در خصوص سیره عملی و رفتاری امام سجاد توصیح بفرمایید؟
عصر امام سجاد علیه السلام به لحاظ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، تاریک ترین عصرها بود و از آن، به دوره سقوط فرهنگ اسلام یاد شده است .
با توجه به این شرایط باید سره عملی حضرت را که دراین دوران با سختی ومحنت واندوه فقدان عزیز ترین کسان خود زیست مورد توجه قرار داد .فرهنگ اسلام در بد ترین شرایط قرار گرفته بود؛
حاکمیت در اصلاح وپیشرفت فرهنگ تاثیر بسزایی دارد ؛ از آنرو که حاکمان این دوره بیشتر فاسقین ومتجاهرین به فسق وانسانهای سفاک وقدرت طلب بودند لذا فرهنگ دراین دوره چندان تعریفی نداشت ؛
حاکمان از بنی امیه وغیر آن افرادی چون ابن زبیر و عبدالملک مروان و حجاج ابن یوسف ثقفی و..که حاکمیت سیاسی دردست آنان بود که هیچ دغدغه ای برای حفظ سیره وسنت پیامبر(ص) در آنها نبود که هیچ بلکه خودشون با میگساری و عیش وعشرت وخوشگذرانی زندگی می کردند ودغدغه فرهنگی نداشتند تا فرهنگ وضع تکاملی داشته باشد .
وضع شیعه بسیار اسفناک ودر اختناق کامل سیاسی بود ؛ شیخ طوسی به نقل از روایتی گفته است که:
حجاج، دست و پای یحیی بن ام طویل را به جرم پیروی از امام سجاد علیه السلام برید و او را به شهادت رساند . به هر حال، دوران امام سجاد علیه السلام از چنان وضعیتی برخوردار است که مسعودی می نویسد:
علی بن الحسین علیه السلام امامت را به طور پنهانی و با تقیه شدید و به دورانی بس دشوار عهده دار شد. در عصر آن حضرت، علاوه بر شکنجه، کشتار و اختناق، ارزش های اسلامی نیز به نازل ترین حد خود رسیده و تنها نام اسلام باقی مانده بود،
که آن هم به جهت جلب قدرت و نان، نام برده می شد و کسی را رغبت بر دانستن دستورات آن نبود .
محمد بن مسلم بن شهاب زهری می گوید:
در شام نزد انس بن مالک رفتم . او را گریان دیدم . وقتی علت را پرسیدم، گفت: از همه آنچه از اسلام فراگرفتم، تنها نماز مانده بود که به آن دل خوش بودم، و اکنون آن نیز از بین رفته است.
فضای فرهنگی جامعه به گونه ای بود که «حسن بصری » می گوید:
اگر پیغمبر صلی الله علیه و آله دوباره باز گردد، از میان آنچه تعلیم داده است، جز «قبله » را نخواهد شناخت
صدای غنا و لهو و لعب در همه کوچه های مدینه شنیده می شد .
عمر بن ابی ربیعه مخزومی، که شاعری لهوگو و معروف بود، بر بالین زنان زیباروی عرب در مدینه حاضر می شد، با آنان به نرد عشق می پرداخت . اشعاری در وصف اندام آنان می سرود و پس از چند روز، آن سروده ها نقل مجالس بود و وی از این راه ثروت عظیمی به دست آورد .
محیط مدینه به گونه ای بود که نه عالمان، مفاسد را ناروا می شمردند و نه زاهدان از آن جلوگیری می کردند .
امام سجاد علیه السلام درباره وضع خود می فرماید:
روزگار ما در میان قوم خود، چون روزگار بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسران را می کشتند و دختران را زنده نگه می داشتند . امروز وضع بر ما به قدری تنگ و دشوار است که مردم به سبب ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما، بر فراز منبرها به دشمنان ما تقرب می جویند
با توجه به اینکه هدف کلی ائمه معصومین تشکیل حکومت اسلامی به شیوه خاص اهل بیت بود امام سجاد برای رسیدن به این هدف چه خط و مشی پیش گرفتند؟
امام سجاد علیه السلام روشی در پیش گرفت تا فرهنگ اسلام را نجات دهد ؛در اوضاع سیاسی آشفته ضمن تایید وحمایت ضمنی از قیامها واعتراضها راه را برای تغییر تدریجی شرایط سیاسی هموار نمود و قیامهای بزرگی چون قیام زید و ...را امام زمینه سازی نمود تا مردم بدانند که این حاکمیت سیاسی نامشروع است ؛ امام سعی داشت دراین دوران به همه مردم به روشهای مختلف نامشروع بودن حاکمیت امویان را بفهماند ؛ عینا همان کاری که سید الشهدابا خون وقیام در پیش گرفت امام سجاد با روشهای مختلف این راه را ادامه داد .
در اين برهه از دوران امام سجاد ـ عليهالسّلام ـ قيامها و شورشهايي عليه امويان بوجود آمد كه از جمله آنها واقعه حرّه 63 ه ق، قيام توّابين 61ـ65 ه ق، قيام مختار 66ـ67، شورش عبدالله بن زبير 61ـ73 ه ق و... ميتوان نام برد كه هر كدام از اينها داراي نقاط مثبت و منفي بود كه حضرت بخاطر آن نقاط منفي و شرائط خاص حضرت و شيعيان، از شركت و حمايت مستقيم از آنها خودداري كردند، و لكن امام ـ عليهالسّلام ـ تلويحاً بعضي از آن قيامها را تأييد كردند.
