قواعد التفسیر
شناخت معانی لغت و واژگان
مبحث اول: لغت شناسی عصری(مقارن نزول)
یکى از اصول و مسائلى كه بايد مفسر قرآن، به آن عنايت كافى داشته باشد، تحول معانى (سمانتیک) است. مفسر در اين مرحله بايد عارف به تحول زبان باشد، زيرا برخى از واژه ها در طول زمان، معانى جديدى پيدا مىكنند، چه بسا واژه اى در عصر نزول قرآن در معنايى ظهور داشته و استعمال آن در آن معنا شايع بوده، ولى اكنون استعمال آن در آن معنا رايج و شايع نباشد، زيرا كلمات در طول زمان و به موجب عواملى، تغيير معنى مى دهند.
مجاهد درباره اهميت شناخت لغات عربى براى تفسير قرآن مى گويد:
براى كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد جايز نيست درباره كتاب خدا سخن بگويد مگر اينكه آگاه بر لغات عرب باشد.[1]
بنابراین یکی از عقلائی ترین اموری که در فهم یک متن و بدست آوردن مراد جدی متکلم باید مورد توجه قرار بگیرد این امر است که یک واژه در زمان تکلم توسط گوینده از چه بار معنائی برخوردار است.
مثال: واژه «ارهاب» در عربی نوین در معنای «ترور» استعمال شده است، بنابراین تفسیر آیه (تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ)[2] به «ترور دشمن» صحیح نیست بلکه معنای آن در زمان نزول چنانچه در کتب لغت آمده است به معنای «ترساندن» می باشد:
«رهب: رَهِبَ، بالكسر، يَرْهَبُ رَهْبةً و رُهْباً، بالضم، و رَهَباً، بالتحریک، أَي خافَ»[3]
برای رسیدن به این مهم، اساسی ترین کار نزدیک شدن به عصر متن و زمان نزول از طریق رجوع به منابع لغوی مقارن به عصر نزول و یا روايات نبوى- از اين منظر كه واژگان عربى را در معناى خاصى به كار گرفته- و شعر[4] و نثر شاعران[5] و سخنوران آن دوران نيز، در كشف معانى واژه ها در زمان نزول سودمند است و اگر واژهاى دچار تحول معنايى شده باشد، از گفتار آنان به خوبى به دست خواهد آمد؛ با این چنین تدبیری، معانى واژگان قرآن در عصر نزول شناخته می شود و پايه تفسير قرآن قرار می گيرد.
با توجه به این اصل مهم براى لغتشناسى قرآن نمى توان به لغات معاصر مثل المنجد مراجعه كرد؛ بلكه بايد به منابع لغوى قديمى مثل «العين» خليل بن احمد (170- 100 ق)، «الجمهرة» ابن دريد (223- 321 ق)، «التهذيب» ازهرى (282- 370 ق)، «معجم مقاييس اللغة» ابن فارس (م- 395 ق)، «الصحاح» جوهرى (م- 400 ق)، كتاب برمكى (م- 397 ق)، «المحكم» ابن سيده (م- 458 ق)، «اساس البلاغة» زمخشرى (467- 538 ق)، «المفردات» راغب اصفهانى (م- 503 ق)، «النهاية» ابن اثير (544- 606 ق)، «لسان العرب» ابن منظور (م- 711 ق)، «القاموس المحيط» فيروز آبادى (816 ق)، «تاج العروس» زبيدى و مانند آنها مراجعه كرد.[6]
البته پوشیده نماند برخى منابع لغوى معاصر مثل «التحقيق فى كلمات القرآن الكريم» از آیت الله مصطفوى، از آنجائی که وى منابع لغوى قديمى را جمع آورى كرده و آنها را جمع بندى و از آنها استنباط كرده است، داراى اعتبار خاص است.
نكته در خور ذكر دیگری که باید به آن اشاره شود آن است كه تنها ترجمه لفظى كلمه نمى تواند مفهوم حقيقى و مراد اصلی آن را ارائه كند؛ چرا كه تعدادى از واژگان قرآن كريم، اصطلاح شرعى در معناى خاصى شده اند، بدين سان نمى توان صوم را به استناد لغت شناسى به معناى «درنگ» و «امساك» معنا كرد و «صلاة» را دعا، بلكه مى بايست همانگونه که در مبحث های گذشته به آن اشاره شد، معناى اصطلاحى آنها نيز جستجو شود.
به عنوان نمونه علامه طباطبائی; در تفسیر المیزان علاوه بر تفاسيرى كه در بيان بسيارى از لغات بدانها استناد جسته، در بين کتب لغت به کتابهائی چون الصّحاح[7]، لسان العرب[8]، المصباح المنير[9]، القاموس المحيط[10] و المزهر فى علوم اللغة[11] سيوطى استناد نموده است؛ به طور مثال علّامه در تفسير آيه: (وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا) مى گويد:
در صحاح آمده است: ركن اليه، ركوناً مانند: نصر؛ يعنى مايل شد و آرام گرفت و ركن جنبه قويتر و امر عظيم را مى گويند. لسان العرب نيز چنین معنائی را ذکر نموده است. در مصباح آمده: ركون، اعتماد به چيزى است.[12]
[1] - البرهان (زركشى)،ج 1،ص 292.
[2] - انفال : 60.
[3] - لسان العرب، ج1، ص: 436.
[4] - از ابن عباس نقل شده است كه مىگفت: «الشعر ديوان العرب، فاذا خفى علينا الحرف من القرآن الذى انزله اللّه بلغة العرب رجعنا الى ديوانها». او خود بسيارى از الفاظ قرآن را با استناد به اشعار و تكلّم اهل باديه، كه زبانشان خالص و دست نخورده بود، معنا مىكرد؛ الإتقان فى علوم القرآن، ج 2، نوع 80.
[5] - واژههايى مانند كفر، نفاق، شرك، صلاة، زكاة و دهها واژه ديگر كه از معانى اوليه خود جدا شده و در معناى جديدى به كار رفته، در سخنان معاصران نزول نيز تجلّى يافته است و در محاورات آنان مشاهده مىشود؛ ازاينرو قرينه مناسبى براى بود يا نبود معناى منقول براى آن واژگان در آن زمان به شمار مىآيد.
[6] - دقيقترين و عميقترين آنها «المفردات» و جامعترين آنها «تاج العروس»، سپس «لسان العرب»، سپس «الصحاح» مىباشد كتاب اخير بنظر «سيوطى» صحيحترين كتاب لغت مىباشد؛ علاوه بر آنها در وجوه لغات قرآن، مهمترين كتاب، «الوجوه و النظائر» ابن جوزى (م- 597 ق)، سپس «وجوه القرآن» تفليسى (م- قرن ششم)، سپس «قاموس القرآن» دامغانى (م- قرن هشتم) مىباشد.
[7] - الميزان فى تفسير القرآن: ج 5،ص 227،ج 8، ص 176، 110، 50، 102، ج 13، ص 309، ج 17، ص 293، 297،ج 20، ص 365.
[8] - الميزان فى تفسير القرآن: ج 5، ص 204، ج 11، ص 102، 191، ج 13، ص 138.
[9] - الميزان فى تفسير القرآن: ج 11، ص 50، ج 13، ص 309.
[10] - الميزان فى تفسير القرآن: ج 12، ص 302، 309، ج 14، ص 43.
[11] - الميزان فى تفسير القرآن: ج 9، ص 275.
[12] - الميزان فى تفسير القرآن: ج 11، ص 50.