این بسته محتوایی مربوط به پرونده ویژه « بیراهه؛ فرقه‌های ضاله، کاذب و خرافی » است

بابت انتشار مطالب با ذکر منبع (بانک محتوای مذهبی مرسلون) متشکریم

تثلیث و چالش تمثیل انسانی؛ تبیین متفاوت و خواندنی توماس میشل از تثلیث


تثلیث و چالش تمثیل انسانی


سه شخص تثلیث بسان سه فرد انسان

 آموزه ی تثلیث، دچار ناسازگاری است. یک پاسخ الهیدانان مسیحی برای رفع این مساله، تمثیل است. آنان می گویند، در تثلیث سخن از یک جوهر و سه شخص است، پس توحید سر جایش است. آنان به کلی انسان و مصادیق آن مثال می زنند. زید و عمرو و بکر، سه فرد از یک کلی اند. خدای پدر پسر و روح القدس هم سه شخص از یک کلی one" divine substance" (universal)
 اند. یک چالش جدی این تمثیل این است که در عالم خارج و عینی، سه فرد یاد شده (زید و ...) سه وجود واقعیِ متمایز دارند؛ آیا سه شخص یاد شده (خدای پدر و ...) هم سه وجود واقعیِ متمایز دارند؟!
----
deabating christian theism,  edited by : J. P. Moreland, Chad V. Meister, Khaldoun A. Sweis,
Oxford University, u.s.a, Press 2016, p.340.
#تثلیث
#تمثیل
#ناسازگاری


تولیدگر محتوا : mahyar

بارگذاری شده در : 1401/10/05

عیسی مسیح(ع) و الوهیت؛ تبیین متفاوت و خواندنی توماس میشل از تثلیث

عیسی مسیح(ع) و الوهیت

چرا حضرت عیسی مسیح به صراحت نگفت که آی مردم! من خدایم؟

دین مسیحیت کنونی بر پایه ی باور به  الوهیت (خدا بودن ) عیسی مسیح تبلیغ و ترویج می شود.

 اگر عیسی خدا نباشد آموزه های اصلی (فداء و ...) بی معنی می شوند. پرسش کلیدی در اینجا این است که امری چنین برجسته و حیاتی (الوهیت عیسی مسیح) که قوام دین بدان بستگی دارد، چرا تا این اندازه مبهم مغلق و محل نزاع است؟ 

چرا چنین ادعایی به وضوح و سر راست در کتاب مقدس بیان نشده است؟ 

چرا حضرت عیسی مسیح ع خود به وضوح و صراحت نگفت که ای مردم! من خدا هستم؟ 

آیا او که خدا بود، نمی دانست که پس از او میلیاردها انسان، دچار سر در گمی، تردید و تشویش می شوند؟
برخی الهیدانان مسیحی در پاسخ می گویند که او از ترس جانش سکوت کرد.
چالش این پاسخ این است که:
 ۱. مگر در چنین امر حیاتی - که بنا به ادعای مسیحیت، کلید سعادت و رستگاری دو جهان است - تقیه مجاز است؟
۲. مگر در مراسم عشاء ربانی و در آخرین ساعات عمر، از دستگیری اش خبر نداشت؟ آیا در بالای صلیب از مرگش خبر نداشت؟ چرا آن زمان سکوت کرد؟

#الوهیت_عیسی
#چالش_الهیاتی
#عیسی_مسیح


تولیدگر محتوا : mahyar

بارگذاری شده در : 1401/10/05

نانی به طعم مسیح ؛ تبیین متفاوت و خواندنی توماس میشل از تثلیث


نانی به طعم مسیح

مومنان مسیحی ایمان دارند که در عشای ربانی، نان به جسم عیسی مسیح و شراب به خون او تبدیل شده است.*
برخی چالش های این مدعا:
۱. اگر نانی که در کلیسا با این باور، خورده می شود، آزمایش شود، دیگر ویژگی های نان متعارف را ندارد؟
۲. آیا هر لقمه ای که هر فرد مسیحی می خورد، یک جسم کامل مسیح است؟ 

آیا در این صورت، میلیون ها مسیح نخواهیم داشت؟ 

اگر هم بخشی از مسیح  خورده شده باشد، مسیح کامل، خورده نشده است.
----
*۱۳۷۶. شورای ترنت، ایمان کاتولیکی را بدین شرح خلاصه می‌کند: 

"چون مسیح، منجی ما گفته که آنچه را او با نان عرضه کرد، واقعاً جسم او بوده است، پس همیشه این اعتقاد کلیسای خدا بوده است و شورای مقدس اینک دوباره اعلام می‌کند که با تقدیس نان و شراب، کل جوهر نان به جوهر جسم مسیح خداوند ما و کل جوهر شراب به  جوهر خون او متحول می‌شود. کلیسای کاتولیک این تغییر را به نحو شایسته و کامل، تحول جوهری نامید".


تعالیم کلیسای کاتولیک، ن. الکترونیکی، پدید آورنده: کلیسای کاتولیک؛ مترجمان: حسن قنبری، حسین سلیمانی و احمد رضا مفتاح؛ قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۸، ص ۳۷۹.
#نان_شراب
#جسم_مسیح
#چالش


تولیدگر محتوا : mahyar

بارگذاری شده در : 1401/10/05

جهان پیش از عیسی و پس از عیسی(ع)؛ تبیین متفاوت و خواندنی توماس میشل از تثلیث

 

جهان پیش از عیسی و پس از عیسی ع


مسیحیان معتقدند که خداوند، به ویژه از طریق مسیح و با کلیسای او، جهان مادی را خلق کرد، پایدار ساخت و درون تاریخ عمل کرد

1؛ پس خود، مخلوق نیست. 2 با این تبیین، خدا همه چیز را از طریق لوگوس ایجاد می کند و در مسیح وارد جهان می شود.
چالش:
مقدمه ی 1: مسیح جهان را آفرید.
م.2: جهان پیش از مسیح، هم بوده است.
پرسش: چه کسی پیش از مسیح آن را آفرید؟
اگر بوسیله ی لوگوس آفریده شده است، در آن زمان لوگوس چگونه تجلی کرده و چرا او هم خدا نباشد؟
___________
1. https://iep.utm.edu/trinity/
2. THE SON OF GOD Three Views of the Identity of Jesus, Charles Lee Irons, Danny André Dixon, and Dustin R. Smith, 2015, eugene, wipf & stock publishers, p. 56.
#عیسی_مسیح
#لوگوس
#چالش_نقد
#نقد_مسیحیت

#نقد_دین

 

 


تولیدگر محتوا : mahyar

بارگذاری شده در : 1401/10/05

برهان نخست در بطلان تثلیث؛ تبیین متفاوت و خواندنی توماس میشل از تثلیث

برهان نخست در بطلان تثلیث

الهیدانان مسیحی خود را موحد می دانند و در همان حال با استناد به کتاب مقدس، به تثلیث معتقدند؛ اما تثلیث باطل است، زیرا:

مقدمه ۱. توحید (یگانگی خدا) حقیقی است.
م.۲. تثلیث (خدا بودن پدر، پسر و روح القدس) حقیقی است.
م. ۳. لازمه ی حقیقی بودن تثلیث، حقیقی بودن کثرت است.
م. ۴. لازمه ی توحید، نبود هیچ کثرت است.
نتیجه: باور به توحید و تثلیث، اجتماع ضدین است که محال عقلی است.
---

با بهره بردن از اظهار الحق، ج۳، ص ۷۲۵.
#تثلیث
#ادله_ابطال
#تناقض


تولیدگر محتوا : mahyar

بارگذاری شده در : 1401/10/05

بهائیت؛ تناقض گفتار و رفتار رهبران بهائیت

بهائیت؛ تناقض گفتار و رفتار رهبران بهائیت


توهین حسینعلی بهاء به علما

زیبا سخن گفتن و دوری از هتک حرمت و بی احترامی به مردم یکی از اخلاق پسندیده و راه جذب کردن افراد است که در تمامی ادیان چه الهی و چه غیر الهی بدان توصیه شده و رسولان الهی، بزرگان و رهبران هر قوم و قبیله ای جزء نخستین کسانی بشمار می رفتند که به این دستور عمل نموده و پیروان شان را نیز به این صفت حمیده سفارش می کردند؛ حتی رهبران فرقه بهائیت نیز از این موضوع غافل نبوده، چنین سفارشاتی به پیروان خود نموده اند.

عبدالبهاء دومین رهبر فرقه بهائی، سرکار آقا، مرکز میثاق، مبین و مفسر کلمات میرزا حسینعلی بهاء به همه بهائیان و پیران پدرش سفارش می کند که به مردم توهین نکنید، همیشه به آنها احترام بگذارید و در صحبت کردن با مردم نیز هیچ گاه خود را برتر از دیگران ندانید که موجب تکبر و خود برتر بینی است. وی در کتاب مکاتیب جلد 1 صفحه 355 چنین می نویسد: 

«ای محترمه، تعالیم إلهیه در این دور نورانی چنین است که نباید نفوس را توهین نمود و به جهالت نسبت داد که تو ندانی و من می دانم بله باید به جمیع نفوس به نظر احترام نظر کرد». 

وی در ادامه هم می گوید: 

«نباید خویش را دانا و دیگران را نادان شمرد این فکر سبب تکبر گردد و تکبر سبب عدم تأثر بلکه باید امتیازی در خود نبیند و با دیگران به نهایت مهربانی و خضوع و خشوع صحبت بدارد این نوع بیان تاثیر کند و سبب تربیت نفوس شود. ای محترمه، جمیع انبیاء بر این مبعوث شدند و حضرت مسیح بجهت این ظاهر گشتند».

با وجود این دستور از عبدالبهاء دومین رهبر فرقه بهائیت، هرچند وی خود بدین سفارش عمل نکرده و با برادرش میرزا محمد علی به دشمنی پرداخت تا آنجا که بعد از برکناری او از رهبری فرقه بهائیت، پیروان خویش را از تماس با او برحذر داشته و خود نیز تا آخر عمر با وی قهر بود و سخن نگفت؛ بنیانگذار فرقه بهائیت میرزا حسینعلی بهاء نیز به بهائیان سفارش می کند که با مردم زیبا سخن بگوئید و حرف زشت نزنید. وی در کتاب مجموعه الواح مبارکه صفحه 400 چنین می نویسد: 

«براستی می گویم لسان از برای ذکر خیر است او را به گفتار زشت میالائید عفا الله عما سلف از بعد باید کل (پیروان بهائی) بما ینبغی تکلم نمایند از لعن و طعن و ما یتکدر به الانسان اجتناب نمایند».

با وجود چنین دستوراتی اما نه تنها مؤسس فرقه بهائی خود به چنین دستوراتی عمل نکرده بلکه برعکس با زشت ترین الفاظی دیگران را مورد لطف و عنایت خویش قرار دادند. حسینعلی بهاء نه تنها خود را دانای به همه چیز و دیگران را نادان و جاهل خطاب کرده بلکه در مواردی نیز با طعنه به افرادی آنها را نفهم خوانده که اگر از کلمات عربی سر رشته ندارند، به زبان فارسی برایشان می نویسد تا متوجه شوند!

میرزا حسینعلی نوری نسبت به محمد کریم خان کرمانی از شاگردان سید کاظم رشتی و فرزند ابراهیم خان ظهیرالدوله حاکم کرمان که از مخالفین بهائیت و میرزا حسینعلی بهاء بود، او را فردی  جاهل و نادان دانسته و در کتاب مجموعه الواح مبارکه صفحه 71 به وی چنین خطاب می کند: 

«یا ایها الجاهل، انظر فی کلمات الله ببصره لتجدهن مقدسات عن اشارات القوم و قواعدهم بعد ما کان عنده علوم العالمین». 

یعنی ای نادان! با چشم خدا به آیاتش نظر کن تا بفهمی که آیات الهی خالی است از کنایه ها و قواعد مردم چرا که او دانش های دو جهان را دارا می باشد.

میرزا حسینعلی نوری مازندرانی برای این که محمد کریم خان کرمانی را بیشتر تحقیر نماید، در ادامه کلامش می گوید: من بقیه سخنانم را به زبان فارسی می گویم تا تو بهتر بفهمی! و در صفحه 74 مجموعه الواح مبارکه می نویسد: 

«به لسان پارسی ذکر می شود که شاید عرف قمیص رحمانی را از کلمات منزله پارسیّه ادراک نمائی و منقطعاً عن الاشطار بشطر أحدیّه توجه کنی اگرچه هر طیری از کدس رحمت رحمانیّه و خرمن حکم صمدانیّه نصیب نبرده و قادر بر التقاط نه (نیست)».

از منظر میرزا حسینعلی بهاء هر کس ظهور او را تصدیق نمود و به وی ایمان آورد، او عالم و دانشمند است و الا هرچند کسی به درجه اجتهاد و مرجعیت رسیده باشد یا به مقام استاد کل دانشگاه و فوق دکترای رشته ای را کسب نماید، او عالم و دانشمند نبوده و نیست هرچند مردم او را آیت الله العظمی، پرفسور، دکتر، استاد و… بخوانند. همچنانکه وی در لوحی به شیخ محمد تقی اصفهانی از علمای بزرگ اصفهان نیز تاخته و با بد زبانی هرچه تمامتر او را غافل مردود و غافل مریب، جاهل مرتاب و جاهل محجوب، مشرک بالله و عالم بی علم و مار خوش خط و خال خوانده و در کتاب آثار قلم اعلی جلد 2 صفحه 151 او را نادان دانسته و چنین به او خطاب می کند: 

«یا ایها الجاهل، إعلم ان العالم من اعترف بظهوری و شرب من بحر علمی و طار فی هواء حبی و نبذ ما سوائی و اخذ ما نزّل من ملکوت بیانی البدیع».

پس چه شد آن سخنان و آن سفارشات پدر و پسر که گفتند با مردم به احترام رفتار کنید، نباید به مردم توهین کرد و آنان را به جهالت نسبت داد که من می دانم و تو نمی دانی. نباید خویش را دانا و دیگران را نادان شمرد، چرا که این فکر باعث تکبر است و تکبر نیز سبب عدم تأثیر. بلکه شخص نباید امتیازی را در خود ببیند بلکه باید با دیگران با نهایت مهربانی و خضوع و خشوع صحبت کرد زیرا این نوع بیان تاثیر می کند و سبب تربیت نفوس می شود چرا که تمامی انبیاء بر این مبعوث شدند. یا حسینعلی بنیانگذار و پیامبر این فرقه به فرزندان، خویشاوندان و دیگر پیروان بهائی سفارش می کند که براستی و درستی به شما می گویم که این زبانی که نعمت خداست برای ذکر خیر آفریده شده است آن را به گفتار زشت آلوده نکنید. تمام بهائیان باید بما ینبغی تکلم نمایند. از لعن و طعن و آنچه که مایه ناراحتی انسان شود پرهیز نمایند! چرا بهائیان از این تناقض گوئی سرگیجه نمی گیرند؟


تولیدگر محتوا : بابائی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

توهم عرفانی!

بسم الله الرحمن الرحیم

 

توهم عرفانی!

ستاره خواب بود. بالشت را برداشت و روی صورتش فشار داد. دست و پازدن‌های ستاره فایده نداشت. وحشت کرده بود. سراسیمه از پله‌ها پایین آمد. خودش را داخل اتاق پدرش دید. چشمانش کاسه خون بود،‌‌ دستانش می‌لرزید، بُهت زده فریاد زد: ستاره... و فرار کرد.

این کابوسی است که یکسال است دست از سر بهنام بر نمی‌دارد. جرأت نمی‌کرد چشمانش را روی هم بگذارد. هنوز صدای خِرخِر ستاره را می‌شنید. خواب را بر خودش حرام کرده بود. شاید می‌ترسید همان صداهای وحشتناک را بشنود. 

  • این زن داره بهت خیانت می‌کنه! می‌خواد بکشتت. پیشدستی کن قبل از این که بمیری!

در تنهایی‌هایش تصویر ستاره را می‌دید که در غذایش سم می‌ریزد. به هربهانه‌ای با او دعوا راه می‌انداخت. دست خودش نبود. حتی کتک کاری، چاشنی اخلاقش شده بود. چندباری ستاره به خانه پدرش پناه برد، اما با وساطت خواهر بهنام به خانه برگشت.

بعد از ورشکستی، این حمید بود که از خودکشی نجاتش داد. بعد هم پایش را به کلاس‌های عرفانی باز کرد تا با انرژی کائنات افسردگی‌اش را درمان کند. روزهای اول حال خوبی داشت. چشمانش را که می‌بست، گرمای دستان مستر حلقه روی شانه‌هایش، تمام انرژی منفی‌اش را می‌گرفت و به جای آن حس شادی را در تمام وجودش تزریق می‌کرد.

ستاره با این کلاس‌ها مخالف بود. معتقد بود انرژی کائنات، قانون جذب و فرادرمان‌گری و ... مزخرفاتی است که یک عده سودجو با آن کاسبی راه انداخته‌اند. تشویقش می‌کرد به نماز و قرآن پناه ببرد. بالاخره مناجات با خدای آفریننده کائنات، انرژی بهتری به آدم می دهد. همیشه از آخروعاقبت بهنام و این توهمات عرفانی‌اش می‌ترسید ولی گوشش بدهکار نبود. تعریف و تمجید‌های حمید از بهنام، انگیزه‌اش را برای حضور مداوم در کلاس بیشتر می‌کرد. یک روز حمید با کلی ذوق و شوق به بهنام گفت که مستر خیلی از همکاری‌ها و انجام مناسک حلقه از او راضی است و برای همین می‌خواهد به خانه او بیاید تا طلسم‌های خانه‌اش را که به او انرژی منفی می‌دهد باطل کند. حمید هم که شیفته مستر خودش شده بود، بساط دورهمی را فراهم کرد. از فردای آن روز بود که حالش تغییر کرد. هر وقت تمرکز می‌کرد، به جای این که آرامش بگیرد، صداهای مبهمی را می‌شنید.

کم‌کم به ستاره شک کرد. تصور می‌کرد با مرد دیگری رابطه دارد و می‌خواهد او را بکشد تا با او ازدواج کند. کابوس‌های شبانه دیوانه‌اش کرده بود. بالاخره هم تسلیم صدا شد.

تمام ثانیه‌های پشت میله‌های زندان، با کابوس ستاره سپری می‌شد. اما اینبار تنها آرامبخش بهنام، مناجات با آفریننده کائنات بود نه توهم عرفانی انرژی کائنات.


تولیدگر محتوا : معراج

بارگذاری شده در : 1401/10/05

بهائیت شناسی؛ پیامبری از خطه مازندران


پیامبری از خطه مازندران

نقص کتاب بیان فارسی و عربی

خداوند متعال هر پیامبری را فراخور همان محیطی که در آن متولد شد و پرورش یافت، مبعوث به رسالت می نمود و معجزه ای شبیه به صنعت و فن رائج همان منطقه و زمان به فرستاده خویش عنایت می کرد تا قدرت تشخیص و تصدیق آن توسط مردم خصوصاً روشنفکران هر جامعه با اشراف و احاطه ای که به جزئیات و اصول کار خود دارند بهتر بتوانند صدق گفتار آن مدعی پیامبر را درک کنند و به او ایمان آورند.

در زمان حضرت موسی علیه السلام جادوگری رواج گسترده ای پیدا کرد؛ لهذا خداوند متعال نیز به پیامبرش عصا و ید بیضاء عطا نموده تا بر ساحران پیروز گردد. در زمان حضرت عیسی علیه السلام طب و پزشکی در بین مردم شام و فلسطین رواج بی سابقه ای پیدا کرد، بدنبال آن خدا به فرستاده اش معجزه بینا کردن کور مادرزاد و درمان بیماری های غیر قابل علاج حتی زنده کردن مردگان را مرحمت نمود. در زمان پیامبر اسلام فصاحت و بلاغت و فنون ادبی در میان اعراب به قدری افزایش پیدا کرد که خطبا و ادبا را خداوندان سخن می شمردند. در چنین کارزاری پیامبر اسلام مبعوث به رسالت گردید و با آوردن قرآن همه ارباب سخن را به حیرت انداخت و تا امروز کسی یافت نشد تا مانند قرآن یا یک سوره مانند آن یا حتی آیاتی همانند آیات إلهی بیاورد، جز اینکه رسوای خلائق شد.

دوازده قرن بعد از ظهور اسلام، جوانی از شیراز قیام کرد و ادعاهای مختلف و متضادی را مطرح ساخت. وی که علی محمد شیرازی مؤسس فرقه بابیه است، در ابتدا خود را باب و نماینده خاص امام دوازدهم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نامید. بعد از چهار سال مدعی شد که من خود امام زمان شیعیان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه هستم و در سالهای آخر عمرش نیز مدعی نبوت و رسالت و در انتهاء مقام الوهیت را زیبنده خود دانست.

عبدالبهاء دومین رهبر فرقه بهائیت علی محمد شیرازی را پیامبری از پیامبران إلهی دانسته در کتاب مفاوضات صفحه 116 می گوید: «کلیه انبیاء بر دو قسمند قسمی نبی بالاستقلاند و متبوع و قسمی دیگر مستقل و تابع… آن مظاهر نبوت کلیه که بالاستقلال اشراق نموده اند مانند حضرت ابراهیم حضرت  موسی حضرت عیسی حضرت محمد حضرت اعلی (علی محمد شیرازی) و جمال مبارک (حسینعلی بهاء)».

حال که یکی از ادعاهای علی محمد شیرازی نبوت بود و از نظر رهبر بهائیان نیز در عِداد پیامبران إلهی قرار گرفته است، ببینیم آیا وی همانند انبیای الهی معجزه ای داشته یا خیر؟ ابتدا باید گفت: از نظر فرقه بابی و بهائی راه شناخت انبیاء و صدق ادعای آنها نه معجزه بلکه چهار چیز می باشد و آنها عبارتند از: ادّعا، کتاب، استقامت و نفوذ. این را دلیل تقریر دانسته و معتقدند هرکس این چهار مورد را دارا بود، از جانب خدا مبعوث شده و پیامبر می باشد و هر کس این موارد اربعه را دارا نباشد او پیامبر نیست.

ما در این مقاله فقط قصد بررسی کتاب را داریم که بعنوان یکی از راه های ثبوت نبوت مدعیان بیان گردیده لذا می گوئیم: بهائیان کتاب بیان علی محمد شیرازی را کتاب شریعت وی دانسته که از طرف خدا بر او نازل شده است. اما با کمی بررسی معلوم می شود که علی محمد کتاب بیان را در قلعه ماکو شروع نمود و در قلعه چهریق به ادامه آن همت گماشت. وی ابتدا کتاب بیان عربی را به رشته تحریر در آورد که در آثارش از آن به کتاب الجزاء نام می برد.

وی سپس به نوشتن بيان فارسی رو آورد و این کتاب را پس از بيان عربی و در شرح و تفصل آن نگاشت که مخزن عمده عقائد دینی و احکام بابیت شمرده می شود. این کتاب به اعتقاد بهائیان بزرگترین اثر تشریعی علی محمد باب است که البته همانند بیان عربی به صورت ناقص از ناحیه خدای وی نازل گردیده، چرا که مدعی بابیت فرصت اتمام آن را پیدا نکرده و أجل به او مهلت نداده است.

بیان عربی که ابتدا به نگارش درآمده تا باب نوزده از واحد یازدهم نوشته شده و 152 باب کم دارد. همچنانکه بیان فارسی نیز ناقص بوده و تا باب دهم از واحد نهم نوشته شده و ۱۹۹ باب کم دارد، در حالی که علی محمد باب در ابتدای بیان فارسی ابواب این کتاب را به ۳۶۱ باب (۱۹ واحد و هر واحد ۱۹ باب) و به اصطلاح خود «عدد کلّشی» بخش نموده ‌و در صفحه ۳ بیان فارسی در این زمینه می نویسد: «و به عین یقین نظر کن که ابواب دین بیان مترتب گشته به عدد کلّشی».

محتوای کتاب بیان عربی مطابق با کتاب بیان فارسی بوده ولی به صورت مختصرتر نگارش یافته است. هر دو کتاب از نظر ناقص بودن شبیه همدیگر می باشند. بهائیان معتقدند علت اتمام نیافتن ۳۶۱ باب بیان فارسی و همچنین بیان عربی، نشان دادن نزدیکی ظهور من یظهره الله موعود کتاب بیان می باشد! یا می گویند علی محمد باب اتمام کتابش را به جانشین خود که میرزا یحیی نوری بود حواله کرده است. حال چه این توجیهات را بپذیریم یا نپذیریم، باید گفت: مگر به گفته عبدالبهاء علی محمد شیرازی پیامبر خدا نبود، پس چرا باید کتاب او ناقص می ماند؟ پس تکلیف مؤمنین به باب چه می شود؟

برفرض که علت ناقص ماندن کتاب بیان، نزدیک بودن ظهور من یظهره الله باشد، اگر چنین است چرا وی در اول کتابش می نویسد: ابواب دین بیان به عدد کلشی مترتب گشت؟ آیا او نمی دانست که مؤفق به اتمام کتاب نمی شود؟ اگر نمی دانست پس جاهل بود و خود از آینده کتاب خود بی خبر و جمله دروغی نوشت که تا روز قیامت هر کسی آن را مطالعه کند، او را دروغگو می نامد نه پیامبر الهی.

ثانیاً، مگر بنا بود که من یظهره الله این کتاب را به اتمام برساند که بطور ناقص نازل شده است؟ رابعاً، برفرض محال بپذیریم میرزا حسینعلی بهاء همان من یظهره الله موعود کتاب بیان است، وی نه تنها این کتاب را به اتمام نرساند، بلکه آن را منسوخ اعلام کرد! خامساً، مگر تا حال سابقه داشته که خداوند کسی را به پیامبری برگزیند و آیاتی بعنوان معجزه بر او نازل کند، اما هنوز کتاب تکمیل نشده پیامبرش را قبض روح کرده از دنیا ببرد؟

خداوند متعال چنین کاری نه با تورات یهودیان کرد نه با انجیل مسیحیان و نه با قرآن مسلمانان؛ پس چگونه است که این بار در قرن نوزده میلادی که به گفته بهائیان، اقبال عمومی برای پذیرش دین جدید و کتاب آسمانی فراهم بود، کتاب بیان به صورت ناقص نازل و تا کنون نیز به اتمام نرسیده است؟ آیا این ناقص بودن کتاب با اعتقاد به دلیل تقریر بهائیان، دلیل بر این نیست که هم آورنده کتاب و هم ادعای او صحیح نبوده و از طرف پروردگار عالم نیامده بود؟

سادساً، بنابر گفته پیروان میرزا یحیی صبح أزل، وی جانشین واقعی علی محمد شیرازی است، حال باید از آنان پرسید که آیا میرزا یحیی کتاب بیان فارسی و عربی هر دو را به اتمام رساند؟ میرزا یحیی نوری نسبت به بیان عربی کاری انجام نداد و در مورد بیان فارسی هم فقط 47 باب از 199 باب باقیمانده بیان فارسی را نوشت و نتوانست آن را به پایان برساند. علاوه براینکه سبک نوشتن میرزا یحیی همانند علی محمد باب نیست. لذا برای چندمین بار این پرسش طرح می شود که چرا علی محمد کتاب بیان را به ۳۶۱ باب تقسیم نموده است؟

در پایان این نکته مهم را متذکر می شویم که بیان فارسی و عربی علاوه بر اشتباهات فاحش ادبی، فاقد هرگونه مطالب علمی می باشد و چیزهای عجیب و غریب زیادی در هر دو کتاب به چشم می خورد که باعث حیرت خوانندگان می شود. مثلاً، در بیان عربی با اینکه کتاب به صورت عربی نگارش یافته، اما عبارت هائی نیز به زبان فارسی در باب اول از واحد اول آن نوشته شده است. در حقیقت کتاب از کلمات عربی و فارسی تنیده شده که چنین خبطی از یک نویسنده معمولی سر نمی زند تا چه رسد از یک مدعی مهدویت و رسالت!


تولیدگر محتوا : بابائی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

بهائیت؛ کلّه قند روسی

کلّه قند روسی

در قرن بیست و یک میلادی و بعد از گذشت حدود یک صد و هشتاد سال از پیدایش فرقه بابی و بهائی بر همه مردم از هر ملیتی روشن شد که دست های استعماری در ایجاد و حمایت از این فرقه وجود داشته و دارد این مطلبی نیست که بر کسی پوشیده باشد. اما با کمی مرور بر زندگی میرزا حسینعلی نوری مؤسس و پیامبر فرقه بهائیت ابعاد تازه ای از ارتباط دول استعماری با سران این فرقه حتی قبل از تأسیس آن ظاهر می گردد.

در خرداد ماه 1223 شمسی که علی محمد شیرازی در شیراز ادعای بابیت و مهدویت کرد و خود را باب امام دوازدهم شیعیان معرفی نمود، تعدادی از شاگردان سید کاظم رشتی به او ایمان آوردند که یکی از آنان ملاحسین بشروئی بود. مدعی بابیت و مهدویت ملاحسین را جهت تبلیغ ظهور خود به تهران فرستاد تا نامه ای را به دست میرزا حسینعلی نوری فرزند میرزا بزرگ نوری برساند.

عبدالحمید اشراق خاوری در کتاب خود از قول ملاحسین بشروئی نقل می کند که وی با ملامحمد معلم نوری دیدار نموده و نامه باب را به تقدیم کرد تا وی به دست میرزا حسینعلی برساند. اشراق خاوری در کتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندی صفحه 86 از ملامحمد معلم نقل می کند که وی با حسینعلی نوری دیدار نمود و نامه باب را به او تسلیم کرده چنین می گوید: «… دیگر چیزی نفرمودند و مرا از حضور خود مرخص کردند. یک کله قند روسی و یک بسته چای به من مرحمت فرمودند که با ابلاغ و محبت و مهربانی های ایشان به ملاحسین بدهم».

پیروان میرزا حسینعلی بهاء که آئین خود را آسمانی دانسته و حسینعلی بهاء را پیامبر الهی معرفی می کنند، نمی دانند پیامبران الهی هیچگاه با مستکبرین و زورگویان عالم سر سازش نداشته و با آنها در خفا ارتباط برقرار نکردند و کمکی هم از آنان دریافت ننمودند؟ چطور می شود که در خانه مؤسس فرقه بهائیت کله قند روسی یافت می شود و بعد از هشت سال که حسینعلی به اتهام ترور ناصرالدین شاه به زندان می افتد، سفیر روس با تمام امکانات به یاری وی می شتابد و او را از زندان نجات داده و از اعدامش جلوگیری می کند؟

همچنانکه شوقی ربانی در کتاب قرن بدیع صفحه 224 می نویسد: «از یک طرف وساطت و دخالت پرنس دالگورکی سفیر روس در ایران که به جمیع وسائل در آزادی حضرت بهاءالله بکوشید و در اثبات بی گناهی آن مظلوم آفاق سعی مشکور مبذول داشت».

این اعترافات هر انسان منصفی را به این نتیجه قطعی می رساند که ارتباط جناب میرزا حسینعلی نوری با سفارت روسیه و حتی تزار روس تنها به همینجا ختم نمی شود بلکه در خاندان میرزا بزرگ نوری هر کسی با سفارت روس و شخص سفیر در ارتباط بود. 

همانطوری که میرزا حسن برادر بزرگ حسینعلی منشی سفارت روس و میرزا مجید آهی داماد حسینعلی نیز منشی شخص سفیر روس بود!


تولیدگر محتوا : بابائی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

عرفان های کاذب

محمد علی طاهری دینی جدید ارایه می دهد

طاهری با پیش کشیدن بحث «روبنایی » و «زیر بنایی» اعتقادات می گوید آنچه مهم است اعتقادات زیر بنایی است و اعتقادات رو بنایی ارزشی ندارند و اعتقاد زیر بنایی شبکه شعور کیهانی است و اعتقادات رو بنایی سایر ادیان و مکاتب و اعتقادات مختلف هستند.

طاهری می گوید:« عرفان حلقه نوعی ییر و سلوک است و ...همه انسان ها صرف نظر از نژاد، ملیت، مذهب و عقاید شخصی می توانند جنبه نظری عرفان حلقه را پذیرفته و جنبه عملی آن را مورد تجربه و استفاده قرار دهند.»[1]

با این بیان طاهری گوهرادیان را همان عرفان حلقه می داند و بقیه ادیان و مکاتب و اعتقادات را بی ارزش و غیر لازم در تکامل و رشد انسان می داند و سلوک ودین حقیقی را عرفان حلقه معرفی می کند.و این سر آغازی است در ایجاد دینی جدید با پیامبری محمد علی طاهری.

 


. عرفان کیهانی، محمد علی طاهری، ص55 و 56[1]


تولیدگر محتوا : نصیری

بارگذاری شده در : 1401/10/05

عرفان های کاذب و حلقوی

نظریه آزمایش آخردر عرفان واره حلقه

یکی از نظریات مطرح شده در آموزه های عرفان واره حلقه مسئله آزمایش آخر است؛ طبق این نظریه  همه انسانها در نهایت دچار آزمایشی می شوند و ملاک و سنجش افراد این آزمایش است؛ و خداوند تمام قدرت و اختیارات خود را به همه انسان ها تفویض می کند و انسان ها می توانند جهان ها خلق کنند و و بر ابعادی که تصورش را نداشتند سایه افکنند، و در این هنگام انسان ها می گویند:« حالا که خدا هستیم و بی نیاز از او(خدا)، چرا برای خود خدایی نکنیم؟ وفقط عده اندکی خواهند بود که خدا را انتخاب می کنند!>»[1]

طبق این نظریه، تمامب اعمال انسان؛ اعم از ثواب و گناه نادیده گرفته شده است و میزان سنجش عقاید بشر، در گرو حصول آخرین آزمایش الهی است.[2]

این تئوری که طاهری می دهد هیچ پشتوانه عقلی و  نقلی ندارند وچه بسا عقل ونقل مخالف این تئوری هستند؛ اما متاسفانه شخصیت کاریزماتیک طاهری و اتفاقات ملموس و تجربی در بین اعضا این شبه  معنویت باعث می شود این مطالب واهی را بپذیرند.

 


.چند مقاله، آزمایش آخر، محمد علی طاهری، ص202[1]

.نقد و بررسی جریان های مدعی معنویت، علی محمدی هوشیار، ص254[2]


تولیدگر محتوا : نصیری

بارگذاری شده در : 1401/10/05

سبک زندگی -محمد کثيري حبيب آبادي؛ مهارت ابراز وجود

مهارت ابراز وجود


از نگاه دین یکی از شاخصه های انسان خردمند: رفتار با دیگران
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: ارتباط دوستانه با مردم نیمی از عقل است.
زندگی اجتماعی
انسان موفق
مهارت ابراز وجود تشکیل شده از هفت مهارت
سه عنصر: توجه -تکرار -اراده


تولیدگر محتوا : عبدالرضا

بارگذاری شده در : 1401/10/05

نقد و بررسی بهائیت

انسان پرستی بجای خداپرستی!


خلاق متعال جهت هدایت و سعادت انسان ها افرادی را انتخاب نمود که از هر حیث نسبت به مردم زمان خود برتری داشتند. 

از جهت اخلاق، امانت داری، ساده زیستی، راستگوئی، خدا باوری، عدالت و معاد باوری از سایر مردم قابل قیاس نبودند همچنانکه در روایات اسلامی نیز آمده است. 

تمام پیامبران الهی مردم را دعوت به سوی خدا کرده و از بت پرستی باز داشته اند. هرچند عده ای از ثروتمندان و ستمگران این دعوت را برخلاف منافع شخصی خود پنداشته و زیر بار آن نرفتند و قهر و غضب الهی را برای خویش خریدند و با علم و اختیار دوزخ و عذاب الهی را برای خود خواستار شدند.

در این زمینه خداوند متعال نسبت به عملکرد حضرت عیسی در مأموریت خود در هدایت مسیحیان توجه کرده و با اینکه حضرت عیسی تخطی از فرمان الهی نداشته، راجع به تثلیث در مسیحیت گلایه نموده در سوره مائده آیه 116 می فرماید: «وَ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ لَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ». 

ترجمه:  و [ياد كن] هنگامى كه خدا فرمود: اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟ گفت منزهى تو مرا نزيبد كه (درباره خويشتن) چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم، قطعا آن را مى‏ دانستى آنچه در نفس من است تو مى‏ دانى و آنچه در ذات توست من نمى‏ دانم چرا كه تو خود داناى رازهاى نهانى.


در آیه شریفه بعد جناب حضرت عیسی بن مریم علی نبینا و آله و علیه السّلام در ادامه کلامش به خدای متعال عرضه می دارد: «مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ». ترجمه: (عیسی بن مریم) به خدا گفت: جز آنچه مرا بدان فرمان دادى (چيزى) به آنان (مسیحیان) نگفته ام ( من به آنها گفته‏ ام) خدا پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم پس چون روح مرا گرفتى تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو بر هر چيز گواهى.


اما در آئین دست ساز بهائیت پیامبر خود خوانده شده این فرقه جناب میرزا حسینعلی بهاء برخلاف مأموریت انبیای إلهی بجای دعوت مردم به پرستش پروردگار جهانیان، خود را بجای خلاق متعال جا زده و از پیروان خود می خواهد تا در عبادت به او توجه نموده و او را بپرستند! 

همچنانکه میرزا حسینعلی مازندرانی در کتاب أقدس خود صفحه 7 می نویسد: «و اذا اردتم الصّلوة و لّوا وجوهکم شطری الاقدس المقام المقدّس الّذی جعله اللّه مطاف الملأ الاعلی و مقبل اهل مدآئن البقآء و مصدر الامر لمن فی الارضين والسّموات». 

ترجمه: زمانی كه شما بهائیان اراده کردید نماز بخوانيد، صورت­ های خود را به طرف من بگردانید که خدا این مقام مقدس را محل طواف ارواح و فرشتگان و محل توجه مردم شهرها و مصدر كسانی قرار داد كه در آسمان و زمين هستند.


میرزا حسینعلی نوری در ادامه کلامش نسبت به بعد از مرگ خود نیز توجه داشته و به بهائیان چنین توصیه می کند: «و عند غروب شمس الحقيقة و التّبيان المقرّ الّذی قدّرناه لکم انّه لهو العزيز العلّام»

و زمانی که من (حسینعلی) از دنیا رفتم، پس از صعود من قبله شما مقبره من خواهد بود که محل استقرار عرش مطهر من است!


تمام پیروان فرقه بهائی بر همین اعتقاد بوده و میرزا حسینعلی بهاء مؤسس این فرقه را خدای خود می دانند. 

همچنانکه محمّد علی قائنی از مبلغین فرقه بهائیت نیز با صراحت از معبود بودن میرزا حسینعلی نوری پرده برداشته و ادّعای حسینعلی مبنی بر الوهیت را نیز پذیرفته و او را قبله بهائیان معرفی کرده است!! 

وی در کتاب دروس الدیانة صفحه 13 در این باره می نویسد: «قبله ما اهل بهاء روضه مبارکه است در مدینه عکاء که در وقت نماز خواندن باید رو بروضه مبارکه بایستیم و قلباً متوجه بجمال قدم جلّ جلاله و ملکوت ابهی باشیم و این است آن مقام مقدری که در کتاب أقدس از مقام اعلی نازل شد…».


ملاحظه می کنید که قائنی در کتاب درسنامه بهائیان با وقاحت و با افتخار اظهار می دارد که ما بهائیان موقع نماز باید بطرف قبر حسینعلی رو کنیم که در شهر عکاء در فلسطین اشغالی قرار دارد و در قلب و ذهنمان نیز عکس میرزا را در نظر آوریم و با بی شرمی تمام کلمه ای که برای خداوند تبارک و تعالی بکار برده می شود یعنی لفظ “جلّ جلاله” را برای حسینعلی بکار می برد کسی که با مرض اسهال خونی از دنیا رفت!


این اعتقاد بهائیان در حقیقت شرک به خداست و گفتار میرزا حسینعلی نیز دعوت به بت پرستی و انسان پرستی می باشد که بهائیان در نمازشان تصویر یک انسانی را در نظر آورند و قلباً متوجه به او باشد تا نمازش بدرگاه میرزا حسینعلی صحیح افتد! 


این است پرستش بهائی و همه مردم بدانند که پیروان این فرقه انحرافی بجای عبادت خدای یکتا، انسان پرستی را در قرن أتم ترویج می کنند!


تولیدگر محتوا : بابائی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

نقد و بررسی بهائیت؛ قسمت ششم

گفتگو با بهائیان (قسمت ششم)

ابواب تأویل و تلویح مسدود است:

در اینجا، فرهاد به میان سخن جلال آمد و گفت: جلال، متأسّفم که باید صریحاً به تو بگویم که بسیار متعصّبی و برای اثبات یک مطلب واهی، حاضری حتّی عبارات را هم ناصحیح معنی کنی تا موضوعی را به خیال خودت ثابت کنی! تو در معنی عبارتی که خواندی، اعمال غرض کردی.

 زیرا جناب میرزا حسینعلی بهاء خطاب به احمد در این لوح که می فرماید: «كن كشعلة النّار لأعدائی و كوثر البقاء لاحبّائی» معنایش این نیست که بر دشمنانم همچون شعله های آتش، سوزاننده و بر دوستانم چون چشمه ی آب، دوام بخش باش. بلکه معنایش این است که تو برای دشمنان من چونان چراغ راهی شعله افروز باش و مانند پرتو آتش راه اینان را روشن کن و همانند شعله ی آتش جان بخش برای کسانی باش که در برودت اعراض و انکار من افتاده اند.

تو به این سادگی، عبارت را به خیال خودت ترجمه می کنی و بعد هم به ما و عقائدمان افترا می بندی! آیا این از انصاف به دور نیست؟! آیا این است رسم مسلمانی؟ به فکر افتادم و در چھره ی جلال خیره ماندم. سایه ی کدورتی عمیق در چهره اش به چشم می آمد. از خود پرسیدم: به خاطر صحّت مطالب فرهاد است؟ با آنکه رشته ی تحصیلی ام ادبیات نبود، به خوبی دریافته بودم آنچه را فرهاد به جلال نسبت می داد، عیناً در مورد خودش صادق بود که عبارتی به این سادگی را این چنین به دلخواه به ترجمه و تفصیل کشانید.

در همین افکار بودم که جلال با آغاز مجدّد صحبتش مرا به خود آورد. فرهاد عزیز، به قول معروف: جانا سخن از زبان ما می گوئی. آیا من در ترجمه ی عبارت دست بردم یا تو بودی که برخلاف دستور پیشوایانت و به خیال خود آن عبارت را ترجمه و تفسیر کردی. مگر عبدالبهاء در کتاب مکاتیب جلد ۲ صفحات ۲۴۷ و ۲۴۸ و 249 گفته است: «الیوم تكليف جميع یاران الهی در بساط رحمانی این است که آنچه شنیده و دیده و فهمیده از عقیده بنهند و نسیاً منسیا شمرند و آنچه صریح و وضوح این عبد است قبول کنند و ابواب تأویل و تلویح و تشریح را به کلّی مسدود نمایند و کلمه ای از تأویل و تلویح و تشریح نیفزائید… و به صریح عبارت این عبد اکتفا نمائید و به قدر خردلی تجاوز ننمائید».

پیشوای دوم شما جناب عباس عبدالبهاء که شما او را مبین آثار میرزا حسینعلی نوری مازندرانی معروف به بهاءالله می دانید در این عبارتش ابواب تأویل و تفسیر را مسدود کرده و به تمام پیروان بهائی فرمان داده است که به صریح عبارات و معنی مصطلح قوم توجه کنید. مگر پدر همین عبدالبهاء جناب میرزا حسینعلی بهاء در کتاب بدیع صفحه 21 نگفته است: «الیوم به نصّ نقطه بیان (روح ما سوی فداه) حرام است بر مستظلّین شجره بیان که حرفی از کلمات الله را تأویل نمایند و یا تفسیر کنند، چه که احدی مطّلع نه، مگر نفس ظهور».

البته من تو را در این برداشت غلط چندان هم مقضر نمی بینم؛ زیرا با کمال تأسّف باید بگویم که شما جوانان بهائی، بدون هیج تحقیق ریشه ای، معمولاً بلندگوی عقائد و نظرات دیگران شده اید. هر آنچه را در جلسات تبلیغی و احتفالات فرا می گیرید، بدون چون و چرا می پذیرید و در خارج، تحویل این و آن می دهید؛ حال آنکه این شرط تحرّی حقیقت نیست. تو باید بدانی واژه های نار و کوثر دو لغت عربی و هر دو از اصطلاحات متون اسلامی است و در معنی نیز کاملاً با یکدیگر مخالفند، اوّلی سمبل عذاب و دومی نشانگر لطف و رحمت الهی است. از طرفی، اعدا و احبّا نیز دو لغت عربی است که به معنی دشمنان و دوستان و متضادّ یکدیگر می باشند. در این عبارت کوتاه برای دو طبقه ی متضادّ، دو پاداش متضادّ (در عین حال، متناسب با هر یک) بیان شده است؛ برای اعدا، نار و برای احبّا کوثر.

این را به هر کس که مختصری زبان عربی بداند نشان دهی، این چنین ترجمه خواهد کرد که من برایت گفتم. نمی دانم «شعله افروز راه»، «شعله ی جان بخش» و «آتش برودت اعراض» و… را تو از کجای این عبارت کوتاه بیرون آوردی؟! به خصوص اینکه بنا به گفته ی پیشوایت در کتاب اقدس با این گفتار، خویش را در زمره ی تحریف کنندگان به اصطلاح کلام خدا قرار دادی. زیرا میرزا حسینعلی در کتاب أقدس صفحه ۱۰۲ می گوید: «إنّ الذی يأوِّل ما نزل مِن سماء الوَحی و يُخرجه عن الظّاهر إنّه مِمَّن حرّف كلمة الله العليا و کان من الاخسرین فی کتابِ مبین». هرکس آنچه را از آسمان وحی نازل شده تأویل و معانی آن را از ظاهر آن خارج کند، در شمار آنهائی است که کلام بلند پایه ی پروردگار را دگرگونه کرده اند و در کتاب مبین، از زیانکاران است.

تاسّف من از این است که تو با عنوان کردن آن توجیهات ناروا، به گفته ی مکتب عقیدتی خود، بیهوده در زمره ی زیانکاران و آنان که کارشان واژگون کردن کلام خداست قرار گرفتی! از اینها گذشته تو خیال کرده ای در سرتاسر آثار بهائی همین یک مورد ناقض وحدت عالم انسانی است که اگر توجیه کنی، دیگر راحت خواهی شد و مطلب تمام می شود؟ حالا که سخن به اینجا رسید، بد نیست به چند نمونه ی دیگر از این ردیف مطالب توجّه کنی تا دیگر از این سلسله توجهات بی مورد درگذری.


تولیدگر محتوا : بابائی

بارگذاری شده در : 1401/10/05

فرقه کاذب رام الله


چند صباحی است که نحله ی رام الله در ایران شروع به فعالیت کرده است. نماینده نحله ی رام الله در ایران شخصی است به نام ا. م. رام الله با کمک همراهان خود به ترویج اندیشه های شیخ کبیر و آیین سیک می پردازد. رام الله جوانی است که احتمالاً در سن بیست و چند سالگی رهبری این نحله را در ایران به عهده گرفته است. او در بین پیروان خود بیشتر به نام «آواتار» نامیده می شود. او خود را یکی از اساتیدِ حق در جهان می داند. شاگردان آواتار درباره ی او حرف های عجیبی می زنند و برای او اعمال شگفت انگیزی نقل می کنند. او را یک استراتژیست و تئوریسین الهیِ تمام عیار در عصر حاضر می دانند. او همه چیز را به روح خدا نسبت می دهد و سعی دارد فراتر از مذهب سخن بگوید.

تعالیم ا. م. رام الله

یک) رام الله کاملاً به مبانی آیین های هندی به خصوص تفکرات یوگا پایبند و معتقد است. رام الله در بحثی تحت عنوان «سیال حیاتی» ضمن بحث از چاکراها و نادی ها می گوید:
همان طور که بدن انسان دارای رگ هایی برای عبور خون است و با اختلال در جریان گردش خون، جسم، بیمار و درمانده می شود. روان انسان نیز دارای مسیرهایی برای عبور جریان حیاتی است. در علم امروزی، این مسیرها با عنوان مریدین ها یا نادی ها (و در سطوح بزرگ تر چاکراها) شناخته شده اند. هرگاه جریان انرژی حیاتی در مسیرهای روانی انسان متوقف یا دچار اختلال شود، بیماری، نارسایی و رنج پدید می آید. 


دو) از تعالیم دیگر و رام الله تأکید بر عشق است. او حتی عبادت بدون عشق را خالی از فایده می داند و می گوید:
عبادت، سعی، تلاش، تمرین، همه ی این ها بدون وجود عشق الهی و حضور خداوند بی فایده و حتی خطرناک است. 


سه) رام الله از مسیح با کمال احترام و ادب یاد می کند و حتی معتقد است که او به صلیب کشیده شده است. او ضمن پرسش و پاسخ هایی این گونه موضع خود را اعلام می کند:

چهار) از نظر رام الله تمام ادیان برابرند و هیچ دینی بر دین دیگر ترجیح و امتیازی ندارد. او در پاسخ سؤالی می گوید:
هر دینی را که پذیرفته اید، می بایست به احکام آن عمل کنید و نمی توانید به دلخواه خود چیزی بر آن بیافزایید یا از آن بکاهید. 

پنج) یکی دیگر از دیدگاه های نماینده ی رام الله در ایران در زمینه ی پیوند دو جنس انسانی است. او در ارتباط با پیوند زن و و مرد تأکید را بر یک پارچگی و وحدت قرار می دهد. او معتقد است که پیوند بیرونی می تواند منشأ ازدواج درونی بشود. اگر وجود انسان از دوگانگی رها شود و به یگانگی برسد، می توان امید داشت که انسان به ازدواج متعالی درونی هم نائل شود. او می گوید:
تا یگانگی را در زمین تجربه نکنی تجربه ی آن در آسمان بعید است. 

نقد افکار رام الله:


الف) او از یک سو بخشی از مبانی خود را از مکاتب عرفانی هندی می گیرد و از سویی دیگر از مسیحیت متأثر است و از طرف سوم سعی دارد به آیه و حدیث هم تمسک کند. لذا به نظر می رسد همان ایده ی شیخ کبیر را که هدفی جز تقریب آیین هندو با اسلام نداشت، پی گیری می کند. علاوه بر این که از دین مسیحیت هم جانب دارانه حمایت می کند تا جای بیشتری و مخاطبین فزون تری برای خود دست و پا کند.


ب) ا. م. رام الله در آخرین مسأله ای که بیان شد در رابطه با نسبت زن و مرد دیدگاهی بیان کرد که ریشه در اندیشه های آیین تنتریک داشت. از سوی دیگر ترویج این گونه افکار حاصلی جز فساد جنسی و صدور جواز هرگونه ارتباط ندارد.


ج) او همچنین با تأیید برابری ادیان، پلورالیسم دینی را تأیید کرد و انحصار حقانیت را از اسلام ستاند و آن را در میان تمام ادیان از جمله آیین یهود و آیین مسیحیت که قطعاً تحریف شده اند تقسیم کرد. چنان که آیین هایی شبیه بودا را هم دین تلقی می کند و بر تمامی آنها مهر تأیید می نهد که بر اساس ملاک های موردنظر قرآن و اسلام در باب تعریف دین هیچ کدام از این دین محسوب نمی شوند.


تولیدگر محتوا : علی جان

بارگذاری شده در : 1402/08/07

نقد روزه در بهائیت

به مناسبت ماه صیام؛

نقد روزه در بهائیت

خبرگزاری رسا – یکی از فرقه‌های ساختگی و انحرافی، آیین ضالّه بهاییت است که خود را دین جدید می‌داند و دارای عقایدی متفاوت است. آن‌ها پیرامون روزه، عقایدی دارند که ریشه آن عقاید، با تمامی ادیان در تعارض است.

یکی از احکام عملی اسلام که بر همه واجب است و جزء ارکان، شمرده شده است، روزه می‌باشد.

وجوب روزه در ادیان قبل از اسلام هم بوده است؛ هم‌چنانکه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: یا ایها الذین آمنوا کُتِب علیکم الصّیام کما کُتِب علی الذین من قبلکم لعلّکم تتّقون؛ ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید روزه بر شما نوشته شد(واجب شد)، همان‌طور که بر گذشتگان شما نوشته شد؛ شاید که پرهیزکار شوید. بقره/آیه183

در روایات متعددی از معصومین علیهم السلام وارد شده است که اسلام بر پنج چیز بنا شده است که یکی از آنها روزه می‌باشد. وجوب روزه در تمام ماه رمضان _غیر از موارد استثنا شده مثل مسافر _ از مسلّمات و بدیهیات نزد مسلمین می‌باشد و جای هیچ‌گونه شک و تردیدی در آن نیست.

با این وجود، فرقه ضالّه بهائیت همان‌طور که در خیلی از مسائل عملی و اعتقادی بدعت‌هایی از جانب خودشان درست کرده‌اند و نظراتی مخالف با شرع مقدس اسلام دارند، در این مورد هم دارای عقیده‌ای متفاوت هستند و اعتقادشان در مورد روزه با سایر مسلمین تفاوت دارد؛ البته این اختلاف طبیعی به نظر می رسد؛ زیرا بهائیان، آیین بهائیت را دین جدیدی می‌دانند و در واقع از دایره اسلام خارج هستند.

 

عقیده بهاییت در مورد روزه

آنها سال شمسی را به نوزده ماه تقسیم می‌کنند و هر ماه را نوزده روز حساب می‌کنند و آخرین ماه را روزه می‌گیرند که در واقع نوزده روز آخر اسفند می‌باشد و نوروز را عید فطر قرار می‌دهند!

زمان روزه آنها از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب است و فقط هم از خوردن و آشامیدن خودداری می‌کنند.

آنها روزه را به طور کلی از مسافر، مریض، زن حامله و زن شیرده ساقط می‌دانند.

سید باب در باب هجدهم از واحد هشتم کتاب "بیان" می‌گوید: خدا را ذکر کنید در نوزده روز، در آخر هر سال، در حالتی که شما روزه گرفته باشید. محاکمه و بررسی باب و بهاء/علامه مصطفوی، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی،138/ش/چاپ چهارم/ج2/ص122

میرزا حسینعلی نوری(بهاء الله) در کتاب "مبین" می‌گوید: برای شما روزه را نوزده روز نوشتیم؛ آن هم در فصل معتدل... . همان

وی در کتاب اقدس که از مهم‌ترین منابع آن‌ها به‌شمار می‌رود، می‌گوید: کسی‌که به واسطه مرض یا پیری، ضعفی در مزاج او باشد، خداوند نماز و روزه را از او برداشته است. اقدس/حسینعلی‌نوری/بی جا/بی تا/نسخه موجود در کتابخانه دانشگاه ادیان و مذاهب قم/ص4

در جای دیگر می‌گوید: نوشتیم برای شما روزه گرفتن را در ایام معینی و روز نوروز را برای شما عید قرار دادیم که پس از پایان روزه، نوروز را عید قرار دهید و... . همان/ص6

در جای دیگر اقدس می‌گوید: از ابتدای طلوع آفتاب تا غروب خورشید، از خوردن و آشامیدن خودداری کنید و مبادا که هوای نفس شما را از این فضیلت منع کند. همان،ص7

هم‌چنین می‌گوید: بر شخص مسافر و مریض و بر زن حامله و مرضعه(شیرده)، زحمتی نیست و خداوند روزه را از آنان برداشته است و این فضلی است از جانب خدا و او عزیز و بخشاینده است. همان/ص6                                 

این مطالب، عمده عقائد بهائیت در رابطه با روزه است و همان‌طور که مشخص است، به طور کلی مخالف دستورات اسلام می‌باشد.

 

نقد این عقیده

فرقه بهائیت از آن جهت که فرقه‌ای ساختگی و فاقد هر گونه تأئیدی از جانب خداوند می‌باشد، عقائد و دستورات آن هم خود به خود، باطل وبی‌ارزش است و این مطلب، خودش نقدی کلی بر آئین بهائیت و هر آئین ساختگی و غیر الهی دیگری می‌باشد.

بهائیان خود را دین جدیدی می‌دانند؛ ولی به ظاهر، اسلام را به عنوان دین الهی و قرآن را به عنوان کتاب آسمانی قبول دارند و از این طریق می‌توان آنها را محکوم کرد.

مطابق آن‌چه ذکر شد، بهائیان سال را به نوزده ماه تقسیم می‌کنند و آخرین ماه را روزه می‌گیرند و این نوزده ماه بودن سال، مخالف نص صریح قرآن است؛ زیرا خداوند در قرآن می فرماید: «ان عدة الشهور عند الله اثنا عشر شهرا فی کتاب الله یوم خلق السموات و الارض»؛ خداوند در این آیه شریفه می‌فرماید که تعداد ماه‌ها نزد خداوند دوازده ماه است که در کتاب خدا از روزی که آسمان‌ها و زمین خلق شده، ثبت است. سوره توبه/آیه 36

از این آیه مشخص می‌شود که تعداد ماه‌ها در همه زمان‌ها و در همه ادیان، دوازده ماه بوده است و همان‌طور که می‌دانیم، یهودیان و مسیحیان هم دوازده ماه دارند؛ از همین رو، فرقه بهائیت که ادعا می‌کند سال، دارای نوزده ماه است، نظرش مخالف تمامی ادیان الهی می‌باشد و همین مطلب می‌تواند دلیلی بر ساختگی بودن این فرقه نیز باشد.

در مورد سایر شرایط روزه در بهائیت هم باید گفت که اگر بخواهیم آن را با اسلام مقایسه کنیم، مشاهده می‌شود که تمامی آن شرایط، مخالف دستورات اسلام است؛ مثلا وجوب روزه در تمام ماه رمضان از بدیهیات نزد مسلمین می‌باشد و یا این‌که در اسلام فقط خوردن و آشامیدن مبطل روزه نیست، در حالی‌که بهائیان قائل به روزه ماه رمضان نیستند و فقط خوردن و آشامیدن را مبطل روزه می‌دانند.

البته همان‌طور که قبلا هم ذکر شد، این مخالفت، امری طبیعی به نظر می‌رسد؛ برای این‌که بهائیان، خود را صاحب دین جدیدی می‌دانند؛ نه این‌که فرقه‌ای از اسلام باشند.

هم‌چنان‌که ذکر شد، مهم‌ترین نقدی که می‌توان بر آنها وارد کرد، ساختگی بودن این آئین است که فروعات این دین جعلی را نیز باطل می‌سازد و باعث فروپاشی بنیان این آئین از ریشه می‌شود؛ همین‌طور بحث تعداد ماه‌های سال هم که بهائیت قائل به نوزده ماه هستند نیز مورد نقد است؛ زیرا هیج دین الهی قائل به این مطلب نبوده، بلکه به نص صریح قرآن تعداد ماه‌ها دوازده ماه است.

و الحمدلله ربّ العالمین


تولیدگر محتوا : بابک شکورزاده

بارگذاری شده در : 1402/08/13

بلای امت قرآن، همکاری منافقان و کافران

در طول تاریخ همواره بین منافقان و کافران ارتباط تنگاتنگی بوده است، این همکاریها آسیبهایی جدی را در هر عصری متوجه امت اسلام نموده است. در عصر ما همکاری برخی از دولتهای عربی با رژیم سفاک صهیونیستی، ترسیم کننده رابطه منافقان و کافران است، آنها هم در این دنیا با همند و هم در آن دنیا. «إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في‏ جَهَنَّمَ جَميعاً[نساء/140] به يقين خداوند منافقان و كافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد.»

بعد از روی کار آمدن دولت جدید آمریکا، بحث پایتختی بیت المقدس برای رژیم غاصب صهیونیستی کرارا مطرح می شود. از این رو، رژیم سفاک صهیونیستی، این روزها قبله اول مسلمین را محل تاخت و تاز خود قرار داده و با نصب گیت های بازرسی، ورود فلسطینیان را به بیت المقدس شدیدا کنترل می کند. «گلعاد آردان» وزیر امنیت داخلی رژیم صهیونیستی  بعد از افشای همکاری بین رژیم صهیونیستی و دولتهای عربی در نصب گیت های بازرسی گفت: «این هماهنگی با برخی از دولت ها به صورت مستقیم و با برخی دیگر از طریق دولتی ثالث انجام شده است.»[1]

سخن آخر اینکه؛ همکاری ننگین بین برخی از سران عربی منافق با یهودیان کافر و بی رحم صهیونیستی، دنیای اسلام و علی الخصوص خاور میانه را به سوی روزهای پرتنشی می کشاند.

به امید رسوا شدن عوامل منافق و کافر در سر تا سر جهان.


تولیدگر محتوا : سید

بارگذاری شده در : 1402/08/14

معرفی دو صفتِ برجسته­‌ی یهود

در این بخش از آیه می‌­توان به دو صفتِ برجسته از صفات یهود نیز اشاره نمود:

الف) «نژاد پرستی»؛ این بخش از آیه، می ­تواند به روح نژاد پرستیِ یهود نیز اشاره داشته باشد چرا که اینان خودشان را در صدرِ بهشتیان به حساب می­‌آوردند.

ب) «سبک شمردن گناهان»؛ آنان گناهان خود را کوچک می­ شمرند، تورات را تحریف کرده آن را به خدا نسبت می­‌دادند، مرتکب رشوه­خواری و سایر گناهان می­‌شدند ولی با این حال، خود را بهشتی می­‌دانستند. در این رابطه حدیثی از حضرت علی علیه السلام  منقول است که ایشان چنین فرمود: «أشَدُّ الذُّنُوبِ ِمَا اسْتَهَانَ بِه [مَا اسْتَخَفَّ بِهَا‏][1] صَاحِبُه [صَاحِبُهَا]‏».[2]

 


[1]. شریف الرضی، محمد بن حسین(1414هـ ق)ص559، حکمت477؛ شریف الرضی، محمد بن حسین(1406هـ ق)ص125؛ حر عاملى، محمد بن حسن‏(1409هـ ق)ج‏15، ص312.

[2]. همان؛ شریف الرضی، محمد بن حسین(1414هـ ق)ص535، حکمت348؛ مازندرانى، محمد صالح(1382هـ ق)ج‏1، ص249.


تولیدگر محتوا : سعید

بارگذاری شده در : 1402/08/14

عقاید انحرافی وهابیان

وهابیان معتقدند كه هیچ انسانی، نه موحد است و نه مسلمان؛

مگر این كه اموری را ترك كند. این امور عبارتند از:

1. به وسیله هیچ یك از رسولان ع و اولیا، به خداوند توسّل نجوید و در صورت توسل، در راه شرك گام نهاده، مشرك می‏باشد.

2. زائران به قصد زیارت، به آرامگاه رسول خدا صنزدیك نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روی قبر نسازند.

3. از پیامبر ص طلب شفاعت نكنند.

4. زیارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه برای آنان، شرك است.

5. وهابیان بر این باورند كه مسلمانان، در طی روزگار، از آیین اسلام منحرف شده‏اند.

6. هر گونه مراسم تشییع جنازه و سوگواری حرام است.

این منطق خشك و بی‏پایه، در تقابل با منطق وحی قرار دارد؛ زیرا قرآن در موارد یاد شده، نظراتی صریح و مخالف عقاید وهابیان دارد.

در قرآن آمده است:

1. «قل لا اسئلكم علیه اجراً إلَّا المودة فی القُربی».

یكی از مصادیق ابراز علاقه به خاندان رسالت و اهل بیت ع و ذی القری، قبرهای آنان و تعمیر آنهاست و این راه و رسم، در میان ملت‏های مختلف جهان وجود دارد و یك نوع سنّت عرفی به حساب می‏آید.

2. «... فقالوا ابنوا علیهم بنیانا... قال الذین غلبوا علی امرهم لنتخذّن علیهم مسجدا».

هنگامی كه واقعه اصحاب كهف بر مردم آن زمان روشن شد و مردم به دهانه غار آمدند، درباره مدفن آنان، دو نظر ابراز داشتند كه آیه متذكر آن می‏شود و انتقاد یا لحن اعتراضی نسبت به نظر آنها ندارد. با توجه به این آیه، هرگز نمی‏توان تعمیر قبور اولیای الهی و صالحان را عملی حرام و یا حتی مكروه قلمداد كرد؛ بلكه این آیه، به نوعی تشویق می‏كند كه برای بزرگداشت و حفظ قبرهای اولیا و صالحان باید كوشا بود.

3. «و استغفر لذنبك و للمؤمنین».

4. «وصلّ علیهم ان صلاتك سكن لهم».

آیات فوق نیز بیان‏گر این است كه طلب آمرزش پیامبر در حق افراد، كاملاً مؤثر و مفید می‏باشد و موضوع شفاعت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏وآله و دعای آن حضرت، نه تنها در آیات صریح، بلكه در احادیث عامه و خاصه و سیره صحابه نیز مشهود است.

پینوشت

1. شوری، آیه 23.

2. كهف، آیه 21.

3. محمد، آیه 19.

4. توبه، آیه 103.


تولیدگر محتوا : ناظمی

بارگذاری شده در : 1402/08/14