آیات برگزیده202
سوره آل عمران
آيه ي 7: محکمات و متشابهات قرآن
هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ
شرح متن
عجز بشر از آوردن قرآن
«هُوَ الَّذِيَ أنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ»؛ (اوست كه اين كتاب را بر تو نازل كرد)
در مورد اين بخش از آيه به دو نكته اشاره مي شود:
1. قرآن كريم اموري را که به طور مطلق از قدرت ديگران بيرون بوده و ديگران عاجز از خلق و ابداع آن باشند، با اسم ذات يعني «هو» بيان مي كند. مانند: پرورش نطفه، تبديل آن به انسان، بعثت انبياء و ساير امور، چنان كه فرمود: «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الأرْحَامِ»«آل عمران/6» و فرمود: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً»«جمعه/2» و اموري از اين قبيل... .
و نيز درباره ي خلقت قرآن با «هو»، چون قرآن از ذات حق تعالي برخاسته است و آيات قرآن بر اين معنا دلالت دارند. مانند: «وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ»«نمل/6» و آيه ي «كِتَابٌ أنزَلْنَاهُ»«ابراهيم/1».
2. اگر در مورد قرآن كريم به عنوان يك مجموعه سخن از آن به ميان آمده، اين مطلب با کلمه ي «أنزَلَ» بيان شده است، چنان كه در آيه ي مورد بحث نيز مجموعه ي قرآن با دو عنوان «محكمات» و «متشابهات» عنوان شده است.
نزول آيات محکم و متشابه
«مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتَابِ وَ اُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ»؛ (پاره اي از آن كتاب، آيات محكم است. آن ها اصل و اساس كتاب اند و بخشي ديگر آيات متشابه است)
بررسي اعراب و شرح آن
كلمه ي «مِنْهُ» جار و مجرور متعلق به عامل مقدّر، خبر مقدم و «آيَاتٌ» مبتداي مؤخّر است. واژه ي «مُحْکَمَاتٌ» جمعِ مُحْکَم، صفت و اين جمله محلاً منصوب، حال براي «أنْزَلَ» است؛ تقدير آيه چنين مي شود: «أنزَلَ الکِتابَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابِهاً»، ضمير منفصلِ «هُنَّ» مبتداء، «اُمّ» مضاف به «الکِتَاب» و خبر است. همچنين؛ جمله، صفت براي «آيات» بوده و محلاً مرفوع است. «واو» حرف عطف و «اُخَرُ» عطف به «آيَاتٌ» مي شود. لذا صفت براي «آيات» در تقدير مي شود: «أي؛ وَ مِنْهُ آيَاتٌ اُخَر»، واژه ي «مُتَشَابِهَاتٌ» جمعِ مؤنثِ مُتشَابِه، صفت دوّم، صفت بعد از صفتِ «آيات». مفسران درباره ي انصراف و عدم انصرافِ كلمه ي «اُخَر» مباحثي دارند.[1]
بررسي لغوي و اصطلاحي محکمات
ماده ي «حکم» به معناي منع کردن از ورود مفاسد يا تبعيض يا اخلال در شيء است. و اِحکام و تحکيم از همين ماده ريشه مي گيرد؛ يعني استوار و اِتقان.
«محکمات» آياتي هستند که جلو هر گونه ابهام و شبهه اي را مي گيرند. ضمن اين که در صدد اصلاح بوده و آياتِ مبهم ديگر را تبيين و تفسير مي كنند.
انواع محکمات
از نگاه قرآن کريم محکمات بر دو نوع است:
1. «محکم در مقابل متشابه»: آن آياتي که در دلالتشان ابهام نيست و مانعِ تشابه و ابهام در لفظ و معنا مي شود. چنان كه جمله ي «مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ» از چنين اطلاقي برخودار است؛ اين قبيل آيات در مقابل متشابهات قرار مي گيرند.
2.«محکم در مقابل منفصل»: جميع قرآن به وصف مجموع، از محکمات به حساب آمده و همه متقن هستند، آن گاه به صورت حزب و سوره و آيه در آمده اند. چنان كه فرمود: «كِتَابٌ اُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ»«هود/1»، در اين حالت، محكم در برابر مفصل قرار گرفته است.
واژه ي «اُمّ» يعني مادر، محل مراجعه ي افراد خانواده و لذا اين كلمه را از دو جهت بايد نظاره گر بود:
1. از آن جهت كه آيات متشابه به محکمات بازگشته و تبيين مي شوند پس آيات محکمات، اُم الکتاب هستند؛ كه در اين حالت، إضافه ي «اُم» به «مُحْکَمَاتٌ»، بيانيه است نه لاميه.
2. از آن جهت كه مادر، جايگاه رفيع و بلندي در خانواده دارد پس او را «اُمّ» مي نامند؛ كه در اين حالت گوياي جايگاه عظيم قرآن نزد خداوند بوده و مقصود جميع قرآن است، چنان كه فرمود: «وَ إِنَّهُ فِي اُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»«زخرف/4».
