قواعد التفسیر
مبحث دوازهم: توجه به اصطلاحات خاص هر زبان(تضمین)
تضمین
در زبان عربی گاه متکلم معنای واژه ای را در واژه دیگری قرار می دهد. به تبع یکی از خواص آن واژه را نیز در این واژه لحاظ می کند. این روش یا راهکار را به اصطلاح نحویین تضمین می گویند به این صورت تعریف نموده اند:
«اشراب لفظ معنی لفظ آخر فیأخذ حکمه»[1] مثلا در عبارت « الله لمن حمده» فعل «سمع» متعدی بنفسه می باشد ولی در این عبارت با لام متعدی شده است و این به آن معنی است که این فعل معنای «اِسْتَجِبْ» را نیز در بر دارد و به عبارت فنی معنای «اِسْتَجِبْ» در آن اشراب شده است.
بنابراین متکلم با بهره مندی از این تکنیک با به کار بردن یک واژه معنای دو واژه را افاده می کند و از آنجایی که زبان قرآن زبان عربی است لذا یکى از اصول و نكاتى را كه مفسر و مترجم قرآن كريم بايد در برداشت از قرآن در نظر بگيرد، صنعت تضمين است. کم نیست که به دليل توجه نكردن به اين فنّ، در بيشتر مواقع بخصوص در ترجمه آيات دچار لغزش شده اند.
نويسنده يا مترجم مى تواند با اين عمل از فعل لازم معناى تعديه اراده كند يا بر عكس. همچنين معناى حرفى را در ضمن حرفى ديگر اراده كند. چنانكه اكثر حرف جاره بدين گونه اند. قابل ذكر است كه برخى از مفسران همچون زمخشرى و نحويان از جمله پيروان سيبويه بر اين عقيده اند كه یک فعل مى تواند متضمن معناى ديگرى باشد امّا حرف قائم مقام حرف ديگرى نمى شود.[2]
براى روشن شدن موضوع به برخی از مثالهای قرآنی اشاره می شود:
1- (عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ)[3] این آیه یکی از لطیف ترین موارد تضمین در قرآن است. ماده شرب که با «مِنْ» متعدی می شود ولی در این آیه با «باء» متعدی شده است؛ زیرا معنای ارتواء(سیرابی) را متضمن شده است.
بنابراین عباد الله مرتبه بالاتری از ابراء دارند؛ زیرا ابراء از کأسی می نوشند، ولی عباد الله از چشمه سیراب می شوند.
2- (إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ)[4]؛ ماده کفر متعددی بنفسه است اما در این آیه با «باء» متعدی شده است؛ بنابراین برخلاف آیاتی چون (كَفَرُوا رَبَّهُمْ)[5] معنای «جَحَدوا» را تضمی ن نموده است.
3- (وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ)[6] در اين آيه فعل «لاتَأْكُلُوا» مفعول دوم خود را با «إلى» گرفته و اين دلالت بر اين دارد كه «تَأْكُلُوا» متضمن معناى «لا تَضُمُّوا» است و مراد از اين آيه اين است كه از خوردن مال يتيم حتی با ایجاد دستاویزهایی برای صحیح جلوه دادن این تصرف ـ مانند عنوان پول شویی ـ نهى شده است.
نکته اول: تضمين جزء حقيقت محسوب مىشود؛ بنابراین نبايد تضمين را با مجاز یکى دانست؛ زيرا مجاز ذكر لفظ و اراده معنايى است غير معناى اصلىاش. مثل لفظ «اسد» كه رجل شجاع از آن انتزاع مى شود و همچنين كنايه نيز نيست؛ زيرا كنايه ذكر لفظ است و اراده لازم معناى آن لفظ. مثل ازدياد خاكستر خانه كه لازمه اش مهمان نواز بودن صاحب خانه است، حال آن كه تضمين اراده معناى دوم همراه معناى اصلى است.
نکته دوم: چرا در مثالهای مربوط به تضمی ن که بیان شد، نمی توان در معنای حروف تصرف نمود و تصرفات انجام شده تنها در ناحیه معانی فعلی صورت گرفته است؛ مثلاً در آیه (عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ)[7] «باء» معنای «مِنْ» داشته باشد؟! و یا به عبارت دیگر اگر بتوان هم در معنای حرفی و هم در معنای فعل دخل و تصرف نمود کدامیک بر دیگری ترجیح دارد؟!
در پاسخ به این سؤال جوابهایی داده شده است که به نظر می رسد چنین ادله ای قابل قبول نباشد.
اما به نظر نگارنده اولاً آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این نکته دقیق است که واژه «تضمی ن» به معنای اشراب معنایی در معنای دیگر بدون اینکه معنای اولیه مغفول بماند اما وقتی «تضمی ن» به حروف تسری داده شود معنای اشراب وجود نخواهد داشت بلکه یک نوع جابجائی معنائی صورت می گیرد؛ مثلا در همین آیه می گویند «باء» به معنای «مِنْ» است.
ثانیاً: توسعه معنی در افعال بیشتر اتفاق می افتد بر خلاف حروف کما اینکه زرشکی به آن اشاره نموده است:«وَ اخْتَلَفُوا أَيَّهُما أَوْلى؟ فَذَهَبَ أَهْلُ اللُّغَةِ وَ جَماعَةٌ مِنَ النَّحْويينَ إِلى أَنَّ التَّوَسُّعَ فِي الْحَرْفِ وَ أَنَّهُ واقِعٌ مَوْقِعَ غَيْرِهِ مِنَ الْحُرُوفِ أَوْلى. وَ ذَهَبَ الْمُحَقِّقُونَ إِلى أَنَّ التَّوَسُّعَ فِي الْفِعْلِ ... أَوْلى؛ لِأَنَّ التَّوَسَّعَ فِي الْأَفْعالِ أَكْثَرُ»[8]
[1] - مغنی اللبیب، ج1، ص260، باب هشتم و قاعده سوم.
[2] - الكشاف، ج 1، ص 115؛ بدائع الفوائد، ج 2، ص 21.
[3] - انسان : 6.
[4] - آل عمران : 4.
[5] - هود :60.
[6] - نساء : 2.
[7] - انسان : 6.
[8] - البرهان في علوم القرآن، ج3، ص 401.