تجارت تقلب!
از اینکه گنجشک را رنگ کند و جای قناری بفروشد، حس تاجر وال استریت را داشت! میگفت این دوره و زمانه اگر نتوانی جنست را به مردم غالب کنی، کلاهت پسِ معرکه هست.
جنسهای دست دوم تمیز را میخرید، دستی به سر و رویشان میکشید و به جای کالای نو به مردم بی خبر از همه جا میفروخت.
پولهای بادآوردهاش را همسرش خیلی راحت به باد میداد. یک روز بوتاکس، یک روز کاشت ناخن، یک روز اکستنشن مژه ... . خریدهای میلیونی از سایتهای بِرند هم که جزء جدانشدنی تفریحاتش بود.
در وبگردی دنیای مد، یک آگهی تبلیغاتی توجهش را جلب کرد: لنزهای رنگی با کمترین قیمت، بالاترین کیفیت!
تنها داشته خودش که رنگ چشمانش بود هم انگار دیگر قانعش نمیکرد. چند رنگ سفارش داد تا با لباسهای مختلفش سِت کند!
پولش کافی نبود. با مهران تماس گرفت تا کارتش را شارژ کند.
- مهران جان عزیزم خواستم چند تا لنز سفارش بدم، موجودی کافی نبود. شارژ کن تا تموم نشده!
- ای بابا! دوباره کجا میخوای پول دور بریزی؟ گول اینا رو نخور. همش الکیه. میزنی خودت رو ناکار میکنی! من این جماعت رو میشناسم.
- این که خوب میشناسی این جماعت رو قبول دارم. چون هیچ کس به اندازه تو اهل تقلب نیست. خداییش طوری گنجشک رنگ میکنی که قناری که چه عرض کنم، جای طوطی اسپانیایی می فروشی! خیالت راحت. من زیر دست خودت خم و چم بازار رو یاد گرفتم. یارو خودش مستقیم وارد می کنه برای همین ارزون میده. حالا می بینی چه عروسکی میشم با این لنزا!
- چی بگم. من که حریفت نمیشم. شارژ میکنم. خوبه همین امروز یه کاسبی خوب داشتم!
دو روزی گذشت و لنزها به دست مریم رسید. یک عصرونه ترتیب داد تا خریدهای تازهاش را به رخ دوستانش بکشد. لنز بژ را با لباسهایش ست کرد و تدارک مفصلی دید. از لحظهای که لنز گذاشته بود، چشمانش سوزش داشت. انگار یک کیلو پیاز خرد کرده است. اشک چشمانش قطع نمیشد. فکر کرد چون چشمانش عادت ندارد میسوزد. هرچه میگذشت سوزش بیشتر میشد.
کم کم احساس کرد دیدیش تار شده است. کمتر از 3 ساعت، دیگر چشمانش باز نشد. چیزی تا آمدن مهمان ها نمانده بود. با رزیتا تماس گرفت تا خودش را برساند و به بقیه هم خبر بدهد که مهمانی کنسل شده.
رزیتا خودش را سریع رساند.
-ای وای چه کردی با خودت دختر؟ چرا چشمات وَرم کرده؟
- نمی دونم. چی بگم. از وقتی لنز گذاشتم اینطور شد؟
-لنز؟ دوباره از این سایتها خرید کردی؟ پاشو پاشو بریم اورژانس. حتما تقلبی بوده. پاشو تا کور نشدی!
... به موقع اومدین خانم. یک ساعت دیگه اگر داخل چشمتون بود حتما نابینا می شدین. لنز تقلبی بود. خیلیا لنزهای استفاده شده دیگران رو دوباره تو این سایتهای فیک میفروشند.
بیمارستان دور سرش چرخید! چند نفر با جنسهای تقلبی مهران ....