بررسي لغوي و اصطلاحي متشابهات
و اما واژه ي «مُتَشابِهات» و «تشابه» که به همگوني، توافق و اتحاد اشياءِ مختلف در بعضِ اوصاف و کيفيات گفته مي شود. واژه ي مزبور در مقابل «تماثل» قرار دارد، زيرا اين كلمه به معناي اتحاد و هماننديِ اشياء در ذات است.
قرآن كريم از جهت اين كه آياتِ آن، يك مقصود و هدف واحدي هستند با يكديگر متشابه اند، چنان كه فرمود: «اللَّهُ نَزَّلَ أحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا»«زمر/23». در حالي كه تشابه در اين جا به آياتي گفته مي شوند كه از جهت لفظ يا معنا با غيرِ خود از ساير الفاظ و معاني مشتبه شده و انسان را به اشتباه مي اندازد. مثلاً در آيه ي 23 از سوره ي قيامت مي فرمايد: «إلى رَبِّها ناظِرَةٌ»؛ هنگامي که شنونده اين آيه ي شريفه را مىشنود، بلافاصله به ذهنش خطور خواهد كرد كه خدا نيز مانند اجسام، ديدنى است؛ اما وقتى اين آيه با آيه ي «لَا تُدْرِكُهُ الْأبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأبْصارَ»«انعام/103» سنجيده شود، متوجه خواهيم شد كه مقصود از «ناظر»، تماشا كردن با چشم مادى نيست. و يا در آيه ي 5 از سوره ي طه چنين فرمود: «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى»؛ در نگاه اول، گمان خواننده بر اين است كه عرش يعني تختي كه خداوند بر روي آن جلوس مي كند، اما با مراجعه به آيه ي «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»«شوري/11» متوجه مي شويم كه خدا جسم نيست. پس مقصود از اين سخن، استيلاء و قدرت خداوند سبحان است.
منحرفان به دنبال آيات متشابهند
«فَأمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ»؛ (پس كساني كه در قلوبشان انحراف است به دنبال متشابهاتِ آن هستند)
واژه ي «زَيْغ» به معناي انحراف از راه حق است، چنان كه راغب نيز در «مفردات» آن را «انحراف از راستى و درستى» معنا مي کند.[2] يكي از اصول کلي قرآن كريم اين است که خود را براي مؤمنان شِفا و رحمت و براي ستم کاران خسران و زيان مي داند، چنان که در آيه ي 82 از سوره ي اسراء مي فرمايد: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا». و در آيه ي 44 از سوره ي فصلت نيز مي فرمايد: «قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى اُولئِكَ يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِيد».
بنابراين، قرآن كريم براي مؤمنان مايه ي هدايت و موجب آگاهي و بصيرت آنان است. همانند آب خنك و گوارا و يا ميوه ي رسيده و شيرين كه فقط انسان سالم و تندرست مي تواند از آن بهره مند شود. لكن فرد سرمازده و بيمار، آب خنك و گوارا او را تسكين ندهد بلكه وضع او را وخيم نيز خواهد كرد. همچنان كه براي گلوي ملتهب نه تنها ميوه ي شيرين علاج نيست بلكه درد آن را شديدتر هم خواهد نمود. آيات روح بخش قرآن كريم براي كافر و مجرم چنين حالتي دارد.
بهره برداري از متشابهات براي آشوب و تفسير غلط
«إبْتِغَاء الْفِتْنَة وَ ابْتِغاءَ تَأويلِهِ»؛ (آن ها به دنبال فتنه انگيزي و طلب تفسيرِ نادرست از قرآن هستند)
واژه ي «إبتِغاء» يعني طلب کردن و كلمه ي «فتنه» به معناي گمراهي، آشوب و راه اندازي فساد است. افراد بيماردل در اتخاذ و احتجاج به متشابهات قرآن دو هدف عمده را دنبال مي كنند:
1. دنبال فتنه جويي هستند؛ از قبيل معرفي كردن دين منحرف به مردم، ايجاد شبهه و به تبع آن، مردم را در مورد دين به اشتباه انداختن؛ اينان كساني هستند كه به قول امروزي ها دنبال تثبيت اسلام آمريکايي اند.
اينان به دنبال اسلامي هستند که فقط لقلقه ي زبان بوده و سرسازگاري با منافعشان داشته باشد، آن ها اسلامي را مي خواهند که کاري با استکبارستيزي و حمايت از مظلومان نداشته و همانند يک مفهوم خنثي همه را سر يک سفره راه مي دهد.
2. دست يابي به تأويل قرآن کريم؛ آن هم تأويلي که برخلاف حق است. نظير تفسير به رأي، منتهي با تفسير به رأي فرق دارد. چون تفسير به رأي از خارج بر آيه تحميل مي شود ولي تأويل غلط مربوط به تشابه است، به جاي آن که از اهل قرآن رفع شبهه کند خود اقدام به تفسير مي کند و گرفتار شبهه مي شود.
[1]. طبرسى، فضل بن حسن(1372ش)، مجمع البیان، ج2، ص669.
[2]. راغب اصفهانى، حسين بن محمد(1412ق)، مفردات الفاظ قرآن، ص387.