد؟»
بابام گفت: «باید حساب سپرده گذاری داشته باشم. تازه حالا حساب باز کردم . چقدر باید صبر کنیم تا به اعتبار حسابمون بهمون وام بدن خدا میدونه.»
خلاصه بچه ها دردسرتون ندم. کلی طول کشید تا بالاخره ما به آرزوی داشتن ماشین رسیدیم.
این داستان روگفتم واستون، چون خیلی از ما تو زندگیمون فقط منتظر اینیم که خدا اون بالا دعاهای ما رو مستجاب کنه. اما خب از خودمون نپرسیدیم که چقدر پیش خدا حساب داریم. یعنی چقدر به حرفش گوش کردیم که توقع داریم هرچی می خوایم بده.
دیگه اینکه شاید ما چیزی رو بخوایم که اصلا به صلاحمون نباشه. مثل بچه ای که سرما خورده و واقعا نمی دونه بستنی واسش خوب نیست و مادرش براش نمی خره. در عوضش خدا پاداش دعا کردن رومی ده و یا اینکه به جای درخواست ما چیز دیگه ای که به نفع ماست و خودمون نمی دونیم رو می ده. اصلا یه چیز جالب، فکر کنید می خواید برید مشهد. هدفت مشهده. اما وسیله ممکنه قطار یا هواپیما یا ماشین و... باشه. دعا کردن وسیله ی رسیدن به خواسته ها نیست بلکه خودش هدف نزدیک شدن به خداست. حالا با هر حاجتی. چون خداوند خود خود دعا کردن بندش رو دوست داره. و بهش اجر میده. پس یادمون باشه هیچ وقت از دعا کردن خسته نشیم.