فرزندان خانواده، فرزند خواندههاي رسانه صهيونيسم جهاني، با فروپاشي خانوادهها از سويي زمينة استيلاي فرهنگي- سياسي خود را از طريق رسانهها فراهم ميسازد و در نتيجه فرزندان خانوادهها را از نظر اخلاقي به فرزندخواندههاي تربيت شدة خويش تبديل مينمايد و آنان را در منش، گويش، پوشش، آرايش و انتخاب فرهنگ زندگي، دنباله رو خود ميگرداند و از سوي ديگر با كشاندن زنان از فضاي عاطفي خانواده به فضاي نابسامان جامعه، به بهرهكشيهاي جنسي و غيرجنسي از زنان در بالاترين حد ممكن ميپردازد.
سردمداران اين نظام شيطاني در عرصة جهاني، با بهرهگيري از سيطرة نظام رسانهاي بر آنند تا حس شريف مادرانه نسبت به تربيت نسل سالم را در وجود زنان و دختران به حس لذتجوييهاي بيحد و مرز جنسي و تن دادن به امور مردانه و فرار از مسؤوليتهاي مادرانه تبديل گردانند؛ تا جايي كه بسياري از دختران مسيحي و مسلمان را در سطح جهان به سوي مدپرستي، برهنگي، سكس و آلودگيهاي جنسي كشانيده و آنان را به بردهصفتيهاي جنسي و خودفروشيهاي شبه اختياري وادار نمودهاند. [1] _
نسل رسانه دجّال آخرالزمان و ساحرة قرن بيست و يك، با تك چشم جادويي اش، همه را سحر ميكند. جام جهان نمايي كه هر ثانيه، با هزار رنگ و طرح و صدا، سر آدمي را گرم مي كند. بچه ها، با صداي او از خواب بيدار مي شوند و پاي حرفهايش مي خوابند. مادرها، موقع ديدن فيلم محبوبشان، ديگر حوصلة بچه و سر و صدايش را ندارند. مردها با فوتبالهايش، قرار از كف مي دهند و هيچ كسي را نمي شناسند.
تلويزيون، تيشه اي شده بر ريشة درخت رابطه بين اعضاي خانواده؛ تيشه اي نامرئي، كه ريشه هاي درخت رابطه و عاطفه را در كانون خانواده يكي يكي قطع مي كند. شايد آن دجّال وعده داده شدة آخرالزمان را كه يك چشم دارد و موهاي بسيار و از هر مو آهنگ هايي توليد ميكند تا مردم را از خداوند دور نمايد، بتوان بر همين رسانه هاي كنوني تطبيق داد كه ابزار گسترش بندگان شيطان شده اند و مردمان را از آسمان دور مي سازند و به انواع لذايذ دنيوي جذب ميكنند...
. ...حال پرسش اساسي اين است كه در عصر پر ترافيك تكنولوژي و موجهاي الكتروني، چه كسي صلاحيت بيشتري براي تربيت و رشد فرزندان ما را دارد، اعضاي پر مهر و محبت خانواده يا مهره هاي بيجان و رنگارنگ در چشم جادويي دجّال؟! _ رسانه و بحران هويت در خانواده امروزه كمتر انساني را مي توان يافت كه در روز چندين ساعت خود را صرف مطالعة كتاب ها، مجلات، روزنامه ها و يا مشاهده تلويزيون، ماهواره و...
نكند و ديده ها و شنيده ها و در نتيجه افكار و افعالش تحت تأثير غول رسانه قرار نگيرد. اگر كسي به طور مستقيم هم با رسانه ها ارتباط نداشته باشد، به سبب ضرورت تعاملات اجتماعي در روز با مردماني سر و كار دارد كه آنها تحت سلطة مستقيم رسانه هستند. پس چه بخواهيم و چه نخواهيم تقريباً تمامي اعضاي خانواده تحت تأثير رسانه هستيم و اين رسانه است كه به زندگي فردي و اجتماعي ما جهت مي دهد. از مد لباس و آرايش سر و صورت گرفته تا نحوة نگرش به خدا و قيامت همه و همه را ابرقدرت رسانه براي ما مي سازد. اعضاي خانوادهاي كه مخاطب فيلمها، رمانها، مجلات و شبكه هايي باشد كه به دنبال ترويج خشونت، سكس و لااباليگري، شيطان پرستي، انسان پرستي، زن پرستي و...
قرار گرفتهاند، به ناچار شخصيتي مانند آنان پيدا مي كند؛ امروز به دنبال شهوت جنسي و فردا به دنبال شهوت شكم، يك روز مشغول خوردن مشروبات الكلي و روز ديگر به دنبال مصرف مواد مخدر، يك روز در مسجد و روز ديگر...
. چنين انساني توازن شخصيتي ندارد و هنرپيشه اي است كه در سكانس هاي مختلف زندگي نقش هاي متعدد بازي مي كند؛ در خانه يك نقش، در دانشگاه يك نقش و در مسجد و حسينيه نقشي ديگر را اجرا ميكند. يكي از شايعترين مكاتب امروزي در جهان غرب كه در دنياي شرق و در بين مسلمانان نيز از طريق شبكههاي ماهوارهاي و سايتهاي اينترنتي نفوذ فراواني يافته است، نهضت فمينيستي و آيين دروغين شيطانپرستي ميباشد.
اساسيترين هدف اين گروهها و باندها فروپاشي نهاد خانواده، ايجاد گسست فرهنگي بين نسلهاي گذشته و حال و آينده، تكثير و توليد نسلهاي ناپاك و آلوده، ترويج شهوتپرستي و خطاكاري، استحالة فرهنگي در كاركرد زن و مرد و نظام خانواده و خانهداري و در يك كلام جانشينسازي «فرهنگ ابتذال» به جاي «فرهنگهاي اصيل اخلاقي» است.مانند بهرهگيري از نيروي كار دقيق، ظريف و ارزان زنان در كارخانهها و شركتهاي بزرگ صنعتي.
پی نوشت:
[1]. نيليپور، مهدي، مديريت خانواده، ج3، ص9ـ13.
[2]. آقاتهرانی ،خانواه و تربیت مهدوی، ص 39