راز
+ عزیزم برنامه ی امشبت فوقالعاده بود!
- چی! تو اونجا بودی؟! کی بهت اجازه داد بیای داخل سالن!
+ چی شده؟ من، من، من فکر کردم خوشحال میشی منم پای صحبتات بشینم! واسه همینم به دربون گفتم که همسر توام و اونم گذاشت بیام تو!
- هووف! بذار لباسم رو عوض کنم، بعدا میام با هم صحبت کنیم!
+ نه صبر کن! من همین الان میخوام صحبت کنم! چرا من نباید تو کلاست باشم؟
- چرا؟ خب معلومه چون من دارم بهشون دروغ میگم!
+ من نمیفهمم!
- فکر کردی اگه با تمرکز روی پولدار شدن کسی پولدار میشد من وقتمو با سر و کله زدن با این آدما تلف میکنم؟
+ خب درسته اما چرا من نباید اونجا باشم؟ میترسی با تمرکز روی پولای تو صاحبشون بشم؟
- نه! ولی من اونجا طوری صحبت میکنم که خودمم کلی وقت میذارم که این مذخرفات روی تصمیماتم تأثیر نذاره! الانم آماده شو بریم یه کم قدم بزینم!
لینک همین مطلب: «راز (cloob.com)»