گزینش در محدودیت
۱.
نمی دانم دیدمش یا نه! ولی ماشاءالله توی عکس ها برای خودش ابهتی دارد. یکی عکس سخنرانی اش در جمع صد دویست نفری معلمان را نشانم می دهد. حالا معلم نه، یک قشر دیگر. همه سن و سال دار و همه فرهیخته. عکس و گزارشی که خودش فرستاده چیست؟! رفته بین پیش دبستانی ها نشسته! خودش هم توی گزارش می گوید که همان اول کار فهمیدم برای این که هم قد و قواره بچه ها بشوم باید بنشینم و نشستم! 
این عکس را که دیدم، توضیحاتش را که گوش دادم، می خواستم سرم را بکوبم به دیوار! هزار سال ادعای خاکی بودنم گوش فلک را کر کرده، بعد یکی دیگر، رفته برای پیش دبستانی ها تبلیغ، همان را روایت کرده و فرستاده ... انگار نه انگار که برای فرهیخته ها هم صحبت کرده ... 
۲.
سپرده بودم که از قسمت خانم ها هم روایتی، گزارشی، چیزی بفرستند. توی گزارش نوشته بود: «اگر چه که مادیات ندارند اما در عوض ... » و من بدم آمده بود! چرا انقدر عوض بدل می کنیم؟! این را ندارد، در عوض آن را؟! این همه طلبه زندگی می کنند، کم و زیاد، بالاخره هر چه که دارند! داد و بی داد ندارد که اگر پول ندارند در عوض اخلاق دارند و اگر فلان ندارد در عوض بهمان دارند! که چه بشود؟! چرا این دوگانه ها را درست می کنیم؟! خوشم نیامد.
۳.
ما، محدودیت هایمان را خودمان انتخاب می کنیم. قاضی بشوی باید کلت همراهت باشد و هر آن احتمال بدهی که سر این پرونده یکی خفتت کند! دکتر بشوی باید احتمال بدهی که شیفت های نامنظم و طولانی داشته باشی. حمال بشوی باید احتمال بی پولی بدهی. خودت را به زندگی مشغول کنی باید احتمال بدهی که دیگری دست به اغتشاش بزند و فردا روزی بخواهد چادر از سر زندگی ات بکشد. به زندگی بقیه مشغول بشوی، وقت نمی کنی به زندگی خودت برسی. می بینید؟! همه اش محدودیت است! هر شغلی، هر پستی، هر عنوانی، هر جایگاهی، محدودیت های خودش را دارد. ما بین محدودیت ها داریم گزینش می کنیم. حالا یکی طلبگی را انتخاب کرده که محدودیت های خاص خودش را دارد. قاضی مگر توی بوق و کرنا می کند که امنیت روانی و جانی ندارد که حالا هی فرت و فرت طلبه ها را با «در عوض فلان دارد» توجیه می کنیم؟! 
۴.
وسط خاک و خل دراز کشیده بودم که گوشی ام زنگ خورد. «بریم شریف!» را که شنیدم، می خواستم گوشی را قطع کنم! با سلوک صوفیانه در تعارض بود. کار دیسیپلین دار بود. اتو کشیده! خط کشی شده. من اهلش نبودم. اصلا وسط ناکجا آبادی که به سختی آنتن میداد آمده بودم که خاکی بشوم و مشخص نباشم. بعد زنگ زده بود و از شریف می گفت! توهین بود. فحش بود! فحش رکیک ... 
۵.
ما حمالیم آقا! حمال. هر جا بار بخورد ما هم می رویم. شریف یا وسط ناکجا آباد فرقی ندارد ولی کار دیسیپلین دار اذیت کننده است. سختی های خودش را دارد. لهجه تهرانی باید غالب کنی. «می تانی» هایت باید به «می تونی» تبدیل بشود تا مورد پذیرش قرار بگیرد. حداقل آداب دیپلماسی همین است. دیسیپلین و رزومه کاری را بگیر، لهجه و هویتت را بده! به همین سادگی ... گفتم که هر چیزی محدودیت دارد. ما هستیم که بین محدود ها، یکی را گزینش می کنیم. 
۶.
نوشته بود حوزه فقیر افسرده بار می آورد. خیلی نامردی کرده بود. خیلی. نمی گویم حوزه بی عیب است، ابدا، اما «ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم» داداش! اگر فقری هم هست، انتخاب بوده ... انتخاب محدودیت ها ... یکی انتخاب می کند کلت ببندد به کمرش، یکی هم انتخاب می کند که برود برای پیش دبستانی ها برنامه اجرا کند.
۷.
بعید می دانم آنی که چند صد کیلومتر کوبیده رفته آن طرف ایران برای پیش دبستانی ها برنامه اجرا کند، اسمش افسرده باشد! افسرده و انقدر توان؟! افسرده و انقدر حال؟! خدا حفظش کند ... یک نمونه از یک خروار ...
۸.
آن قدر نوشته ام و آن قدر حذف کرده ام که یادم نیست کدام تان پست های «اثبات خود» را خوانده اید و کدام تان نه؟! اما اجمالا اینکه من از هر چیزی که بوی اثبات خود بدهد متنفرم! هر چیزی که بخواهد بگوید من هم آدم هستم مثلا، از آن متنفرم ... هر چیزی ... مثلا بنشینم و حوزه را توضیح بدهم و بگویم گل و بلبل است و به به و چه چه ... یا از انتخاب محدودیت ها دفاع کنم ... من واقعا متنفرم 
پس این حرف ها را چرا زدم؟!
به احترام رفقایی که این روزها عمامه به سر گوشه گوشه ی کشور با عشق و علاقه، از پیش دبستانی تا صنعتی شریف و بزرگ و کوجک را پوشش دادند! زحمت کشیدند و تبلیغ کردند. تبلیغ دین خدا را ... این ها عزیزند پیش خدا! خیلی ... آدم به عزیز خدا بد و بیراه نمی گوید. اصلا غلط می کند بد و بیراه بگوید ... حتی چیزی نمی گوید که ذره ای کسر شأن این عزیزان باشد ... 
۹.
زحمت کشیدند. خیلی ... آن چه که از دست شان بر می آمد. ان شاءالله دفعات بعد کارهای بهتری انجام می دهند. 
مطالب مرتبط
عطر ولایت 
                                             
                                         
                                         
                                         
            
             
            
             
        