مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب کاش نرفته بودیم
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن

صداقت...! هستم. از تاریخ 20 فروردین 1397 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 68 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
کاش نرفته بودیم

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01


دختری ناز و دوست داشتنی. منظم، مرتب و محجبه. بعد از گذشت چند سال از ازدواجش، هنوز هم با یک تماس تلفنی کمتر از یک دقیقه، پدرش حاضر می شود. عشق این دختر و پدر همیشه برای همه جالب توجه بوده است. دخترِ مرضیه، تقریبا یک ساله است ولی هنوز هم خودش را برای پدرش لوس می کند و محبت خودش و دخترش را شش دانگ قاب کرده است به قلب پدرش.


ایستاده بودیم کنار خیابان و منتظر تاکسی بودیم. هوا به شدت سرد بود. مرضیه با فاصله چند قدم بیرون ایستگاه منتظر پدرش بود. فاطمه اصرار می کرد از مرضیه بخواهیم پدرش ما را تا جایی که مسیرشان است برساند. از او اصرار و از من انکار که پدرش را نمی شناسیم و دختر و پدر شاید تمایلی به این کار نداشته باشند و مزاحم باشیم. بدون رضایت من جلو رفت و قضیه را با مرضیه مطرح کرد. مرضیه استقبال خاصی داشت. از محبت و نگاهش مشخص بود، تعارف الکی ندارد و قلبا راضی است ولی از طرفی نگرانی عجیبی خیلی ناگهانی در چشمانش موج زد. ماشین آلبالویی جلوی پایش ترمز زد و درب را برای ما باز کرد و با بفرمایید های متعدد دعوتمان کرد که سوار شویم.


از بویی که فضای ماشین را پر کرده بود متوجه علت نگرانی مرضیه شدم. اعتراف می کنم یک هزارم درصد احتمال نمی دادم  پدری که حسرت خیلی از دخترهای اطراف ما بود اهل دود و دم باشد. نه اینکه مرضیه تعریف و تمجیدی از پدرش داشته باشد و قبل از آن حرفی از او زده باشد. نه، فقط به هدیه ها و آمد و رفت ها و تلفن های مرضیه دقت کرده بودیم. خودم را برای پیش داوری سرزنش کردم، شاید نفر سومی سوار و پیاده شده است و بوی سیگار از پدر مرضیه نیست.

پدر مرضیه با سلام و علیکی بسیار مودبانه و محترمانه ما را دعوت کردند و اصرار داشتند مسیرمان را بگوییم و تکرار می کرد«مثل دخترم مرضیه چه فرقی دارد و حتی ما را به منزلشان دعوت کرد». ویژگی های پدر مرضیه دروغین نبود ولی 

صدایش نشان می داد جوانی و دندان هایش را قربانی دود و دم کرده و بوی سیکارش می فهماند بیشتر از محبت مرضیه اسیر دخانیات است. حرفی نزدیم ولی مرضیه مرتب پوست صورتش تغییر رنگ می داد و سعی می کرد عادی رفتار کند و برخوردها و مهربانی و تحصیلات پدرش را آشکار کند. قسم می خورم مرضیه به پدرش افتخار می کرد و خجالت نمی کشید. فقط می خواست قضاوت نادرستی در مورد شخصیت پدری که عاشقش بود، نداشته باشیم.  باور می کردم چون از 

هر پدری و هر لقمه ای این چنین دختری تربیت نمی شود. چرا باور نکنم وقتی هر دختری تا این حد معرفت و وفا در آبرو داری برای پدرش ندارد.  کاش نرفته بودیم. قیمت رفتنمان ضجر کشیدن دو عاشق و معشوق واقعی بود و برملا شدن 

برخی نبایدها. کاش پدر مرضیه می فهمید راه حل تلاطم هر دوی آنها تلاش برای درمان است.

خدایا حق با تو بود، مردی که عشقش به تو کم می شود حتما جایی بین کشمکش عشق ها شرمنده می شود و تحمل شرمندگی مرد ساده نیست!

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما