مبلغین دین علاوه بر ارتباط داشتن با مومنین و اهل مسجد، طبعا با انسان های غفلت زده و جاهل(و حتی معاند) نیز برخورد دارند، یکی از شییوه های تبلیغ دین، برخورد دوستانه با افراد گناهکار و دادن امیدواری به آنان است. «بگو: اى بندگان من كه در جنايت به خويش (به واسطه گناه) از حد گذشتيد، از رحمت خدا نوميد مگرديد.»[ زمر/53] مطابق این آیه، وقتی خداوند اینگونه با روی باز از توبه کاران استقبال می کند، مبلغ دین نیز باید همینگونه باشد.
البته غالب مبلغین با افرادی که ممکن است خطا و اشتباهی مرتکب شده باشند، رفتاری اسلامی دارند و آنها را بقول معروف تحویل می گیرند. اما نکته ای که حائز اهمیت است اینکه، مبلغ دین باید اعتماد اشخاص را جلب کند و افراد فکر کنند که روحانی مبلغ، محرم اسرار آنان است(در حد متعارف) و می تواند با خوشرویی و تخصص، راهی را جلوی پای آنان قرار دهد تا انشاءالله از اشتباهات خود فاصله بگیرند.
تولیدگر محتوا : حیدری
بارگذاری شده در : 1401/10/05
مشکت صد پاره شده
مشکت صد پاره شده
قلبم آواره شده
رفتی و برادر تو
بیچاره شده
با نوای محمود کریمی
تولیدگر محتوا : عاشورا هنوز شب نشده...
بارگذاری شده در : 1401/10/05
مشکت صد پاره شده قلبم آواره شده
مشکت صد پاره شده
قلبم آواره شده
رفتی و برادر تو
بیچاره شده
با نوای محمود کریمی
تولیدگر محتوا : عاشورا هنوز شب نشده...
بارگذاری شده در : 1401/10/05
راهکارهای غلبه برترس درامربه معروف ونهی ازمنکر
خادم شهدا
راهکارهای غلبه برترس درامربه معروف ونهی ازمنکر
/قسمت/راهکار
برادر و خواهری که میگویی از تذکر میترسم؛ حضرت علی(علیهالسلام) میفرماید: "امر به معروف و نهی از منکر به رزق و عمر تو آسیب نمی زند."
اعتماد کن به امیرالمومنین(علیهالسلام).
داستان کوتاه
تو دبیرستان استاد اخلاقی داشتیم به نام خانم تقوی، خدا حفظشون کنه، همین بنده خدا جرقه تذکر دادن رو تو ذهنامون زد و به ما جرأت تذکر دادن رو داد
یه روز بچه ها ازش پرسیدن چطوری باید تذکر بدیم؟ چطوری شروع کنیم؟
گفت: شما شروع کنید خودتون میفهمید!
این یه واقعیته... تا شروع نکنی نمیفهمی باید چطور شروع کنی
کافیه اول سلام کنی ... همین میتونه یه شروع خوب باشه
رفقای عزیز!
ناامیدی و ترس از شیطانه، پس شیطون رو لعن کنید و از همین الان شروع کنید
بسم الله...
#مطالبه گری #تولیدی_کامل
#امربه معروف
تولیدگر محتوا : مختاری
بارگذاری شده در : 1401/10/05
نسبت به سرنوشت اطرافیانمون بیتفاوت نباشیم
هيچكس نميتونه كسی رو تغيير بده، اما ميتونه دليل تغيير يک نفر بشه …
نسبت به سرنوشت اطرافیانمون بیتفاوت نباشیم
#تولیدی | #پروفایل
تولیدگر محتوا : مختاری
بارگذاری شده در : 1401/10/05
شناخت عوامل تربیت
به نام خدا
موضوع: شناخت عوامل تربیت:
مباحث تربیتی یکی از بنیادی ترین مباحث علوم انسانی، و یکی از ارزنده ترین مباحث اجتماعی، سیاسی است که با بسیاری از مباحث دیگر رشته های علوم ضروری، ارتباط تنگاتنگ دارد.
اگر یک کودکی تربیت درست نشود قطعاً آثار مخرب این تربیت نشدن را درجوانی باید انتظار کشید لذا ما می بینیم یکی از صفات خداوند متعال، (رب العالمین) می باشد و در قرآن کلمۀ (رب) از واژه هایی است که 1002 مرتبه بکار رفته است و این همه تکرار یک کلمه در قرآن بسی جای تأمل دارد.
رب، یعنی کسی که در رشد و پرورش چیزی نقش داشته باشد، و خداوند در سوره حمد، خودش را پرورش دهندۀ عالَم معرفی کرده است. لذا هدف اساسی همۀ پیامبران الهی تربیت درست بشری بوده است.
با شناخت عوامل تربیت یک انسان می توان، عواملی که نادرست می باشند را تصحیح کرد که بتوان یک جامعه تربیت شدۀ درست، را انتظار داشت.
عامل اوّل: پدر و مادر
آموزشگاه آغازین هر فردی، خانه و خانواده است، این خانواده می تواند عاملی اساسی تربیت درست و هم عامل اصلی انحراف و آلودگی های فکری کودکان گردند، امام علی(علیه السلام) در این رابطه می فرماید:(حق فرزند بر والدین این است که آنها فرزند را خوب تربیت کنند.1)
و آنقدر این تأثیر تربیت والدین را مهم می داند که می فرمایند:(دوستی میان پدران سبب خویشاوندی میان فرزندان است.2)
این سخن گوهربارِ امیرِ کلام می فهماند،که رفتار والدین برای یک فرزند الگو و معیار می شود، و در آینده این الگو می شود معیار زندگی فرزندان.
عامل دوّم: خانواده
خانواده یک جامعۀ کوچک است که یکی از عوامل مهم تربیتی می باشد که فرزندان از اعضاء خانواده الگو می گیرند و رنگ می پذیرند. از این رو امام علی(علیه السلام) سفارش می کنند که با خانواده های خوب، اصیل و صالح روابط دوستانه برقرار کنید.(روابط خود را با افراد با شخصیت و اصیل و خانواده های صالح و خوش سابقه برقرار کن.3)
عامل سوّم: معلّم،آموزگار
امام علی(علیه السلام) در تأثیر چشمگیر آموزگار به مالک اشتر می فرمایند:(در جلسات درس دانشمندان زیادی به گفتگو بنشین و با اندیشمندان نیز بسیار به بحث و بررسی بپرداز که وضع کشورت را اصلاح می کند.4)
با توجه به این کلام نورانی و آنچه امروزه ما می بینیم، می توان این نتیجه را گرفت که بعد از والدین و خانواده، آموزگار یکی از عوامل اصلی تربیت فرزندان می باشد به گونه ای که شاگرد بیشتر دوست دارد خودش را شبیه معلّم ، استاد خود کند، نوجوانانی را در جامعه می بینیم که به کلاس موسیقی می روند تا بتوانند بنوازند (که این خود یک هنر خوبی است) ولی بعد از مدتی مشاهده می شود که حتی طرز پوشش او هم مثل استادش شده است.
عامل چهارم: جامعه
والدین در انتخاب محیط و محلۀ زندگی دقت کنند.
در قرآن وقتی از جهنمیان پرسیده می شود که:(از نظر دینداری در چه حالی بودید آنها می گویند که ما در زمین ضعیف بودیم، فرشتگان می گویند آیا زمین خدا وسیع نبود تا در آن معاجرت کنید؟5)
جالب تر این است که تعبیر اولیه قرآن در این آیه از اینگونه افراد که برای پیشرفت، ترقّی مهاجرت نکردند، این است که آنها (ظلم کننده به خودشان) هستند.
پس محیط مثل خون در وجود فرزندانمان می باشد و باید خون کثیف را تا قبل از اینکه باعث بسته شدن رگهای قلب شود، تصفیه کنیم تا دچار سکته قلبی نشویم.
عامل پنجم: دوست
از قدیم یک ضرب المثلی همیشه بین مردم رواج داشته و آن این است که: اگر دو اسب را کنار هم ببندی اگر همرنگِ هم نشوند قطعاً همخوی می شوند.
حواسمان به دوستانِ فرزندانمان باشد.
امام علی(علیه السلام) دوستی با چهار دسته را منع می کنند؛ دوستی با احمق، بخیل، فاسد، درغگو، که باعث می شود، فرزند هم مانند او شود.
یک سیب فاسد، تمام سیب های سالم یک جعبه را فاسد می کند.
1ـ نهج البلاغه حکمت 399
2ـ محاضرات الادباء ج 1 ص 157
3ـ تحف العقول ص 126
4ـ نهج البلاغه نامه 53
5ـ سوره نساء آیه 97
تولیدگر محتوا : عماریاسر
بارگذاری شده در : 1401/10/05
چهار ویژگی اساسی نقد شونده
به نام خدا
موضوع:چهار ویژگی نقد شونده:
برای اینکه بتوان یک زمینی را بعنوان زیربنای یک خانه قرار داد و بتوان از آن زمین استفاده های فراوانی کرد از ساختن خانه تا کشت دانه در آن و....
باید آن زمین دو ویژگی را دارا باشد.
1ـ خیلی سفت ومحکم نباشد که نتوان آن را حفر کرد برای فنداسیون و پِی یک ساختمان یا نتوان آن را شخم زد برای کشت دانه.
2ـ خیلی هم نرم و شل نباشد مثل ماسه های لب ساحل که نتوان چیزی بر آن بنا کرد.
یک فرد هم که بخواهد پیشرفت علمی و عملی کند باید خود را در منصۀ نقد دیگران قرار دهد تا بتواند به نقاط ضعف خود آگاهی پیدا کند.
کسی که می خواهد نقد شود و این نقد را برای خود یک پلِ ترقی می داند باید چهار ویژگی اساسی نقد شونده را داشته باشد.
1ـ داشتن گوش شنوا و روحیۀ حق پذیری: کسی که در پی کمال و ترقی می باشد باید خودرا ارزیابی کند و کاستی های خود را بر طرف کند ولی باید از یک نکته غافل نشود و آن اینکه نفس او بسیار استاد است وچه بسا عیب های او را بپوشاند و یا لااقل کم رنگ جلوه دهد ،به قول قدیمی ها (هیچ ماست فروشی نمی گه ماستم ترشِ)
برای اینکه در این ورطۀ هولناک نیفتد باید خود را در انظار ناقدین خوب بگذارد تا او را نقد کنند و از نقد آنها استفاده کند.
در آیۀ 18 سورۀ زمر یکی از صفات بارز بندگان خوب خدا را داشتن گوش شنوا و روحیۀ حق پذیری معرفی کرده است.
(بندگان مرا بشارت ده همان کسانی که سخنان را می شنوند واز نیکوترین آنها پیروی می کنند آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده وآنها خردمند هستند.)
2ـ پرهیز از نقد متقابل: خیلی دیده شده وقتی کسی نقد می شود بجای اینکه به دنبال پاسخی برای نقدها بگردد اگر نقد وارد نباشد و یا قبول کند اگر نقد وارد باشد، به بررسی آثار ناقد ومطالعه زندگی او پرداخته تا عملی نادرست پیدا کند و آن را به رُخ ناقد بکشد تا دیگر نقد نکند.
متأسفانه این روحیه در بسیاری از صنوف دیده می شود و لذا دیگر کمتر کسی جرئت به نقد سازنده پیدا می کند.
در تفسیر آیۀ 24 سورۀ عبس (انسان باید به خوراک خود بنگرد)
امام باقر علیه السلام فرمودند:منظور از طعام در این آیه این است که شخص علمش را از که می گیرد.
به نظر میرسد منظور امام این است که به اصل گوینده توجه کن که اگر از روی خیرخواهی و دلسوزی نقدی میکند، در صدد آگاهی دادن به شماست، نه اینکه بخواهیم تمام ابعاد اخلاق فردی و اجتماعی او را مورد بررسی قرار دهیم تا یک عیبی پیدا کنیم و آن را پیراهن عثمان کنیم.
3ـ پاسخگوئی با دلایل موجه: اگر کسی ما را نقد می کند و نقد او هم وارد نیست چون به لایه های پنهان گفتار ما توجه ای ندارد. بهترین راه این است که با احترام و دلائل موجه او را از ساختار قوی وغنی گفتار خود آگاه سازیم وببینیم که دلائل ما برای نقدکننده قابل قبول است یا نه؟
که این باعث گفتگو بهتر وسازنده می شود.
ما در قرآن می بینیم که مردمی که در مقابل انبیاء ایستادند وبا آنها مخالفت کردند، یک دلیلی موجه برای مخالفتشان اقامه نکردند و ایشان را که انسانهای دانا و پاک زمان خود بودند را محکوم به سفاهت، دروغگو بودن جادوگر بودن،شاعر بودن می کردند، لذا هیچ وقت سخنان انبیاء که همان سخنان پروردگار بود در ایشان اثر نکرد چون(عقل داشتند ولی تفکر نمی کردند وگوش داشتند ولی شنوا نبودند و چشم داشتند ولی بینا نبودند. اعراف179)
4ـ بردباری و سعۀ صدر: نقد شونده در هنگام نقد شدن باید بگذارد سخن ناقد تمام شود و بعد شروع به سخن کند.
و این خود نشانۀ سعۀ صدر می باشد. هنگامی که خدا حضرت موسی را امر کرد که فرعون را به توحید دعوت کند اولین خواسته ای که موسی از خدا داشت سعۀ صدر بود.(پرورگارا به من سعۀ صدر بده. طه25)
که این سعۀ صدر باعث جذب ناقد می شود.
باید در نظر داشت که همیشه نقد وارد نیست ولی اگر با گشاده روئی و سعۀ صدر ما مواجه شود قطعا سخن ما را خواهد پذیرفت، ولی اگر تند خوئی کنیم نتیجۀ برعکسی را باید انتظار داشته باشیم.
تولیدگر محتوا : عماریاسر
بارگذاری شده در : 1401/10/05
شیشه در همسایگی عطر خوشبو میشود.
شیشه در همسایگی عطر خوشبو میشود
تولیدگر محتوا : صالحی
بارگذاری شده در : 1401/10/05
چکار کنم قلبم زنگ نزند
راه های مبارزه با زنگار گرفتن قلب برای اینکه از خدا و عبادت دور نشویم
تولیدگر محتوا : محمد حامی
بارگذاری شده در : 1401/10/05
نسیم رحمت و کمال الهی
هر چه در زندگی داریم از رحمت خدا است قدر داشته هامون را بدانیم این بدن سالم این همه نعمت همه از رحمت الهی است
تولیدگر محتوا : محمد حامی
بارگذاری شده در : 1401/10/05
گناهی بزرگتر از خود گناه
موشن کلیپی با موضوع گناه نا امیدی از بخشش گناه توسط خداوند
تولیدگر محتوا : محمد حامی
بارگذاری شده در : 1401/10/05
درگاه الهی
به درگهت آمدم، ردم مکنی.
تولیدگر محتوا : صدف
بارگذاری شده در : 1401/10/05
توسل؛ قسمت اول
#و_آنڪه_دیرتر_آمد
#قسمت_اول
نام من میرزا حسین است و شغلم کتابتـــــ
چهارده ماه پیش به بیماری سختی دچار شدم و دست به دامان ائمه شدم که اگر از این بیماری نجات پیدا کنم در ۱۴ ماه و هر ماه یک حکایت در وصف حال ائمه بنویسم.
۱۳ حکایت را نوشتم اما چهاردهمین حکایت را که شایسته شان ائمه باشد نیافتم ناامید بودم که چطور نذرم را ادا کنمـــ
تا اینکه یک روز مانده به تمام شدن مهلت به مجلسی رفتم در آنجا حکایتی بسیار غریب شنیدم که برای مردی به نام محمود فارسی رخ داده بود از خوشی یافتن چهاردهمین حکایت سر از پا نمی شناختمـــــ از مسلم که حکایت محمود فارسی را شرح داده بود خواستم مرا خانه او ببرد.وقتی رسیدیم مسلم در زد پسرک خنده رو در را باز کرد و داخل شدیم مردی با قبای سفید و مو و ریشی سیاه نشسته بود و قرآن می خواند سلام و روبوسی کردیم و نشستیم.
مسلم گفت: - ایشان میرزا حسین کاتب هستند و نذر دارند روایت مربوط به ائمه را بنویسند اگر صلاح میدانید ماجرا را برای ایشان نقل کنید. - محمود گفت: مسلم جان شما میدانید که من برای هر کسی این ماجرا را نقل نمیکنم مخصوصا برای غریبه ها.
-گفتم: من غریبه نیستم برادر اهل ایمانم و مشتاق شنیدن ماجرا. -مسلم گفت: شاید کار خداست و ایشان هم واسطه خیر بلکه انچه میگویید و می نویسد موجب هدایت دیگران شود. محمود فارسی قران را برداشت و رو به قبله نشست تا استخاره کند. استخاره خوب امد. اماده شنیدن و نوشتن نشستم. محمود فارسی اشتیاق مرا که دید لبخندی زد و چنین آغاز کرد:
ادامه دارد....
تولیدگر محتوا : رضایت
بارگذاری شده در : 1401/10/05
توسل؛ قسمت دوم
#بی_آنکه_دیرتر_آمد# قسمت_دوم
من در دهی که اهل تسنن هستند به دنیا آمده و بزرگ شدم.
دِه ما بعد از صحرا به آب و علف قَرار گرفت، کار ما بچهها این بود که پیشاپیش به استقبال کاروانیان برویم و با دادن خبر آمدن آنها از مردم آباد خبر رسانی کنیم.
یک روز شنیدم که کاروانی تا ظهر به ده میرسد. سراغ احمد رفتم، احمد گفت عالی شد! میتوانیم چند سکهای گیر بیاوریم.
از ده بیرون رفتیم.
ساعتها راه رفتیم، بیآنکه غبار کاروانیان را ببینیم. احمد گفت: جز خاک چیزی نمیبینی.
به دورترین تپه اشاره کردم و گفتم تا آنجا برویم، اگر خبری نبود بر میگردیم.
به هر بدبختی بود به بالای تپه رسیدیم اما نه غبار کاروانی، نه حتی یک درخت!
اوج گرما بود. نه ناتی بود و نه آبی. داغی شن در بدنم پخش شد.
گفت: بسوز که هر چه میکشم از توست. گفتم: تو...
گفت: یربیاییم. یقیناً دستم را چسبید. هردو به پایین تپه غلتیدیم. سرم به جایی خورد و هیچ نفهمیدم. به هوش آمدم بر شانه احمد بودم. دولا راه میرفت. و پا بر زمین میکشید.
گفتم حلالم کن. گفت: طاقت بیاور. مرگ پیش رویم بود... اگر خوراک گرگها شویم... گریهاش گرفت.
گفت: بیا توسل کنیم.
گفتم: توسل! کارمان تمام است. گفت: نا امید نباش. خدا ارحم الراحمین است.
احمد گریان گفت: خدایا به عزت رسولالله ﷺ ما را نجات بده.
اما بالاخره احمد هم از صدا افتاد. این آخرین غروب زندگی ماست. چه زندگی کوتاهی! فقط سیزده سال به نظرم رسید. اگر مؤمنتر از این بودم، اگر منتظر سن تکلیف نمیشدم که برای رفع تکلیف نماز بخوانم...
ادامه دارد...
تولیدگر محتوا : رضایت
بارگذاری شده در : 1401/10/05
توسل؛ قسمت سوم
#و آنڪه_دیرتر_آمد #قسمت_سوم
من که تا آن وقت به یاد خدا نبوده ام پس چطور باید توقع داشته باشم که خدا به دادم برسد...
درد دل گفتم یا الله العفـــــو العفـــــو
ناگهان بر تپه ای دو سیاهی دیدم دقیق تر شدم نه این سراب نیست سیاهی ها به سمت ما آمدند! چشمانم را بستم و باز نگاه کردم نه سراب نیستـــــ. هرچہ پیش تر مے آندند بزرگتر میشدند باید احمد را هم خبر ڪنم اگر او هم آنها را ببیند پس حتماً واقعی هستند و نجات پیدا میکنیمـ
بعد از چندے متوجه سایه سواران شدم که بالای سر ما ایستاده بودند. یکی از آنها سفید پوش بود بر اسبی سفید و دیگری مردی چهارشانه و سبزپوش بود. از اسب پایین آمدند.
مرد سفید پوش در چند قدمی ما فرشے پهن کرد و مرد دیگر سرِامامہاش را روی شانه انداخت و روبروی ما نشست.
زمزمہ احمد را میشندیم ڪه میگفت: - نجات پیدا ڪردیم. مرد جوان گفت: - عجب صدایی راه انداخته بودید! صحرا و آسمان از رسول الله گفتن شما به لرزه درآمده بود.. احمد گفت: -صدای ما خیـلے هم بالا نبود… جوان گفت: -بلند بود و پر سوز… مگر صداے ما چقدر بلند بوده ڪہ از فاصله های دور آن را شنیده اند..! #ادامه_دارد
تولیدگر محتوا : رضایت
بارگذاری شده در : 1401/10/05
نصرت الهی
مگر ما چقدر قدرت داریم؟
خیلی وقتها دشمن از ما قوی تر است.
باید به یک قدرت بالاتر وصل باشیم.
#خدا همان قدرت برتر است.
با خدا باش و پادشاهی کن.
تولیدگر محتوا : رضا فقیهی
بارگذاری شده در : 1402/08/14
از ياد بردن مرگ از عواقب گنهکاری است
امام علی عليه السلام : در شگفتم از کسي که مرگ را فراموش میکند در حالي که دارد مردگان را می بيند! [1]
از ياد بردن مرگ، در اثر زنگار گرفتن دلها [گناه] است. [2]
یاد مرگ و تدبیر تمام زندگی و در عالم واقع زیستن، به حدی مهم و پر رنگ است که فقدان آن، دیگر ارزش ها را بی رنگ می کند و نشان ولایت شیطان معرفی شده است. آدمی با داشتن اوصاف نیکو، ارزشمند و سزاوار مدح دیگران می شود؛ اما بدون توجه به مرگ، از ارزش ها سقوط می کند.
یاد مرگ در فرهنگ علوی به محرومیت انسان از بهره های طبیعی منجر نمی شود؛ بلکه او را بیشتر بر آن می دارد که از دنیا و هر آن چه در آن است، برای ساختن زندگی مطلوب و کسب رضایت محبوب بهره گیرد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکند. در اندیشه علوی، انسان هم دنیا و هم آخرت را دارد. داشتن دنیا برای به دست آوردن آخرت است؛ یعنی دنیا بهای آخرت است و سرمایه به دست آوردن آن.
حضرت مولا امام علی(علیه السلام) می فرماید : و بندگان خدا بدانید که پرهیزگاران ـ مردند و ـ بر دنیای گذرا و آخرت آنان شرکت نداشتند. در دنیا زیستند هر چه نیکوتر و نعمت دنیا را خوردند هر چه بهتر. پس از دنیا چون نازپروردگان نصیب بردند و چون سرکشان نعمتش را خوردند. سپس از این جهان رخت بربستند با توشه ای که به مقصدشان رساند و سودایی که سودشان را فراهم آورد. در دنیا طعم لذت زهد چشیدند و یقین کردند که فردا در آخرت، همسایه خدا گردند. دست دعای آنان برنتابد و بهره شان از لذت کاهش نیابد. [1]
مرگ اندیشی، ترمز زندگی است برای وقتی که جزر و مد وسوسه ها و خواسته های دل، از کنترل آدمی خارج می شود. هنگامی که آدمی برای بینش و ارزش خویش و پندار و رفتار خود دست به انتخاب می زند، یاد مرگ است که او را به سویی می کشاند که آخرت را در نظر گرفته و برای آن، کار کند. امام علی(علیه السلام) از ویژگی مرگ چنین یاد می کند: هان! بر هم زننده لذات، تیره کننده شهوت ها و برنده آرزوها را به یاد آرید، آن هنگام که به کارهای زشت شتاب می آورید و از خدا یاری خواهید، بر گزاردن واجب او ـ چنان که شاید ـ و نعمت و احسان او که به شمار نیاید.[2]
وقتی آدمی همواره به یاد مرگ باشد، نسبت به آن شناخت پیدا کرده و به حیات پس از مرگ یقین پیدا می کند. آنگاه دیگر مرگ را نابودی نمی پندارد و زندگی را به سال های زیستن در این دنیا محدود نمی داند؛ بلکه دنیا را مقدمه زندگی ابد، مرگ را وسیله انتقال به آخرت و خود را مسافری می داند که سرمایه اش، عمرش است. او زندگی را همانند رودخانه ای می پندارد که به دریای ابدیت در مرحله زندگی جدید قیامت می پیوندد.[3]
این نگاه به مرگ، سبب می شود آدمی در انتخاب های خود دقت کند؛ زیرا می داند که در برابر همه آن ها پاسخگو خواهد بود. دشواری های زندگی را با آرامش سپری می کند؛ چرا که مقصد و بازگشت برای او مهم است، نه سختی های راه. وقتی مرگ به سراغ می آید، پریشان نمی شود؛ زیرا در طول زندگی درباره آن اندیشیده و برایش برنامه ریزی کرده است. با این اندیشه، از فرصت زیستن و زندگی در این دنیا بهره می جوید و آن را غنیمت می شمارد و تمام توان خود را برای شکوفا کردن پندار، کردار و گفتار خود به کار می گیرد. اگر آدمی با اندیشه در باب مرگ آن را برای خود ملموس و مأنوس سازد و برای گریز از آن به اقدامات جنون آمیز دست نزند، هم آرامش درونی خود و هم آرامش و صلح میان خود و دیگر هم نوعانش را به خود و دیگران بخشیده است؛ چرا که بسیاری از جنگ افروزی ها در اثر غفلت از مرگ و پذیرش آن از سوی انسان هاست؛ انسان هایی که خلأ این باور در وجود آن ها حتی هدف از بودنِ خودشان در این دنیا را نیز از یادشان زدوده است.[4]
پی نوشت: [1]* نهج البلاغه، کلمة ۱۲۱ [2]* مواعظ عديه، ص ۲۴ [1] نهج البلاغه، نامه 27. [2] همان، خطبه 99. [3] سید محمد شفیعی مازندرانی، سرچشمه های آرامش در روان شناسی اسلامی، ص 122. [4] ر.ک: محمدجواد فدایی، یاد مرگ، ص 74 ـ 73.
تولیدگر محتوا : tarh14@
بارگذاری شده در : 1402/08/14
اعتماد به خدا
اعتماد به خدا
شاید شما در مواجهه با مسائل و اتفاقات زندگیتون خیلی چیز ها رو ناخوشایند بدونید درحالی که برای شما #خوب باشه و شاید خیلی چیز ها رو دوست داشته باشید در حالی که برای شما #مضر و شَر باشه.
در تشخیص #خیر و #شر میل شخصیتون رو ملاک قرار ندید بلکه #خواست_خدا رو باید ملاک قرار داد. به خدا اعتماد داشته باشید و بدونید که او بهتر از هر کسی میدونه که خیر و #صلاح شما چیست.
این #اعتماد_به_خدا و عدم توجه به #میل_شخصی هم در امور #تکوینی مثل #مرگ نزدیکان و هم در امور #تشریعی مثل وجوب #جهاد و #خمس باید وجود داشته باشه.
تولد کریمه ی اهل بیت حضرت فاطمه ی معصومه (سلام الله علیها) را تبریک می گویم.
ایشان شفیعه ی روز جزا است.
اعتقاد به شفاعت انبیاء و اولیاء از ضروریات مذهب شیعه است و هیچ تردیدی در آن نیست و بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامی اسلام (ص) است که در قرآن کریم از آن به (مقام محمود) تعبیر شده است. همانا دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم (ص) هم شفاعت گستردهای دارند که بسیار وسیع و جهان شمول است.
اول : وجود مقدسه ی صدیقه اطهر، حضرت فاطمه(س)
در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا(علیها السلام) همین بس كه شفاعتْ مهریه حضرت زهراست و به هنگام ازدواج آن حضرت، جبرئیل امین طاقه ابریشمی از جانب پروردگار آورد كه در روی آن نوشته بود:"خداوند مهریه فاطمه زهرا را شفاعت گنهكاران از امت محمد(صلی الله علیه و آله) قرار داد".
حضرت زهرای مرضیه به هنگام شهادت، وصیت فرمود كه این قطعه حریر را در كفن او قرار دهند، و فرمود:
"چون روز قیامت محشور شوم این سند شفاعت را به دست می گیرم و برای گنهكاران از امت پدرم شفاعت می كنم"(1)
دوم: وجود مقدسه ی ، حضرت فاطمه معصومه (س) است که بعد از حضرت زهرا (س) از جهت گستردگی شفاعت، هیچ بانویی به شفیعه محشر حضرت معصومه (س) نمیرسد. که امام جعفر صادق(ع) در این رابطه میفرماید: "تَدخل بِشفاعتها شیعتنا الجنته باجمعهم" با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت میشوند.
و در فرازی از زیارتنامه اش می خوانیم.
"یا فاطِمُهُ اشْفَعی لی فِی الْجُنُهِ":
"ای فاطمه ـ معصومه ـ در بهشت برای ما شفاعت كن".
(1) خاتمه مستدرك، میرزا حسین نوری، متوفای 1320 هـ . چاپ سنگی.
(2)قاضى نوراللَّه شوشترى، مجالس المؤمنین، ج 1، ص 83
تولیدگر محتوا : مهاجر
بارگذاری شده در : 1402/08/14
بشارتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام به مستضعفان و مظلومان جهان!
این روزها چه روزهای تلخی برای مسلمانان است؟!
فلسطینیان را از حقوقشان محروم میکنند؛ مسلمانان مظلوم میانمار را میکشند؛ شیعیان پاراچنار را محاصره کرده و قتلعام میکنند؛ مسلمانان یمنی زیر باران موشکهای سعودی پرپر میشوند؛ طالبان به جان مردم افغانستان افتادهاند؛ شیعیان بحرین و عربستان از حقوق شهروندی محرومند؛ شیعیان نیجریه سرکوب میشوند؛ و دهها مصیبت دیگر که در میان سکوت سازمانها و نهادهای بینالمللی بر سر مظلومان میآورند.
ولی باوجود همه این تلخکامیها، شنیدن کلامی از امیرالمؤمنین علیهالسلام دل انسان را آرام میکند؛ در آنجا که فرمودند:
«حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِکُلٍّ أَهْلٌ فَلَئِنْ أَمِرَ الْبَاطِلُ لَقَدِیماً فَعَلَ وَ لَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ»1
(همیشه) حق و باطلى وجود دارد و براى هرکدام اهل و طرفدارانى است. اگر باطل حکومت کند جاى تعجّب نیست؛ زیرا از دیرزمان نیز چنین بوده است؛ و اگر حق و پیروانش کم باشند (نگران نباشید)؛ زیرا چهبسا افزوده گردند و بر لشکر باطل پیروز شوند.
پیروزی نهایی گروه حق با ظهور مهدى (عج) اتفاق خواهد افتاد که باطل براى همیشه منزوى مىشود و حکومت عدل الهى سراسر جهان را فرا خواهد گرفت.
همچنان که «ابن ابى الحدید» پس از ذکر این جمله با صراحت مىگوید:
«و أکثر المحدثین على أنه من ولد فاطمة علیها سلام و أصحابنا المعتزلة لا ینکرونه و قد صرحوا بذکره فی کتبهم و اعترف به شیوخهم»2
غالب محدثان معتقدند که حضرت مهدى (عج) که در این حدیث به او اشاره شده در آخر الزمان ظهور مىکند و از فرزندان فاطمه مىباشد و یاران ما (معتزله) آن را انکار نمىکنند.
برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به:
پيام امام شرح تازه و جامعى بر نهجالبلاغه، ج 1، صفحة 536
پینوشت:
1. نهجالبلاغه، خطبه 16
2. شرح نهج البلاغة (ابن أبی الحدید)، ج 1، صفحة 282
تولیدگر محتوا : حجت پناه زاده
بارگذاری شده در : 1402/08/14
بهاي بهشت
بسیاری از ما بر این باوریم که برای رسیدن به حوائج یا کسب نظر موافق خداوند و ثواب باید اعمال سخت انجام داده یا اذکار طولانی بر لب آوریم در حالی که اذکاری کوتاه و در حد چند واژه هستند که در خود دنیایی از اعجاز را درخود جای داده اند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ثَمَنُ الجَنَّةِ: لا إِلهَ إِلّا اللّهُ .
بهاى بهشت ، «لا إله إلّا اللّه » است.
ثواب الأعمال؛ صفحه 16، حديث 4.
تولیدگر محتوا : مظلومی مراغه ای
بارگذاری شده در : 1402/08/14
علت طولانی شدن غیبت امام زمان عجل الله چیست؟
علت طولانی شدن غیبت امام زمان علیهالسلام چیست؟
به تأخیر افتادن ظهور، علتهای مختلفی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. عدم پذیرش جهانی:
برای اینکه قیام حضرت به نتیجه برسد، لازم است بیشتر مردم آمادگی پذیرش حکومت امام زمان علیهالسلام را بیابند و با جان و دل، به دستورهای ایشان گردن نهند. این پذیرش جهانی زمانی روی میدهد که مردم از تمام حکومتهای برپا شده ناامید شوند و ببینند که افراد عادی نمیتوانند عدالت و معنویت جامعه را تأمین کنند. در این صورت، خودبهخود به این نتیجه میرسند که فقط امامی معصوم که به اسرار عالم آفرینش و انسانها آگاه است، میتواند حکومت عدل را برپا کند. همچنین درمییابند که عدالت، لازمترین چیزی است که باید به آن پایبند بود و حتی در موارد ضرر به خود نیز، نباید روی عدالت پا گذاشت و ظلم بر دیگران را روا دانست. بعد از فراهم آمدن این مقدمات، مردم سراسر جهان احکام اسلام و فرمانهای امام زمان علیهالسلام را که عین اسلام است، به جان میپذیرند.
2. نبودن یاران حقیقی:
برای پیروزی قیام و نهضت، باید یارانی پاکباخته و مجاهد وجود داشته باشند؛ بهطوریکه تمام هستی خود را در راه تحقق اسلام و عدالت فدا کنند و در راه خدمت به دین و مردم آماده تحمل هرگونه سختی باشند؛ افرادی دانا، توانا، باتقوا و دارای روحیۀ گذشت و ایثار که با تلاش شبانهروزی، دستورهای حضرت را اجرا کنند و هدف قیام را تحقق بخشند.
3. فراهم نبودن زمینۀ تشکیل حکومت جهانی:
بعضی معتقدند پیشرفتهای صنعتی و فنآوری و نیز وجود گسترده و قوی وسایل ارتباطجمعی، زمینهساز ظهور به شمار میآیند و برای حکومت جهانی، باید چنین ابزاری نیز بهطور گسترده در تمام جهان فراهم آید تا مردم دنیا به درستی از وضعیت نظام ظلم و جور حاکم بر جهان آگاه گردند؛ و از طرف دیگر، با نظام الهی و نجاتبخش اسلام بهطور صحیح آشنا شوند. در نتیجه، قدرت تشخیص حق از باطل را یافته و برای تحقق دولت حق به تلاش و جنبش افتند؛ افزون بر اینکه برای کنترل و ادارۀ جهان به دست دولتی مرکزی، به چنین وسایل پیشرفتهای نیاز جدّی است.
تولیدگر محتوا : mehdiesh
بارگذاری شده در : 1402/08/14
تدبیر، همراه توکل
یکی از وجوه تمایز انسانهای متقی با انسانهای مادینگر، بحث توکل به خداست. موضوع توکل به خدا در همه کارهای اهل ایمان، خود را نشان میدهد (و باید خود را نشان دهد)؛ مخصوصاً در بحث ازدواج و تشکیل خانواده، البته توکل به خدا، به معنی دست روی دست گذاشتن نیست، توکل از ماده وکالت به معنای اعتماد است. [1] یعنی کسی که توکل بر خدا کرده و به او اعتماد نموده، در حقیفت خدا را وکیل امورات خود قرارداده است. «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكيلٌ[زمر/62] و خداوند آفريننده (بلا واسطه و با واسطه) همه اشياء است، و او متكفل تدبير همه چيز است.» [2]
وقتی انسان اشرف مخلوقات است، خداوند که متکفل امورات همه موجودات است، به طریق اولی متکفل امورات انسان است و صد البته انسان باید سعی و تلاش خود را هم بکار گیرد.
نکته: باید توجه داشت کسی که بر خدا توکل میکند، مخصوصا در بحث ازدواج، اگر توکل او، به معنی دست روی دست گذاشتن باشد، در واقع خود را به تمسخر گرفته باشد. در حدیث داریم که امام رضا(علیه السلام) فرمود: «من سأل الله التوفيق و لم يجتهد فقد استهزأ بنفسه[3] هر کسی توفیق خود را از خدا بخواهد و در عین حال، کوشش و تلاش نکند، خود را تمسخر کرد است.»
مطابق این حدیث، کسی که بر خدا در امر ازدواج توکل کند و خواستار موفقیت کارش باشد؛ اما نه تحقیقی کند و نه دنبال کار مناسب و سایر مقدمات ازدواج برود، و با انگیزهای احساسی صرف، وارد میدان شود، در واقع، خودش را فریب می دهد.
پی نوشتها
[1]. لسان العرب، ابن منظور، ص 388.
[2]. ترجمه مشکینی، ص465. [3]. بحار الأنوار( ط- بيروت)،مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ناشر: دار إحياء التراث العربي، مكان چاپ: بيروت، سال چاپ: 1403 ق،ج75، 356
تولیدگر محتوا : سید
بارگذاری شده در : 1402/08/14
نیکوکار را تشویق کن
یکی از راههای مقابله با خطاکار، #تشویق نیکوکار است. باید راه درست را هم نشان داد.
قرآن کریم، هم آیات عذاب و جهنم دارد، هم آیات ثواب و بهشت.
تولیدگر محتوا : رضا فقیهی
بارگذاری شده در : 1402/08/14
درفریب آرزوها عمر ها به پایان میرسد
#امام_علی_علیه_السلام در فریب آرزوها، عمرها به پایان میرسد. عیون الحکم و المواعظ، ۳۵۴
همه انسان ها آرزو هایی را دارند و برای رسیدن به آنها تلاش میکنند تا آن را به دست آورند... گاهی آرزوهای بسیار بلندی دارند که هیچ گاه به آنها دست نخواهند یافت که امام علی علیه السلام میفرماید: «مَن أَطَالَ الأَمَلَ أَسَاءَ العَمَلَ: هر که گرفتار آرزوی دراز شود، کارش بد میشود» (همان/ ح 36).
گاهی انسان ها آرزوهایی دارند ولی برای به دست آوردن آن هیچ تلاشی نمیکنند و منتظر نتیجه نیز هستند!!!
انسان باید با در آرزو هایش عقل را ضمیمه کند ، چرا که آرزوهای محال انسان را کوردل خواهد کرد. وانسان ها در فریب دنیاخواهی و فریب آرزوها عمر خود را به پایان میرسانند. .
در قرآن کریم در رابطه با آرزو میخوانیم:﴿رُّبَمَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ کَانُواْ مُسْلِمِینَ * ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ:کافران (هنگامى که آثار شوم اعمال خود را ببینند،) چه بسا آرزو مىکنند که اى کاش مسلمان بودند! * بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها آنان را غافل سازد، ولى بزودى خواهند فهمید!﴾ (الحجر/3ـ2).
نباید با زندگی سرِ جنگ داشته باشیم، بلکه باید #زندگی را بشناسیم و آن را بپذیریم، همین یک مرحلۀ خیلی عالی برای انسان است. تصور کنید یک کسی دارد برای کنکور درس میخواند.
به هر حال این درس خواندن یک سختیهایی دارد و او را از تفریح باز میدارد. مخصوصاً که ببیند دوستانش دارند بازی میکنند ولی او مجبور است درس بخواند. حالا او با اکراه، مشغول درس خواندن شود و هر چند دقیقه یکبار مُشتی روی کتابهایش بکوبد و با ناراحتی بگوید: «این درس خواندن هم که تمام نمیشود؟!» آیا چنین کسی میتواند واقعاً عالِم بشود؟ آیا دانشمند مفیدی خواهد شد؟ خیلی بعید است! بعضیها با زندگی خودشان همینطوری برخورد میکنند. انگار ناراحت هستند که خدا آنها را در بستر این زندگی آفریده است!
باید به زندگی #عشق ورزید؛ منتها ممکن است یک کسی آنقدر به زندگی عشق بورزد که خدا را هم کنار بزند! کمااینکه ممکن است انسان به نماز خودش هم عشق بورزد ولی از خدا غافل شود. مثلاً وقتی خدا یکبار ما را از سرِ سجاده نماز صدا بزند که برویم فلان کارِ مهمتر را انجام دهیم، بگوییم: «نه! من عشقِ نماز هستم و الان میخواهم نماز بخوانم و به حرف تو گوش نمیکنم!» مثل ابلیس که عشق نماز بود و به آدم سجده نکرد!
این بد است که انسان یکطوری به زندگی عشق بورزد که از خدا غافل شود و یا اینکه به یک جاهایی از زندگی عشق بورزد که حتی موجب نفرتش از خدا و اولیاء خدا بشود ولی «دوست داشتن اصل زندگی» در یک حد معقول، در یک حد نشاطآور و یک حدی که به انسان بینایی بدهد، یک امر بسیار مطلوب است. (استاد پناهیان)
فرمود من پدرم چشم درد گرفت نابینا شد پنج سال حوزه علمیه قم را رها کردم رفتم مشهد شدم عصای دست بابام. چون بابام جای را نمیدید رفتم کمک بابام رفتم همنشین بابام شدم تا پدرم دلش نگیرد.
چی شد که از هزار هزار طلبه و از صد و بیست تا مجتهد که در قم بودند خداوند ایشان را رهبر کرد تا همه غبطه بخورند.
آیا غیر از نیکی و احترام به پدر است که انسان را به این درجات می رساند؟!
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمود: «هرکس با محبت به پدر و مادرش نگاه کند خداوند یک حج مقبول در نامه ی اعمال او ثبت میکند. ابن عباس با تعجب پرسید اگر در روز صد بار این کار را کند. پیامبر فرمود: بله اگر صد بار هم نگاه کند صد حج مقبول نوشته می شود آری خداوند بزرگتر و پاکتر است».
1- بحار الانوار، ج 74، ص 73.
تولیدگر محتوا : روضه رضوان
بارگذاری شده در : 1402/08/14
مداهنه یعنی چه؟
یکی از رفتارهای مذموم که مورد نکوهش قرار گرفته، "مداهنه " است. ادهان و مداهنه به معنى نرمش و انعطاف به خرج دادن و کنایه است از روى خوش نشان دادن است و این تعبیر معمولاً در مورد انعطافهای مذموم و منافقانه به کار مىرود.1
خداوند در قرآن کریم دربارۀ کافران به رسول خدا میفرماید: این تکذیب کنندگان دوست مىدارند تو و آنان هر یک درباره دین دیگرى مسامحه روا بدارید (وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُون)2؛ براساس آنچه نقل شده، کفار به رسول خدا صلیالله علیه وآله پیشنهاد کرده بودند از تعرض به خدایان ایشان کوتاه بیاید و ایشان هم متقابلاً متعرض پروردگار او نشوند.3
امیرالمؤمنین علیهالسلام مداهنه کنندگان را چنین توصیف میکنند: «وَ اعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ أَنَّکُمْ فِی زَمَانٍ الْقَائِلُ فِیهِ بِالْحَقِّ قَلِیلٌ وَ اللِّسَانُ عَنِ الصِّدْقِ کَلِیلٌ وَ اللَّازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِیلٌ أَهْلُهُ مُعْتَکِفُونَ عَلَى الْعِصْیَانِ مُصْطَلِحُونَ عَلَى الْإِدْهَانِ ...»4 خدا شما را بیامرزد، بدانید شما درزمانی زندگى مىکنید که در آن گویندۀ حقّ اندک؛ زبان از راستگویی ناتوان و آنان که بر حقّاند خوار هستند. مردم بر نافرمانى (خدا و رسولش) آمادهشدهاند و بر مماشات و سازگارى باهم همراه گشتهاند.
حکایتی عبرتآموز: از امام باقر علیهالسلام روایت شده: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى شُعَیْبٍ النَّبِیِّ (صلوات الله علیه) أَنِّی مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِکَ مِائَةَ أَلْفٍ، أَرْبَعِینَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّینَ أَلْفاً مِنْ خِیَارِهِمْ خداوند عزوجل به حضرت شعیب نبی علیهالسلام وحی فرستاد که صد هزار نفر از قومت را عذاب میکنم؛ چهل هزار نفر از اشرار و شصت هزار نفر از نیکان را! فَقَالَ (علیهالسلام): یَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ، فَمَا بَالُ الْأَخْیَارِ؟ عرض کرد: پروردگارا! اشرار مستحق عذاب هستند، اما نیکان را چرا عذاب میکنی؟! فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ: «دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِی وَ لَمْ یَغْضَبُوا لِغَضَبِی»5 خداوند وحی فرستاد: زیرا آنان با معصیتکاران سازش کردند و به خاطر غضب من، نسبت به آنها خشمگین نشدند.
ترک نهی از منکر و مدارا با گناهکار باعث میشود رفتهرفته قبح معصیت در جامعه از بین برود؛ تا جایی که معصیتکاران از انجام گناهان، شرم و ابایی نخواهند داشت؛ همان چیزی که نمونههای فراوانی از آن را میتوان در جوامع امروزی مشاهده کرد.
اگر با تبعیّت از پیامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) و عمل به شریعت در مسیر حقیقت قرار بگیریم فطرت توحیدی شکوفا می شود و قلب انسان به مشاهده حقیقت می نشیند ، ربوبیت حق و عبودیت خویش را در می یابد .
﴿إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى اَلسَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ﴾[1]در این تذکّری است برای آن کس که قلب هوشیاری دارد، یا گوش دل فرادهد در حالی که حاضر باشد!
اما هر کس را راه به این وادی نیست باید عهدی که در عالم الست بستیم به یاد بیاوریم تا فطرتمان شکوفاشود !
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، یکی از عوامل مهم گسترش معنویت در یک منطقه، حضور شخصیتی معنوی و تأثیرگذار در آن منطقه است. شاهد هستیم که وقتی یک عالم ربانی در محلهای سکونت داشته باشد، سیره عملی و گفتاری او میتواند تحولی در آن محله ایجاد کند و بیشتر اهل محل انسانهای متدینی شوند و نسبت به مسائل دینی از تقید خاصی برخوردار باشند.
طبیعی است که هر چقدر مقام معنوی آن شخص بالاتر باشد اثرات مثبت بیشتری در ترویج معنویت خواهد داشت. حالا اگر این شخصیت معنوی، حجت خدا و امام معصوم یا امامزاده با عظمتی باشد طبیعتا میتواند در ترویج معنویت تأثیر بسزایی داشته باشد.
بدون تردید حضور امام رضا و حضرت معصومه علیهماالسلام در ایران در ترویج معنویت تأثیرگذار بوده است.
امام رضا علیهالسلام با حضورشان در ایران و تبیین مطالب متعددی پیرامون امامت و ولایت باعث گسترش فرهنگ تشیع شدند و محبت اهل بیت علیهمالسلام نیز در قلوب خیلی از مردم نهادینه شد و نسل به نسل منتقل گردید.
شهر مقدس قم نیز که از ابتدا از شهرهای شیعی بود و بزرگان و محدثانی را در خود جای داده بود پس از آمدن حضرت معصومه علیهاالسلام به قم و دفن شدن حضرت در آنجا و با توجه به عظمت این امامزاده با عظمت، طبیعتا از معنویت مضاعفی برخوردار شد. این در حالی است که شهر مقدس قم امامزادگان بی شماری را در خود جای داده است و حضرت معصومه علیهاالسلام شاخصترین ایشان است.
زیارت، از عوامل مهم ترویج معنویت
یکی از وجوه ترویج معنویت، زیارت است. سیل عظیمی از مشتاقان امامت که برای زیارت و عرض ارادت خدمت امام هشتم راهی مشهد مقدس میشوند، خودش ترویج معنویت به شمار میآید. همین که معمولا شخص زائر، دست کم در روزهایی که در مشهد به سر میبرد بیشتر از روزهای دیگر به نماز و دعا میپردازد و سعی دارد که تا حدی آداب دینی را رعایت کند، از برکات وجودی امام رضا علیهالسلام است. یکی از مهمترین دلایل عظمت زیارت امام رضا علیهالسلام و همچنین حضرت معصومه علیهاالسلام روایاتی است که در فضیلت این زیارت وارد شده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ستدفن بضعة منی بخراسان ما زارها مکروبٌ الا نفس الله کربته ولا مذنب الا غفرالله ذنوبَه؛ پاره تن من در خراسان دفن خواهد شد، هیچ گرفتار و گنهکاری او را زیارت نمیکند مگر این که خداوند گرفتاری او را برطرف سازد و گناهانش را ببخشاید.» 1
درباره حضرت معصومه هم چندین روایت هست که هر کدامش به تنهایی میتواند شوری حیرت انگیز در زیارت ایجاد کند. مثلا از امام صادق علیهالسلام نقل شده که زنی از اولاد من در شهر قم از دنیا میرود که اسمش فاطمه دختر موسی است و با شفاعت او تمام شیعیان من وارد بهشت میشوند. 2
این وسعت در شفاعت، جایگاه رفیع این بانوی باعظمت را میرساند و حقیقتا میتواند ارادت شیعیان را به ایشان را بیش از بیش افزایش دهد.
یکی دیگر از وجوه پررنگ شدن زیارت،برآورده شدن حاجتهای مهم و شفا گرفتن خیلی از بیماریهای لا علاج از سوی ساحت مقدس امام رضا و حضرت معصومه علیهماالسلام است که در طول تاریخ اتفاق افتاده و خیلی از حاجتمندان را به سوی مشهد و قم سرازیر میکند . این مطلب نیز در ایجاد معنویت نقش دارد.
نقش حضرت معصومه(س) در شکوفایی قم
همانطور که در احادیث آمده است، شهر مقدس قم، قبل از ظهور امام زمان علیهالسلام، معدن علم و فضیلت میشود و حجت بر سایر بلاد خواهد شد. در حال حاضر شاهد هستیم که شهر قم به عنوان یکی از اصلیترین مراکز تشیع به شمار میرود و به جرأت میتوان از آن به عنوان پایتخت فکری و فرهنگی شیعه اثناعشری نام برد. در واقع از این مکان شریف است که شیعه و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام به دنیا صادر میشود. بیشترین کتب مذهبی در قم منتشر میشود و اکثر مراکز پاسخگویی به احکام شرعی و مسایل اعتقادی در این شهر مقدس است. اینها عمدتاً به برکت حوزه علمیه است که طلاب علوم دینی را -اعم از زن و مرد- از سراسر جهان و نه فقط ایران، در خود جای داده و زمینهساز این برکات شده است.
وجود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم، قطعاً نقش بسزایی در این ثمرات گرانبها داشته است؛ اصولاً گسترش حوزه علمیه در قم به برکت ایشان بوده و انگیزه انتقال حوزه علمیه به قم، وجود مضجع شریف ایشان بوده است.
نقل شده است، آيت اللَّه شيخ عبدالكريم حائرى يزدى علیهالرحمة كه براى معالجه از اراك به سمت تهران حركت كرده بود، شبى را در قم ماند. مردم از ايشان تقاضا كردند كه حوزه علميه را از اراك به قم منتقل كند، چون قم حرم اهل بيت عليهم السلام و مدفن حضرت معصومه عليها السلام است. ايشان استخاره كردند و اين آيه آمد: «وَ أْتُوني بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعين». 3
اشاره به اينكه همان گونه كه يوسف به برادران گفت: تمام فاميل را به پايتخت بياوريد، شما نيز حوزه علميه اراك را به قم منتقل كنيد؛ ايشان نيز چنين كردند./999/ی۷۰۴/س
بابک شکورزاده
پی نوشتها:
1- عیون اخبار الرضا، ج2، ص258
2- بحار، ج57،ص228
3- تفسیر نور/ج6/ص152
تولیدگر محتوا : بابک شکورزاده
بارگذاری شده در : 1402/08/14
بخشش و گذشت
کسی که در بُعد شخصیش یه اشتباه و گناهی رو مرتکب بشه، و بعد با اضطراب و دسپاچگی به هر دلیلی خودش رو به این در و اون در میزنه تا عذری بیاره و شرمنده س، اسلام میگه حالا دیگه تو شورش رو در نیار و عذرش رو قبول کن یا حتی اگه عذری نتونست بیاره ولی معلومه پشیمونه از عملش، تو براش عذری بساز تا بیش از این خجالت زده و رسوا نشه.
و از طرفی باعث شیوع و قبح شکنی از اون گناه هم نشه و باب توبه بسته نشه.این خیلی فرق داره با کسی که متجاهره و از گناهش خوشحاله و بهش افتخار میکنه و خودش عکساشو میزاره.با این مقایسه ش نکنید.إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيع الْفَاحِشَة فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَاب أَلِيم فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَة.نور آیه۱۹ کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مسلمانان شایع شود، در دنیا و آخرت عذاب دردناکی خواهند داشت.
تولیدگر محتوا : علی پور
بارگذاری شده در : 1402/08/14
کدام یک از این دو نفر هدایت یافته تر هستند؟!
خداوند در قرآن کریم تمثیل زیبایی برای کافر و مؤمن آورده است:
کافر را تشبیه به کسی نموده که سرش را طوری به زمین افکنده که راه راست را تشخیص نمی دهد؛
و مؤمن را تشبیه به کسی کرده که ایستاده را میرود؛ طوری که تمام جهات را می بیند و از لغزشگاه ها در امان است:
«أَ فَمَنْ یَمْشی مُکِبًّا عَلى وَجْهِهِ أَهْدى أَمَّنْ یَمْشی سَوِیًّا عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»1
آیا کسى که با صورت روى زمین مىخزد هدایت یافته تر است و یا آن کس که استوار و راست قامت در صراط مستقیم گام برمىدارد؟
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیۀ شریفه می فرماید:
«منظور آیه این است که کفار در لجاجت و سرکشى عجیبى که دارند و در نفرتشان از حق مثل کسى مىمانند که راهى را که مىخواهد طى کند با خزیدن روى زمین، آن هم پستى ها را و نه نقاط پرتگاه و سراشیبى ها را. اینان با اینکه حق را تشخیص مىدهند، متعمدا چشم خود را از شناختن آنچه که باید بشناسند مىبندند و خود را به ندیدن مىزنند. چنین کسى هرگز نظیر آن کس دیگر که سر پا و مستقیم راه مىرود نمىتواند باشد؛ چون او جاى هر قدم از قدمهاى خود را مىبیند و احیانا اگر موانعى هم سر راهش باشد مشاهده مىکند و علاوه بر این مىداند که این راه به کجا منتهى مىشود و در نتیجه از هلاکت ایمن هستند».2
اکثر فعالیت های انسان امروز در مسیر ارضاء و پاسخ گویی به علائق غریزی سطحی اوست اما حقیقت این است که با آنها ارضاء نمی شود ، بلکه ذات انسان این گونه است که هیچ گاه با علاقه های غریزی سطحی راضی نمی شود ، اما ارضاء و توجه به علاقه های فطری و عمیق انسان او را به خدا خواهی محض و عشق به تقرب و اشتیاق به ملاقات خدا می رساند، اینجاست که حیات انسانی معنی پیدا می کند .
اما اکثر انسانها از این حقیقت عظیم غافل اند.
تمایل به رسیدن به لقاء الله اصلی ترین و محوری ترین تمایل فطری انسان است که اگر انسان برای رسیدن به آن هفتاد بار هم بمیرد ارزشش را دارد .
نهایت توجه به علاقه های فطری پنهان آدمی عشق به ملاقات الهی است،اینجاست که انسان برای مردن و رسیدن به لقاء الله گریه می کند و شب و روز انتظار آن را می کشد . البته مرگی که مجاز است و در شهادت ظهور می کند که فرمود :
شهدا نزد پروردگارشانند؛ برای آنان است پاداش (اعمال) شان و نور (ایمان) شان
برای رسیدن به این مقامات باید تلاش کرد نه برای آب و خاک و گل و ... !
────────────────────────────
[1] ﴿الحديد، 19﴾
تولیدگر محتوا : خادم الاسلام
بارگذاری شده در : 1402/08/14
فرصت ها
اگر بتوانیم #فرصت هایی که در#زندگی پیش می آید از #دست ندهیم، توانسته ایم به نوعی فرصت ها را مهار کنیم. نخستین اصلی که بایدذکر کرد، اصل #امیدواری و #تسلیم_ناپذیری یا #مقاومت است.چرا که یاس و تسلیم شدن یعنی #شکست را پذیرفتن و برای شکست های پیاپی آتی خود را آماده کردن.اگر امیدوار نباشیم، یعنی به اصل امید در#زندگی #اعتقاد نداشته باشیم، دیگر #نمی توانیم تصور کنیم فرصتی در #آینده پیش رویمان خواهد بود.پس در لحظه #نا_امیدی باید به این #فکرکرد که#اوضاع هر #لحظه #ممکن است و می تواند به #سود ما #تغییر کند.
تسلیم ناپذیری و #ایستادگی #همیشه #رمز #موفقیت بوده است و خواهد بود. آنانکه #تسلیم را پذیرفته اند، هرگز در #جهانی که عرصه #مبارزه و #تلاش است، به جایی نرسیده اند
تولیدگر محتوا : آقا سید
بارگذاری شده در : 1402/08/14
روحیه حسینی راز پیروزی رزمندگان
روحیه حسینی راز پیروزی رزمندگان
در دوران یزید رومی، فرهنگ ناامیدی از اصلاح دینداری قلمداد می شد، مثلاٌ عبدالله بن عمر که به ظاهر، یک عارف است به علت ناامیدی، #امام_حسین(ع) را به صلح با یزید دعوت می کند(1).
حسین(ع) در این اوضاع، سایه تاریک ناامیدی و نمی شود های اختاپوسی را نابود، و فهماند که فرهنگ #اصلاح جامعه یک افسانه نیست. بزرگترین مشکل دشمن این است که نمی تواند فرهنگ ناامیدی را را در کشورمان تزریق کند.
#رزمندگان_جنگ تحمیلی در سخت ترین شرایط بخاطر روحیه حسینی، با #امید تمام پوزه استکبار جهانی را به خاک مالیدند.
پی نوشت ها: 1-سیدبن طاووس، لهوف، ص26
تولیدگر محتوا : محبت الهی
بارگذاری شده در : 1402/08/15
عوامل موثر در رقم خوردن حادثه تلخ عاشورا...
رسانه و وابستگی به دنیا از عوامل موثر در رقم خوردن حادثه تلخ عاشورا بود.
یزیدیان در میان مردم این خبر را پخش میکردند که سپاه شامیان نزدیک کوفه است و اگر با حسین (ع) بیعت کنید، خونتان هدر است.
با انتشار این دروغ، مردمان دلبسته به دنیا و ترسو، راهشان را از امامشان جدا کردند و راضی شدند به ریختن خون خدا.