مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب بهار معنویت؛ بهای ناآگاهی در روزه‌داری
امتیاز کاربران 5

تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن تولیدگر گرافیک

ابراهیم هستم. از تاریخ 22 مرداد 1399 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن تولیدگر گرافیک فناور سایر تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 117 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
بهار معنویت؛ بهای ناآگاهی در روزه‌داری

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01
در پرونده بهار معنویت

این پرونده را با 742 اثر دیگر آن ببینید

بهای ناآگاهی در روزه‌داری


حس کسی رو داشتم که یه پارچ آب سرد رو سرش خالی کرده باشن. عرق سرد همه ی لباسام رو خیس کرده بود. تیزی آفتاب چشمم رو اذیت کرد. دستم رو گرفتم جلوی صورتم.  

حس کردم یه نفر دستم رو گرفت و یه دست دیگه هم اومد پشت سرم. یهو مثل کسی که از خواب بپره به هوش اومدم. ولی هنوز حال نداشتم. 

دو نفری زیر بغلمو گرفته بودن و میبردنم سمت پیاده رو. یادم اومد داشتم میرفتم مسجد و بین خیابون از حال رفتم.
هنوز چشمام حال باز شدن رو نداشت وخوب نمیدیدم اما صدای باز شدن رانی میخکوبم کرد.

 رانی رو گرفت جلوی دهنم و گفت: «حتما قندت افتاده. بخور حالت جا بیاد.»
با بی حالی دستش رو کنار زدم و گفتم: «نه! من روزَم!» 

خواستم پا شم اما زانو هام رمق نداشت و دوباره نشستم و چشمام بسته شد.

 ظاهرا یکی از بازاری ها حاج آقای قاسمی رو صدا زده بود چون وقتی آب روی صورتم پاشید اولین صورتی که دیدم صورت حاج آقا بود. گفت: «چیکار کردی با خودت پسر؟ بگیر این رانی رو بخور!» 

گفتم : «ولی روزم!» حاج آقا تشری زد که: «د بخور دیگه! من دارم بهت میگم» بی اختیار رانی رو گرفتم. خنکیش توی دستم خیلی وسوسه انگیز بود. 

توی دلم گفتم: «خدایا خودت که دیدی نمیتونم» گرفتمش بالا، هنوز یه قلپ بیشتر نخورده بودم که حاجی دستم رو گرفت. گفت: «آروم آروم بخور، معدت درد میگیره... »
وقتی حالم سر جاش اومد حاج‌آقا جلوم نشسته بود. 

چیزی که گفت از صد بار بیهوش شدن وسط خیابون برام دردناک تر بود. 

گفت: «روزه ای که گرفتی نه تنها ثواب نداره، که گناه هم داره!» دنیا داشت دور سرم میچرخید.

 گفت: «لازم نیست یقین داشته باشی که روزه برای بدنت ضرر داره تا روزه گرفتن برات حرام بشه! حتی اگه احتمال قوی بدی که روزه برای جسمت ضرر داره هم روزه برات حرامه!»

 گفتم: «حاجی پس اینایی که میگفتی هرچی عمل سخت تر اجرش بیشتر...» 

حرفم رو قطع کرد و گفت: «هدف روزه این نیست که سختی بکشی، هدف اطاعت خداست، خدا هم گفته تو نباید روزه بگیری! تو و پیرمرد و پیرزنا همین که جلوی بقیه روزه‌خوری نکنید خیلی مردید» 

گفتم:  «یعنی الان باید به خاطر روزه ای گه گرفتم توبه هم بکنم؟»

 حاجی خندید و گفت: «چه بسا روزه‌دارى كه از روزه‌ی خود جز گرسنگى و تشنگى بهره نَبَرد.»(بخشی از حکمت 145 نهج‌البلاغه)

 

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما