مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب یکی از علل حرص در بیان رسول اکرم صلی الله علیه وآله
امتیاز کاربران ۵

تولیدگر گرافیک

کاظم قبادی هستم. از تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۹۵ کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد ۱۴ مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
۰ ۰
یکی از علل حرص در بیان رسول اکرم صلی الله علیه وآله

با ۰ نقد و بررسی | ۰ نظر | ۰ دانلود | ارسال شده در تاریخ پنج‌شنبه, ۱۱ آبان ۰۲



روزی هارون‌ الرّشید به‌ ندیمان‌ خود گفت‌: دوست‌ دارم‌ شخصی که‌ خدمت‌ رسول‌ اکرم‌ صلّی الله‌ علیه‌ وآله‌ وسلّم‌ مشرّف‌ شده‌ و از آن حضرت حدیثی شنیده‌ است‌ زیارت‌ کنم‌ تا بلا واسطه حدیث‌ را برای من‌ نقل‌ کند. ملازمان‌ هیچ‌کس را نیافتند بجز پیرمرد عجوزی که‌ قوای طبیعی خود را از دست‌ داده‌ و ضعف‌ او را از پا درآورده و جز نفس‌ و یک‌ مشت‌ استخوانی باقی نمانده‌ بود او را در زنبیلی گذارده‌ و با نهایت‌ احتیاط‌ به‌ دربار هارون‌ وارد کردند و یکسره‌ به‌ نزد او بردند هارون‌ بسیار مسرور گشت‌ که‌ به‌ منظور خود رسیده‌. گفت‌: ای پیرمرد! خودت‌ پیغمبر را دیده‌ای ؟ عرض‌ کرد: بلی. هارون‌ گفت‌: کی دیده‌ای ؟ عرض‌ کرد: در سنّ طفولیّت‌ بودم‌، روزی پدرم‌ دست‌ مرا گرفت‌ و به‌ خدمت‌ رسول‌ الله‌ صلّی الله‌ علیه‌ وآله‌ آورد و من‌ دیگر خدمت‌ آن حضرت نرسیدم‌ تا از دنیا رحلت‌ فرمود هارون‌ گفت‌: بگو ببینم‌ در آن روز از رسول‌ الله‌ سخنی شنیدی یا نه‌؟ عرض‌ کرد: بلی، آن روز از رسول‌ خدا شنیدم‌ که‌ می‌فرمود: «یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ » «بنی آدم‌ هرچه پیرتر می‌شود دو صفت‌ در او جوان‌ می‌گردد: یکی حرص‌ و دیگری آرزوی دراز.» هارون‌ بسیار خوشحال‌ شد که‌ روایتی را فقط‌ با یک‌ واسطه‌ از‌ رسول‌ خدا شنیده‌ است‌؛ دستور داد یک‌ کیسه زر به عنوان عطا‌ به‌ پیرمرد دادند و او را بیرون‌ بردند همین‌که خواستند او را از‌ دربار بیرون‌ ببرند، پیرمرد ناله ضعیف‌ خود را بلند کرد که‌ مرا نزد هارون‌ برگردانید‌ با او سخنی دارم‌. گفتند: نمی‌شود گفت‌: چاره‌ای نیست‌، باید سؤالی از هارون‌ بنمایم‌ و سپس‌ خارج‌ شوم‌! پیرمرد را دوباره‌ نزد هارون‌ آوردند هارون‌ گفت‌: چه‌ خبر است‌؟ پیرمرد عرض‌ کرد: سؤالی دارم‌. هارون‌ گفت‌: بگو. پیرمرد گفت‌: حضرت‌ سلطان‌! بفرمایید این‌ عطائی که‌ امروز به‌ من‌ عنایت‌ کردید فقط‌ عطای امسال‌ است‌ یا هر ساله‌ عنایت‌ خواهید فرمود؟ هارون‌ الرّشید صدای خنده‌اش‌ بلند شد و گفت‌: صدق رسول الله صلی الله علیه وآله... بدرستیکه پیغمبرصلی الله علیه وآله راست گفته...


 منبع: بحار (ط بیروت)، ج۷۰، ص۲۲ کتاب معاد شناسی ج ۱

نظرات ۰ نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | ۱۴۰۰ - ۲۰۲۱ ارتباط با ما