«قيام مردم، مدينه واقعه حره» 63 ه ق. اين قيام نقاط مثبتي در برداشت كه برخي از آنها عبارتند از:
1. قيام ضداموي بود و انگيزه در آن ساقط كردن خليفهاي فاسد، ستمگر و بيلياقت مانند يزيد بود.
2. مرداني عابد و زاهد رهبري حركت را عهدهدار بودند.
امّا اين قيام داراي نقاط منفياي بود كه به دليل آنها امام ـ عليهالسّلام ـ از شركت در قيام امتناع ورزيد. كه برخي از آنها عبارتند از:
1. حركت مزبور از ماهيت اصيل شيعي برخوردار نبود و عبدالله زبير در اين شورش نقش اساسي، و نفوذ زيادي ميان صفوف شورشيان داشت.
2. در اين قيام هيچ از امام ـ عليهالسّلام ـ نظرخواهي نشد، امّا چون رهبران شورش مثل عبدالله بن حنظله افرادي مؤمن و صالح بودند و انتقادها و اعتراضهاي آنان به حاكميت يزيد بهجا و كاملاً درست بود امام حركت آنها را تخطئه نكرد.
«قيام توّابين» 61ـ65 ه ق. نهضت توابين يك قيام شيعي محض بود و رهبري آن را (سليمان بن صرد خزاعي) از اصحاب پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و علي ـ عليهالسّلام ـ بعهده داشت، هدف آنها از اين قيام خونخواهي شهيدان كربلا، و جنگ با قاسطين و مارقين بود و در صورت پيروزي واگذار كردن حكومت به اهلبيت پيامبر اكرم بود و طبعاً از نسل فاطمه ـ عليها السّلام ـ كسي جز علي بن الحسين شايسته اين كار نبود.
هرچند كه دليل و روايت خاصي دالّ بر تأييد صريح اين نهضت از جانب امام ـ عليهالسّلام ـ وجود ندارد، امّا بدون ترديد، قيام توابين مورد تأييد ايشان بوده است. زيرا ايشان با اعتقاد به امامت امام سجاد(ع) دست به قيام زدند.
قيام مختار (66ـ67 ه ق). مختار، فرزند ابو عبيده ثقفي، از كساني بود كه به خاطر قيام عليه قاتلان امام حسين ـ عليهالسّلام ـ شهرتي تاريخي يافت. او قبل از قيام امام حسين ـ عليهالسّلام ـ از شيعيان معروف كوفه بود و وقتي مسلم بن عقيل، فرستادة امام حسين ـ عليهالسّلام ـ به كوفه رفت در منزل او اقامت كرد. مختار همچون توابين در صدد خونخواهي امام حسين(ع) و جنگ با قاتلان او بود ولي سليمان را شايستة رهبري توابين نميدانست و لذا به صراحت اظهار ميكرد: سليمان آشنايي با جنگ و سياست ندارد.
مختار پس از آنكه موفق شد در كوفه شيعياني را به سوي خود جذب كند براي پيشرفت قيامش، به امام سجاد نامهاي نوشت و از آن حضرت ياري جست. ولي حضرت پاسخ مثبت ندادند، مختار چون از همكاري امام سجاد ـ عليهالسّلام ـ مأيوس شد، نامهاي به محمد بن حنفيه نوشت و همان درخواست را كرد، محمد درخواست مختار را پذيرفت و مختار به عنوان نمايندة او، مردم را به خويش دعوت ميكرد.
چنين موضعي از جانب امام ـ عليهالسّلام ـ با توجّه به اوضاع سياسي عصر آن حضرت، كاملاً منطقي و درست بود زيرا امام سجاد ـ عليهالسّلام ـ در آن شرايط خاص نبايد، اقدام به كاري ميكرد كه نابودي شيعه را در پي داشته باشد. بنابراين امام رابطة مستقيم با اين حركت را به مصلحت نديد، بلكه با تأييد كلّي اين نهضت، رهبري آن را به محمد بن حنفيه واگذار كرده و در اينباره او را جانشين خود ساخت. چنانكه حضرت فرمود:
«اي عمو! اگر بردهاي زنگي به پشتيباني از ما اهلبيت ـ عليهمالسّلام ـ خروج كند حمايت او بر مردم لازم است و در اين مورد شما را ولايت دادم، هرگونه صلاح ميداني عمل كن.» علت واگذاري رهبري نهضت به محمّد اين بود كه او از طرف دستگاه حاكم به مخالفت متّهم نبود. از اين موضعگيري درست امام ـ عليهالسّلام ـ كه بگذريم ايشان در مواقعي نيز قيام مختار را تأييد كردند. چنانكه زماني كه سر عبيدالله بن زياد و ديگر قاتلان امام حسين ـ عليهالسّلام ـ را براي ايشان آوردند، حضرت سجده شكر بهجا آورد و براي مختار دعا كرده و طلب خير نمود و فرمود خدا مختار را پاداشي نيك دهد
بنابراین روش مبارزه امام اینگونه بود که برخی از این قیامهارا مستقیم یا غیر مستقیم تایید نمود تا به حاکمیت ضربه سیاسی محکم و قوی با تئوری خاص وارد نموده ومشروعیت آن را مخدوش نماید.