مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب کنکوریانقطه ی کور
امتیاز کاربران 2.0

تولیدگر متن

زیره ی کرمان هستم. از تاریخ 07 مهر 1397 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 41 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
کنکوریانقطه ی کور

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

مادر، پشت چرخ نشسته بود و پارچه های مردم را می دوخت. رضا هم پشت کتاب نشسته بود و آینده اش را متر می کرد. یک زانویش را به زمین چسبانده و دیگری را در بغل گرفته بود و سرش را تا کنار زانو خم کرده و چشمانش را تا عمق کتاب فرو برده بود.
مادر همانطور که پارچه ها را دوز می گرفت زیر لب ذکر می گفت و با خدا مناجات می کرد، روز کنکور نزدیک بود و رضا برای این روز زیاد زحمت کشیده بود.
پدر کلید را روی درب انداخت و وارد شد، مادر جلو رفت و آرام گفت: هیس! رضا دارد درس می خواند.
پدر لب حوض نشست و بند کفش هایش را باز کرد، درحالی که داشت آنها را از پا در می آورد گفت: درس! درس! چه فایده دارد این درس خواندن ها؟ مهندسی! مهندسی چی؟ برای کدام کارخانه؟ برای کدام تولید؟ و پاهایش را توی حوض فرو برد تا شاید زلالی آب، کدری حالش را ببرد.
مادر چشمانش پر از اشک شد و بغضش را فرو داد تا کسی صدای شکستن قلبش را نشنود.
پ.ن: پدر رضا مدتی بود که به خاطر تعطیل شدن خط تولید کارخانه، بعد از 30سال کار، بیکار شده بود.

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما