مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب چی شد پس؟
امتیاز کاربران 5.0

تولیدگر متن

علی بهاری هستم. از تاریخ 25 اردیبهشت 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 520 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
چی شد پس؟

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 27 آذر 02
در پرونده بهار معنویت

این پرونده را با 621 اثر دیگر آن ببینید

چی شد پس؟

28 جمادی الثانی: 
گوشیم رو پرت می‌کنم گوشه اتاق و وایمیستم به نماز. با خدا عهد می‌بندم که دیگه تو اون سایت حروم نرم. امروز توی مسجد صحبت‌های حاج‌آقا خیلی منو تو فکر فرو برد. اون گفت: «بهترین فرصت واسه خدایی شدن، این سه ماه رجب و شعبان و رمضانه. درخت ایمان تو این سه ماه رشد می‌کنه. حاج‌آقا برامون یه روایت خوند که رجب وقت جوانه زدن و شعبان وقت گل دادن و رمضان وقت میوه دادن درخت ایمانه. تصمیم خودمو گرفتم: «خداحافظ شیطان! سلام خدا.»
نمازم تموم میشه. برمی‌گردم و یک نگاهی به گوشیم میندازم. انگار گوشیم داره صدام می‌کنه: «حمید! حمید! بیا بابا. چرا اینجوری می‌کنی؟ هنوز که رجب نشده. حالا تو بیا ماه رجب کلا گناها رو بذار کنار»
به حرفش گوش نمیدم و بلند میشم. ولی مگه ولکن ماجراست؟ تا فرداش هی صدام می‌کنه تا میرم توی اون سایت. خب راست می‌گفت. هنوز که ماه رجب نشده بود. اول ماه رجب حتما توبه می‌کنم. 

1 رجب: 
امروز می‌خوام بعد از دعای (یا من ارجوه) ا از همه گناها توبه کنم. دوباره گوشیم صدام میکنه:
-حمید بیا! این سایته مطلب جدید گذاشته.
- مگه خودت نگفتی اول ماه رجب؟ خب شد دیگه. 
- بابا حالا خیلی وقت هست تا آخر ماه. 
- اینجوری میخوای گولم بزنی؟ برو این خیلی تکراری شده. 
- تکراری باشه. سریال پایتخت هم تکراریه ولی جواب میده. بعدش هم حالا تو بذار یه موقع بهتر توبه کن. 
- مثلا کی؟
- مثلا 13 رجب. روز خیلی مبارکیه. تازه شروع ایام اعتکاف هم هست. 


13 رجب: 
- امروز دیگه تموم شد. هر غلطی کردم امروز با خودم عهد بستم که دیگه تموم شد. امروز اولین روزِ اعتکافه. امروز باید... عَه! این گوشی چقدر حرف میزنه. چی میگی تو؟
- بابا حالا اولین روز اعتکاف که مهم نیست. آخرین روزش مهمه. تو اگه از همه گناه‌ها توبه کنی دیگه واسه اعمال ام داوود چی می‌خوای به خدا بگی؟

15 رجب: 
- حمید؟
- حرف نزن من با تو کار ندارم.
- نه کاری ندارم. فقط یه سوال برام پیش اومده.
- میگم هیچی نگو. می‌خوام اعمال ام داوود رو به جا بیارم.
- بابا یک سوال بذار بپرسم.
- چی میگی؟
- تو دیگه نمی‌خوای توی اون سایت بری؟
- نه. دارم توبه می‌کنم. 
- آخه تا آخر ماه رجب وقت مونده. من نمی‌دونم چرا اِنقدر می‌خوای عجله کنی؟ واسه جوانه زدن درخت ایمان، یه روز عبادت خالصانه هم کافیه. بیا حالا.
بیست و نه رجب: ...
اول شعبان: ...
سوم شعبان: ...
نیمه شعبان: ...
 اول رمضان: ...
29 رمضان:  
نگاه به تقویم می‌کنم که چه جور تمام فرصت‌ها رو سوزوندم. برمی‌گردم به گوشی میگم: 
- چی شد پس؟ این همه گفتی وقت هست. تموم شد. همش تقصیر توئه.
- به من چه؟ 
- به تو چه؟ تو همه این‌ها رو به من گفتی. تو جلوی توبه و عبادت و بندگی منو گرفتی و گفتی وقت هست. 
- من گفتم؟ اصلا مگه گوشی حرف می‌زنه؟ برو بیرون از هر کی می‌خوای بپرس. بگو گوشیم گفته توبه‌ام رو با گناه جدید بشکنم. بهت میگن پارکت رو عوض کن.
- خیلی نامردی. حالا من چه کار کنم؟
- حالا غصه نخور. بیا بریم توی این سایته یه خورده دلت باز بشه. حالا وقت هم هست. بعدا موقع دعای عرفه میری توبه می‌کنی. نشد بعدش محرمه. تازه مگه تو سرطان داری که تا سال دیگه زنده نمونی. سال دیگه دوباره رجب و شعبان و رمضان هست. با دعاها و مناجات‌هاش رشد می‌کنی. بیا بیا ... نترس.

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما