پوستری در رابطه با این که صاحب اصلی انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است .
تولیدگر محتوا : رضوانی
بارگذاری شده در : 1401/10/05
این بسته محتوایی مربوط به پرونده ویژه « پانزده خرداد، نقطه عطف انقلاب اسلامی » است
بابت انتشار مطالب با ذکر منبع (بانک محتوای مذهبی مرسلون) متشکریم
پوستری در رابطه با این که صاحب اصلی انقلاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است .
تولیدگر محتوا : رضوانی
بارگذاری شده در : 1401/10/05
موشن استوری درباره ی دهه ی فجر
تولیدگر محتوا : باد صبا
بارگذاری شده در : 1401/10/05
موشن استوری درباره ی دهه ی فجر
تولیدگر محتوا : باد صبا
بارگذاری شده در : 1401/10/05
موشن استوری درباره ی دهه ی فجر
تولیدگر محتوا : باد صبا
بارگذاری شده در : 1401/10/05
موشن استوری درباره ی دهه ی فجر و پیروزی انقلاب اسلامی
تولیدگر محتوا : باد صبا
بارگذاری شده در : 1401/10/05
امروز
خیابانهای شهر را دیدهای؟
چهره مردم شهر را دیدهای؟
فرقی با سال قبل و سالهای قبل آن دیدهای؟
هر سال بوق و کرنای تبلیغاتی به راه میافتد تا شاید کمرنگ کنند حماسه حضور و حمایت را.
این حماسهها پشت عدهای را میلرزاند. میترسند چون خوب میدانند عاقبت این جوششهای مردمی به ظهور حضرت یار خواهد منتهی خواهد شد.
و چه چیزی برایشان ترسناکتر از فرو ریختن کاخهای استکبارشان است؟ حق بده نگران باشند. حق بده توطئه کنند برای محقق نشدنش.
حق بده اما ایمان داشته باش به قدرت همبستگی و هوشیاری اهالی شیعهخانه امام عصر عجالله.
ایران بصیرم، ایران سرافرازم، ما پرچمت را به دست صاحبش خواهیم داد. شک نکن.
#انقلاب
#بیست_و_دوم_بهمن
#انقلاب_چهل_و_سوم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زینتا
تولیدگر محتوا : زینتا (رحیمی)
بارگذاری شده در : 1401/10/05
دهه ی فجر انقلاب اسلامی مبارک باد.
تولیدگر محتوا : حاجی
بارگذاری شده در : 1401/10/05
دهه ی فجر انقلاب اسلامی مبارک باد.
تولیدگر محتوا : حاجی
بارگذاری شده در : 1401/10/05
دهه ی فجر انقلاب اسلامی مبارک باد.
تولیدگر محتوا : حاجی
بارگذاری شده در : 1401/10/05
دیوار نوشته...
همه جا دیده می شد. در این روزها که مردم مدام در جنب و جوش بودند و سرشار از احساسات؛ هر کس را می دیدی که قلممویی گرفته و با رنگ مشغول نوشتن جمله ایست.
عدهای هم با اسپری های رنگی روی هر دیوار یک متن مینوشتند: درود بر خمینی؛ مرگ بر شاه؛ یا مرگ یا خمینی...
هنوز آن ترس را در چهره مردم میشد دید؛ ترس از ساواک؛ ترس از شکنجه.
چون این جملات جرم سنگینی محسوب می شد. اما هر کس با امیدی خاص این جمله ها را روی دیوارها می نوشت.
وقتی از سر پیچ کوچه پیچیدم در خیابان اصلی؛ دیدم جوانی به سرعت از کنار من عبور کرد. دو نفر هم به دنبال او بودند. قیافه آن دو نفر به ساواکیها می خورد: خشن؛ هیکلی و بد اخلاق و جدی؛ با فرم خاص سبیل هایشان.
معلوم بود آن جوان شعاری نوشته بود که ساواکی ها دیده بودند. چون من اسپری را در دست آن جوان دیدم.
در خیابان اصلی رسیدم به نانوایی. باید برای خانه نان می گرفتم.
شلوغ بود. در صف صحبت از یک دیوار نوشته بود.
دیوار نوشته ای در همان نزدیکی نانوایی.
برایم جالب بود که مردم با حساسیت و احتیاط زیادی درباره این چیزها صحبت میکردند. کلی دور و برشان را چک می کردند. آهسته می گفتند؛ در گوشی میگفتند.
اما الان؛ انگار نه انگار! خیلی راحت حرف می زدند و از چیزی هم احساس ترس نداشتند. حتی یک لحظه گمان نمی کردند که یک ساواکی کنار آنها باشد.
به نفر جلویی گفتم: من پشت شما هستم. الان بر می گردم.
از کنجکاوی رفتم سراغ آن دیواری که مردم راجع به آن حرف می زدند. یک شعار جدید و عجیبی بود. شاید برای همین نظر مردم را جلب کرده بود.
دیدم روی دیوار نارنجی رنگ پشت نانوایی؛ روبروی مدرسه ابتدایی؛ کسی نوشته: فَقُمْ بِصَلوٰةِ الْوِدَاعِ؛ شاه هم می کند وداع.
خوشم آمد! ولی تکه اول شعار را اصلاً نفهمیدم که منظورش چیست!
برگشتم در صف؛ سر جایم؛ دیدم مردم هم مثل من تک اول شعار را متوجه نشدند و درباره معنی آن حرف می زنند.
همهمه زیاد شده بود. یک مرتبه دیدم صف ساکت شد. همه برگشتند به عقب. منم برگشتم دیدم یک روحانی جوان آمده برای نان گرفتن در ته صف.
سکوت مردم معنادار بود؛ یعنی حاج آقا الان هست؛ خودش توضیح میدهد.
یکی گفت: حاج آقا معنی جمله روی دیوار نارنجی رنگ چیست؟ می خواهیم بدانیم!
بنده خدا حاج آقا! رفت پشت نانوایی تا دیوار را ببیند. وقتی برگشت گفت تکه اول شعار یک حدیث است از پیامبر اسلام که فرمود: فَقُمْ بِصَلوٰةِ الْوِدَاعِ. یعنی وقتی به نماز می ایستی و می خواهی نماز بخوانی؛ طوری نماز بخوان که گویی آخرین نماز عمرت را می خوانی.
بیشتر خوشم آمد. همه مردم خوششان آمد. عجب شعار جالبی! فَقُمْ بِصَلوٰةِ الْوِدَاعِ! چقدر به این روزهای مملکت ما می آید!
فَقُمْ بِصَلوٰةِ الْوِدَاعِ؛ شاه هم می کند وداع.
موقع برگشتن؛ سر پیچ کوچه که رسیدم؛ دوباره همان جوان را دیدم. اینبار ساواکیها دنبالش نبودند. آرام راه می رفت.
به من که رسید؛ خندید و گفت: کیف کردی؟! دیدی چه شعاری نوشتم؟!
تولیدگر محتوا : محسن ساعتی
بارگذاری شده در : 1401/10/05
آه که عالم اسلام سوگوار افتاد
براق عرصه اشراق بی سوار افتاد
تهیه وتدوین استوری موشن رحلت امام و قیام 15 خرداد
تولیدگر محتوا : طائل
بارگذاری شده در : 1402/03/26
اسلام انقلابی = انقلاب اسلامی
یکی از عواملی که باعث سردرگمی مردم می شود استفاده از کلماتی در ادبیات سیاسی و اجتماعی است که هیچ وقت معنایی که گوینده اراده کرده است به روشنی بیان نمی شود؛ در واقع این کار نوعی مغالطه است که یک کلمهای که چند گونه معنا شده است را به کار برده شود ولی دقیقاً معلوم نشود که مردا کدام معنا است. با این کار فضا برای مشوش شدن اذهان مردم فراهم میشود.
دوگانۀ اسلام انقلابی یا انقلاب اسلامی
قبل از انقلاب اسلامی ایران که جریان کمونیست در کشور فعال بودند؛ افرادی با تفکر مذهبی نیز به این جریان جذب شدند و در واقع میخواستند تفکر مارکسیستی خودشان را به اسلام بچسبانند و بخشهایی از اسلام که مبارزه دعوت میکرد را به عنوان شاهد برداشت خودشان میآوردند برای تأیید کارهایشان؛ ولی در واقع آنان تفکر مارکسیستی داشتند و تفکر مبارزه را از مارکسیست گرفته بودند و این تفکر هدف آنان بود و از هر ابزاری میخواستند برای رسیدن به این هدف استفاده بکنند؛ به همین جهت به اسلام نیز به عنوان یک ابزار برای اندیشه مارکسیستی خود که همه چیز را در مبارزه میدید نگاه میکردند.
از همین رو بود که اندیشمند بزرگ انقلاب یعنی استاد شهید مرتضی مطهری (ره) به مبارزه با این دیدگاه التقاطی برآمدند و اینطور بیان میفرمایند:
«حرف من این است: حالا که مطرح شده است ما بر سر یک دوراهی قرار گرفته ایم. گفتیم که اسلام با انقلاب پیوند دارد، بذر انقلاب در اسلام وجود دارد. ولی ما مسلمانهای به اصطلاح انقلابی، ما که الان، هم مسلمانیم و هم معتقد به انقلاب، بر سر یک دوراهی قرار گرفته ایم و این دوراهی خیلی دقیق است یعنی در ابتدا تشخیص داده نمی شود که دو راه است اما واقعا دو راه است و تدریجا با یکدیگر زیاد فاصله می گیرند و آن این است که انقلاب اسلامی یا اسلام انقلابی؟ آینده ما چه باید باشد؟
راه آینده ی ما راه انقلاب اسلامی باید باشد یا راه اسلام انقلابی؟ انقلاب اسلامی یعنی راهی که هدفْ اسلام و ارزشهای اسلامی است، انقلاب و مبارزه برای برقراری ارزشهای اسلامی است، یعنی مبارزه برای ما هدف نیست وسیله است، اسلام و ارزشهای اسلامی برای ما هدف است. ما انقلاب می کنیم برای ارزشهای اسلامی، مبارزه می کنیم برای ارزشهای اسلامی، پس هدف برای ما اسلام است، مبارزه و انقلاب برای ما وسیله است. اما عده ای میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی اشتباه می کنند یعنی برای آنها مبارزه و انقلاب هدف است، اسلام وسیله ای است برای مبارزه و انقلاب. نتیجه اش این است که از اسلام انتخاب می کنیم؛ هر چه از اسلام ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد آن را قبول می کنیم و هر چه از اسلام- لااقل فکر کنیم- ما را در مسیر مبارزه قرار ندهد آن را از اسلام طرد می کنیم. آنوقت بر اساس این که ما اسلام را هدف و مبارزه و جهاد را وسیله ای برای برقراری ارزشهای اسلامی بدانیم یا مبارزه را هدف بدانیم تفسیرها از اسلام، انسان، توحید، تاریخ، جامعه و تفسیرها از آیات قرآن متضاد و متناقض می شود. آن که مبارزه را هدف می داند می گوید من همیشه باید در حال مبارزه باشم و اصلا اسلام آمده برای مبارزه. نه، اسلام نیامده برای مبارزه، در اسلام عنصر مبارزه هست. اسلام خیلی دستورها آورده است یکی از آنها مبارزه است اما نه این که اسلام آمده فقط برای مبارزه و هدفی جز مبارزه ندارد. اسلام آمده برای این که بشریت را به سعادت برساند، یکی از وسایلی که در شرایط خاص از آن وسایل استفاده می کند مبارزه است.»[1]
اسلام انقلابی همان انقلاب اسلامی
اسلام انقلابی در کلام امام خمینی (ره)
با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع دوران امام خمینی (ره) دو قطبی شرق و غرب در هم شکست و قطبی جدید به اسم انقلاب اسلامی ایران که حامی مستضعفین و پابرهنگان جهان بود ایجاد شد و شلاقهای چند صد ساله مستکبرین بر تن دین و دیانت را پاسخی دندان شکن داد و نشان داد که دین افیون تودهها نیست بلکه دین است که میتواند سعادت واقعی دنیا و آخرت انسان را تأمین بکند.
از اولین اتفاقاتی که بعد از انقلاب افتاد فروپاشی شوروی به عنوان بلوک شرق و منشأ پمپاژ اندیشه کمونیسیتی به دنیا، بود. فروپاشیای که امام امت صدای شکستن استخوانهایش را جلو جلو شنیده بودند و تذکر هم داده بودند.
« حضرت آقاى گورباچف؛ ... از شما جداً مىخواهم که در شکستن دیوارهاى خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعى این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایههاى پوسیده هفتاد سال کژى جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولتهاى همسو با شما که دلشان براى وطن و مردمشان مىتپد هر گز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینى و رو زمینى کشورشان را براى اثبات موفقیت کمونیسم، که صداى شکستن استخوانهایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند.»[2]
در واقع با از بین رفتن منبع پمپاژ این اندیشه و از بین رفتن جریان التقاطی حاصل از این اندیشه که در ایران شکل گرفته بود؛ فرصت برای احیای معنای صحیح این واژه ایجاد شده بود؛ اولین کسی هم که این واژه «اسلام انقلابی» را مطرح فرمودند خود حضرت امام (ره) بودند؛ آن هم درست در مقابل کسانی که ادعای اسلام انقلابی را داشتند. حضرت امام در 6 تیرماه 1361 در پیامی که به مناسبت سالروز شهدای هفت تیر صادر میکنند؛ اینچنین میفرمایند:
«یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ [سوره توبه، آیه 32]. مگر شهداى بزرگوار هفتم تیر در مجاهدات سرسختانه خود و فداکارى بیدریغ در راه هدف چه مىخواستند جز پیروزى انقلاب و سرنگونى پرچم شیطانى کفر و نفاق، و جز افتادن ماسک ریا و تزویر چهرههاى کریه و ددمنشانه به صورت خلقى و اسلامى؟ چه بسا اگر این شهادتهاى دلخراش واقع نمىشد، آنان با همان خوى شیطانى و با ظاهرى فریبنده در صحنه بازیهاى سیاسى باقى مىماندند و بىامان ضربههاى خویش را به انقلاب و فرزندان راستین آن وارد مىکردند و براى اسلام و مسلمانان مظلوم سنگِ راه مىشدند و با ضربه نهایى امریکا و دیگر ابرقدرتها جمهورى را شکست مىدادند، یا لا اقل پیروزى را به عقب رانده و راه را طولانى مىکردند، ولى این فاجعه غمناک و شهادتهاى پى در پى به پیروزى اسلام انقلابى سرعت بخشید.»[3]
روشن است که قاتلان شهدای عزیز هفت تیر همان کسانی هستند که شهید مطهری را نیز به به شهادت رساندند و همان تفکری است که شهید مطهری به عنوان اسلام انقلابی از آن یاد میکند. ولی حضرت امام برای احیای این واژه مقدس که به حق برازنده این گروه التقاطی نبود و به حق برازنده انقلاب عزیز خودشان بود درست در مناسبتی که عاملان آن خود این گروه هستند از این واژه استفاده میکند تا آن را احیاء بکنند.
در پیا مشهور «منشور روحانیت» نیز امام بعد از شمردن برکات جنگ 8 ساله و دفاع مقدس مهمترین دستاورد جنگ را استمرار روح اسلام انقلابی معرفی میکنند.
«حتى در جنگ پیروزى از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارات چیزى به دست نیاوردند. البته اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مىنگریستیم و مىرسیدیم ولى این بدان معنا نیست که در هدف اساسى خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شدهایم. هر روز ما در جنگ برکتى داشتهایم که در همه صحنهها از آن بهره جستهایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختهایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیدهایم که باید روى پاى خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشههاى انقلاب پر بار اسلامىمان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادرى و وطن دوستى را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامى قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال مىتوان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامى سردمداران نظامهاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیدارى پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامى ما از رشد آن چنانى برخوردار شد و از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق یافت.»[4]
اسلام انقلابی در کلام رهبر معظم انقلاب
رهبری معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای (مدظله العالی) نیز این روش امام را ادامه دادند؛ ایشان با تبیین اسلام انقلابی آن را مساوی با اسلام ناب محمدی (ص) و اسلامی حقیقی میدانند و در واقع اسلام انقلابی در نگاه ایشان نیز همانند حضرت امام همان انقلاب اسلامی و خوانش حقیقی از اسلام است که توسط امام خمینی (ره) ارائه شده است.
این ادبیات مساوی گرفتن اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی (ره) به وفور در بیانات ایشان دیده میشود، که پرداختن تفصیلی به آنها خارج از حوصله این نوشتار کوتاه است. به عنوان مثال چند نمونه را ذکر میکنیم.
«ما هرچه داریم، به برکت اسلام ناب و اسلام انقلابى است؛ اسلامى که به فکر طبقات مستضعف و محروم است، نه اسلامى که در خدمت قدرتمندان و اغنیاست. بله، در دنیا کسان دیگرى هستند که ادعاى اسلام مىکنند؛ اما اسلام آنها اسلام محمّد نیست؛ اسلام ابو جهل و ابو لهب است؛ اسلام امریکاست ... ما آن اسلام را قبول نداریم. اسلامى که رسول اکرم و اولیاى الهى براى آن جان دادند و حسین بن على (ع) خون خود و عزیزانش را در راه آن نثار کرد، اسلامى که امام بزرگوار ما عمرش را در دعوت به آن گذراند، اسلام ضعفا و طبقات پابرهنه، اسلامى که به پاییندستهاى جامعه، قدرت و عزت و آقایى مىدهد و آنها را از ذلت و مسکنت خارج مىکند، اسلامى که زورگویان و قلدران و قدرتمندان ظالم را از سریر قدرت به زیر مىکشد که در دنیا مىبینید و دیدید که محمّد رضا و خاندان منحوس پهلوى را به زیر کشید آن اسلام مورد نظر ماست.»[5]
«دوازده سال است که دستگاههاى استکبار، با همهى وسایلِ میسور براى خودشان، در مقابلهى با اسلام انقلابى و انقلاب اسلامى، به میدان آمدهاند»[6]
«ما مىدانیم که استکبار و شیطان بزرگ، با اسلام، آن هم اسلام انقلابى، آشتى نخواهد کرد.»[7]
«تنها چیزى که بشریت را از دست این گرگهاى خونخوار و آدمىخوار نجات مىدهد، اسلام انقلابى است.»[8]
«شما دیدید که رژیم عراق در جنگ هشت سالهاش با ما، از سلاح روسى و امریکایى و فرانسوى و انگلیسى و برزیلى و از همهى نقاط عالم توانست استفاده کند. یعنى همه به او کمک کردند؛ همه علیه ایران اسلامى، پشت سر او قرار گرفتند؛ همه با ایران در حال خصومت و محاربه بودند و این دو ابرقدرت، در مقابل اسلام انقلابى، به جد با یکدیگر همکارى داشتند. اما امام یکلحظه دچار تردید نشد؛ چون به راه خود ایمان داشت؛ به خدا متکى بود و به این ملت باور داشت. ملت هم امام خود را قبول داشت؛ او را شناخته بود و پشت سرش ایستاده بود.»[9]
«ما امروز در بارهى امام بزرگوارمان باید عرض کنیم که او اسلام انقلابى مجسم، اسلام ناب مجسم در زندگى و اخلاق و احساسات و تصمیمگیرىها و نیز فانى براى خدا بود. خداى متعال هم به او پاداش داد. کارى که به دست این بزرگوار در این دوران انجام گرفت، کارى بىنظیر بود. بعد از کار پیامبران أولوالعزم، کسى چنین حرکت عظیمى انجام نداده بود.»[10]
«صدا و سیما را دانشگاهى براى تدریس اصول اسلام انقلابى بدانید. برداشت ما از صدا و سیما این است. امام که فرمودند «دانشگاه»، در دانشگاه چیزى تدریس مىشود؛ در این دانشگاه چه چیزى مىخواهد تدریس بشود؟ آنچه که در این دانشگاه تدریس مىشود، عبارت از پیامها، پایه ها، مفاهیم و درسهاى اسلام ناب و اسلام انقلابى و اسلام واقعى است. این، آن چیزى است که در صدا و سیما ایدهآل است.»[11]
«ستون این خیمهى عظیم، ایمان است؛ ایمان به آن حقیقت درخشندهاى که چنین معجزهاى را مىکند. ایمان به اسلام انقلابى و اسلام ناب محمّدى. دشمن هم این را فهمید. از روز اوّل، دشمن این را فهمید و تلاش کرد بلکه بتواند این ایمان را متزلزل کند.»[12]
«شما هم قدر این مسئولین خدمتگزار را بدانید. با این اتحاد و همدستى ملت و مسئولان است که ایران عزیز ما خواهد توانست به آن اهدافى که اسلام انقلابى و اسلام ناب ترسیم کرده است، خود را برساند.»[13]
«در زمینهى دیپلماسى، فعالیتهاى خوبى دارد انجام مىگیرد. دیپلماسى ما باید باروحیهى انقلاب همراه باشد- یعنى اسلام انقلابى- این است که به ما بُرش مىدهد. امروز ملتهاى منطقه از جمهورى اسلامى خوششان مىآید، به خاطر موضع مستقل اسلامىِ شجاعانهاش؛ این باید محفوظ باشد.»[14]
نتیجه گیری
از مجموع بیانات امام و رهبری و بیانی که شهید مطهری داشتند به وضوع روشن است که اسلام انقلابی به دو معنا مراد شده است و شهید مطهری زمانی که در برابر حملات گروه های التقاطی مارکسیستی قرار داشتند که اسلام را ابزاری برای مبارزه میدانستند چنین واکنشی نشان میدهند، ولی در واقع و حقیقت اسلام انقلابی وصفی است برای اندیشه امام و ثمره و ارث امام یعنی انقلاب اسلامی که بعد از اینکه تفکر التقاطی مارکسیستی از بین رفت رهبران انقلاب سعی کردن که این واژه را احیاء بکنند و برای اندیشه واقعی اسلام انقلابی یعنی انقلاب اسلامی استعمال بکنند.
اما اینکه عدهای این روزها با چه هدفی بدون اینکه معنای مورد نظرشان را از اسلام انقلابی بیان بکنند و یا به تلاشهای امام و رهبری در جهت استعمال حقیقی این واژه در معنای حقیقی آن توجهی بکنند؛ به کار میبرند، جای تأمل دارد! خصوصاً با عنایت به اینکه شهید مطهری این واژه را در مقابل مارکسیستهایی که ادعای مسلمان بودن میکردند به کار گرفت و امروز ما اساساً چنین جریان را نداریم.
آیا قرار است انگ مارکسیست بودن به بقیهی انگهایی که بر پیشانی منتقدین این جریان خورده است نیز اضافه بشود؟!
[1] مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 173
[2] صحیفه امام، ج21، ص: 222-221 [پیام به آقاى میخائیل گورباچف(دعوت به اسلام و پیشبینى شکست کمونیسم)]
[3] صحیفه امام ج16 ص362 پیام به ملت ایران در سالروز فاجعه هفتم تیر(تجلیل از شهدا - استقامت ملت)
[4] صحیفه امام ج21 ص 283 پیام(منشور روحانیت) به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه و جماعات(منشور روحانیت)
[5] بیانات / سال1369 / (02/ 01/ 1369) سخنرانى در اجتماع بزرگ مردم مشهد و زایران حضرت رضا(ع)
[6] بیانات / سال1369 / (17/ 11/ 1369) سخنرانى در دیدار با میهمانان خارجى شرکتکننده در مراسم دههى فجر
[7] بیانات / سال1369 / (19/ 10/ 1369) سخنرانى در دیدار با فضلا، طلاب و اقشار مختلف مردم قم، به مناسبت سالگرد قیام نوزدهم دىماه
[8] بیانات / سال1369 / (10/ 11/ 1369) سخنرانى در دیدار با اقشار مختلف مردم و مسئولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران، در سالروز میلاد حضرت على(ع)
[9] بیانات / سال1371 / (13/ 03/ 1371) بیانات در دیدار مهمانان خارجى شرکتکننده در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام(ره)
[10] بیانات / سال1369 / (14/ 03/ 1369) سخنرانى در مراسم اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره)
[11] بیانات / سال1369 / (07/ 05/ 1369) بیانات در دیدار با مسئولان صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران
[12] بیانات / سال1377 / (15/ 07/ 1377) بیانات در دیدار جمعى از جهادگران جهاد سازندگى
[13] بیانات / سال1388 / (28/ 02/ 1388) بیانات در دیدار مردم بیجار
[14] بیانات / سال1391 / (02/ 06/ 1391) بیانات در دیدار رئیس جمهورى و اعضاى هیئت دولت
تولیدگر محتوا : عقیل
بارگذاری شده در : 1402/08/14
باسمه تعالی
روشن فکران غرب زده در اندیشه شهید آوینی
در گفت و گویی غیر حضوری با سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی
آقای آوینی، رابطه غرب زدگی و روشنفکری چیست؟
جامعه روشنفکری اصولا غرب گراست و با تفکر غرب زده می اندیشد. حتی ار رو به دینداری بیاورد، به شدت در معرض التقاط قرار دارد.
ویژگی روشنفکران غرب زده چیست؟
آقایان و خانم های محترم فرنگ زده غرب باور، همیشه پشت اختلافات در معنا پنهان می شوند، مثلا نفی استبداد را مساوی با دموکراسی می دانند؛ دل به خیالی واهی سپرده اند و خودساخته را می پرستند؛ در این مرز و بوم همواره در برابر تحولات تاریخی منفعل و دست و زبان بسته بوده اند؛ امروزه روش آن ها این است که عقاید کورکورانه را کنار هم ردیف می کنند و فاضل مآبانه داد سخن می کنند؛ نفی ولایت مطلقه فقیه، پرچس سیاسی این جماعت است؛ مشهورات عوام فریبانه منوّرالفکری قرن نوزدهم را تکرار می کنند. موجوداتی هستند هرهری، بی رگ و ریشه، پادر هوا، گرفتار وهم و خیال، بادگرا و بیگانه با تاریخ، فرهنگ و مردم خویش که اگر هم بخواهند، چیزی ندارند که در مقام دفاع از آن برایند.
نظرتان درباره روشنفکران غربگرا ایرانی چیست؟
وضع روشنفکران غربگرای ایرانی، حتی در خاورمیانه و در میان کشورهای مسلمان کاملا استثنایی است. این ها گرفتار مردمی هستند که روح و جانشان با ولایت و امامت پیوندی انکار ناپذیر دارد و این امری نیست که فقط به تاریخ معاصر ایران بازگردد. روشنفکران غربگرای این مرز و بوم برای توجیه وجود خویش ناگزیر هستند که چشم بر واقعیات ببندند و پیله وهم و خیال بر دوش، به حیاتی حلزون وار دل خوش کنند و به همین علت در جایی که ایدئولوژی و مقاصد سیاسی لازمه ذاتی زندگی روشنفکری است، ناگزیر باید وانمود کنند که از سیاست و ایدئولوژی می گریزند. روشنفکران این مرز و بوم اگرچه از همان آغاز، به قبله انتلکتوئل های قرن نوزدهم ایمان آورده اند اما هرگز حقیقتا در تاریخ و تفکر غرب شرکت نیافته اند. آن ها مقلدانی ظاهرگرا بیش نبوده اند.
عرف غرب چگونه است؟
در غرب، نوشیدن مایع تندی که عقل را زائل می کند و اختیار را از کف انسان باز می گیرد، عملی خلاف عرف نیست؛ قمار، زنا، هم جنس بازی، جلوه فروشی، عجب، کبر، تسلیم در برابر عادات، بندگی غیر، بندگی نفس و حتی خودکشی امری خلاف عرف نیست. در آنجا و به تبع آن در جوامع غارب زده، نوشتن و خواندن کتاب هایی که در آن انواع و اقسام امور متعارف انجام می شود، مجاز و حتی ممدوح است. اخصلا بشر دغدغه ای جز این ندارد که اوقات فراغت خود را مستغرق در لذات گوناگون سپری کند و در ساعات کار نیز فقط برای تأمین حوایج اوقات فراغت خویش مثل سگ جان بکند. در آنجا این پارادوکس که به نظر ما ابلهانه می آید، کاملا متعارف است.
نقش روشنفکران غرب زده در تهاجم فرهنگی چیست؟
تهاجم فرهنگی غرب علیه تفکر انقلابی اسلام از خللی که در عزت و استقلال ملی که عین هویت دینی ماست و توسط روشنفکران غرب زده داخلی ایجاد شده است، موثر می افتد. اگر این تفسیر های پروتستانتیستی جدید از شریعت وجود نداشت، تهاجم فرهنگی شیطان اکبر و حتی ماهواره می توانست در نهایت به قوام و استحکام هرچ بیشتر رابطه این امت با دین رسول الله صلی الله علیه و اله بیانجامد؛ چرا که از یک سو تجره تاریخی نشان داده که اسلام همواره از درون شکست برداشته و هجوم بیرونی فقط هنگامی موثر افتاده که نفاق، در بنای مستحکم دین ایجاد خلل کرده استو از سوی دیگر ،اصلا حقیقت اسلام در مبارزه با شیطان ظهور پیدا می کند و این حکمتی است که در آفرینش شیطان وجود دارد. همواره تجربه تاریخی در ایران و جهان نشان داده که دنیای غرب در عصر استعمار نو، اقووام دیگر را همواره از طریق روشنفکران آن اقوام و از درون تسخیر کرده است و این سخنی است که بسیاری از روشنفکران ایران و غیر ایرانی همچون جلال آل احمد، فانون و غیره به آن توجه یافته اند. رسانه، ویدئو، ماهواره، کتاب ها و نشریات فارسی داخلی و خارجی و ... عرصه ای بود که این تهجم فرهنگی در آن شکل گرفت. بسیار ساده انگارانه است اگر همه تلاش های مزورانه ای را که در سال های بعد از اتمام جنگ در داخل و خارج از کشور انجام گرفت، به « تبادل فرهنگی » تعبیر کنیم.
و کلام آخر ...
ما باید به وظیفه خود عمل کنیم. وقتی مبادی تفکر ما از غرب جداست، نباید منتظر باشیم که نتایج عملی تفکرمان مورد تأیید آن ها واقع شود که اگر چنین شد، در حقیقت نقض اغراض اولیه ماست؛ یعنی اگر می خواستیم که نهایتا خود را با پسند غرب و غرب زدگان بسنجیم، دیگر چه داعیه ای برای انقلاب کردن وجود داشت؟ وای بر ما اگر اجازه دهیم که روشنفکران وارث انقلاب شوند.[1]
[1] نشریه دانشجویی طرح ولایت، سال اول شماره چهارم، موسسه امام خیمینی ره، ص 45
تولیدگر محتوا : majid
بارگذاری شده در : 1402/08/14
اینروزها خبرهای خوشی از جبهه مقاومت به گوش می رسد. جبهه مقاومت موفق شد بار دیگر، کارآیی و ثمربخش بودن خود را به جهانیان ثابت کند. «نیروهای مقاومت با همکاری ارتش لبنان علیه جبهه النصره که سه سال ارتفاعات عرسال را در اشغال خود قرار داده بود، دست به عملیات زدند که در نهایت نیروهای جبهه النصره پس از آنکه بیش از 90 درصد از مناطق تحت کنترل خود را از دست دادند برای مذاکره جهت خروج از منطقه اعلام آمادگی کردند.»[1]
آری، هر گاه عده ای در برابر دشمنان خدا و منافقان(تروریستهای به ظاهر مسلمان، ولی مسلمان کش)، فرهنگ مقاومت را پیش گیرند، نتیجه همین است که در عرسال لبنان می بینیم. قرآن در وصف مجاهدان مستحکم در برابر دشمنان خدا می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ[صف/4] خدا كسانى را دوست دارد كه صفزده در راه او جهاد مى كنند [و از ثابت قدمى] گويى بنايى پولادين و استوارند.»
خداوند نه تنها انسانهای با اراده و مقاوم در برابر دشمنان دین را دوست دارد؛ بلکه آنها را به سوی عزت و سربلندی سوق می دهد. «أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً[جن/16] و اگر بر طريقه (اسلام و ايمان) پايدار بودند آب (علم و رحمت و رزق) فراوان نصيبشان مى گردانيديم.»[2]
در آیه فوق، لفظ(اسْتَقامُوا) استقامت کنند، بکار رفته است، و استقامت یعنی مقاومت و پایداری، و استقامت و مقاومت نظامی در مقابل دشمنان دین، یکی از اقسام مقاومت است.
آیه به ما می آموزد که اگر عده ای در راه خدا استقامت کنند، خداوند آنها را از نعمات زیادی برخوردار می کند، و امروز آزادی عرسال لبنان، نتیجه استقامت و پایداری حزب الله لبنان است.
پی نوشتها
1ـــ کلیک کنید
2ــ ترجمه الهی قمشه ای، ص537
تولیدگر محتوا : سید
بارگذاری شده در : 1402/08/14
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، منشور روحانیت که نکاتی از امام راحل درباره روحانیت است، مطالب مختلفی را شامل میشود. یکی از نکات مهمی که امام راحل متذکر آن میشود خطر نفوذ غرب از طریق پدیدهها و اختراعات است. ایشان در فرازی میفرمایند: «مخالفت روحانیون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود که آنان با اختراعات و پدیدهها برخورد احتیاط آمیز کنند. علماى راستین از بس که دروغ و فریب از جهانخواران دیده بودند، به هیچ چیزى اطمینان نمىکردند و ابزارى از قبیل رادیو و تلویزیون در نزدشان مقدمۀ ورود استعمار بود، لذا گاهى حکم به منع استفاده از آنها را مىدادند. آیا رادیو و تلویزیون در کشورهایى چون ایران وسایلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آیا رژیم گذشته از رادیو و تلویزیون براى بى اعتبار کردن عقاید مذهبى و نادیده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمىنمود؟»
همچنان که ملاحظه میشود ترس از تهاجم فرهنگی عاملی برای مخالفت علما با مظاهر تمدن بوده است. این نشان میدهد تهاجم فرهنگی و سلطه غرب همیشه برای علمای شیعه مهم بوده و با آن مبارزه میکردند؛ حالا زمانی با تحریم تنباکو که سلطه استعمار را در پی داشت، مبارزه کردند و زمانی هم با مظاهر انحرافی تمدن بیگانه.
البته اینکه گفته شد با مظاهر تمدن مبارزه میشد، نباید به معنای تحجر و مخالفت با ابزار جدید تلقی شود؛ بلکه همانطور که در کلام امام راحل بیان شد ترس از نفوذ غرب و فرهنگ مبتذل آن عامل مخالفت بوده است. یعنی جلوگیری از نفوذ کفار و بیگانگان به عنوان یک شاخص و ملاک مطرح است.
امروزه خطر تهاجم فرهنگی با وسعت بیشتری فرهنگ و ارزش های اصیل جامعه را مورد هدف قرار داده است و لطمات آن به روشنی در جامعه قابل لمس است.
نقش دوگانه رسانههای نوین
اثرات مخرّب اینترنت، فضای مجازی و ماهواره در جامعه نمایان است. ترویج بی حجابی و بیبند و باری،بالا رفتن سن ازدواج و بعضا ازواج نکردن، انیس شدن افراطی با حیوانات به خصوص سگ بازی و بی توجهی کامل به احکام آن؛ حتی تمسخر نجس بودن سگ، عادی شدن روابط زن و مرد نامحرم که در بعضی مواقع میتوان ادعا کرد که اصلا محرم و نامحرم معنایی ندارد، گسترش طلاق و خیانتهای زناشویی را می توان برخی آسیب های عصر فن آوری برشمرد!
این مطالب سیاه نمایی و اغراق نیست. اینها واقعیت جامعه ما است و قابل انکار نیست. برای نمونه شاهد هستیم که در برخی شهرها مثل تهران چقدر سگ بازی رواج پیدا کرده و مانند عضوی از خانواده با آن برخورد میشود. اگر به بعضی از آنها هم گفته شود سگ نجس است، می گویند که او را می شوییم و بهداشت را رعایت میکنیم! متأسفانه این افراد آن قدر از مباحث دینی به دور هستند و در ابتدایی ترین مسائل لنگ میزنند که نمی دانند سگ اگر در اقیانوس هم برود پاک نمیشود. در سایر موارد نیز تقریبا چنین رویهای پا برجا است. ریشه تمام اینها دور بودن از تعالیم دینی و فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی و تأثیر پذیری کورکورانه از تبلیغات ماهواره و فضای مجازی است.
این در حالی است که از تمامی این مظاهر تمدن میشود به بهترین وجه و در جهت رشد و تعالی و معنویت و در یک کلام ترویج خوبیها قدم برداشت و نهایت استفاده را برد؛ ولی متأسفانه این ابزار، وسیلهای برای تخریب فرهنگ اصیل و از بین بردن معنویت شده است.
در این سال ها مشاهده کردهایم که رهبر معظم انقلاب بارها و بارها خطر تهاجم فرهنگی را گوشزد کرده است و با تعابیر مختلف از جمله شبیخون فرهنگی از این مطلب یاد کردهاند. همچنین خطر نفوذ را یادآوری کردهاند؛ همان نکتهای که در بیان امام راحل ذکر شده بود که مخالفت علما به خاطر ترس از نفوذ اجانب بوده است؛ ولی ظاهرا گوش شنوایی نیست!
بیاناتی از رهبر معظم انقلاب درباره خطر تهاجم فرهنگی
ـ بنده مکرر راجع به غرب و تهاجم فرهنگ غربى حرف مىزنم. معناى صحبتهاى بنده، صرفاً این نیست که فرهنگ غرب از باى بسمالله تا تاى تمت، همهاش خراب و خرابى و بدى است. اگر این گونه بود، شهروندان ممالک غربى، از اول آن را نمىپذیرفتند و اصلاً تحمل نمىکردند. بنابراین، فرهنگ مذکور، نقاط مثبتى دارد که آن نقاط مثبت، چشم مردم را گرفت و جوامع را به خود جذب کرد. (بیانات در دیدار روحانیون و مبلغان، در آستانهى ماه محرم/۲۶/02/75)
- مردم را هدایت کنید؛ ذهن مردم را روشن کنید؛ مردم را به فراگرفتن دین تشویق کنید؛ دین صحیح و پیراسته را به آنها تعلیم دهید؛ آنها را به فضیلت و اخلاق اسلامى آشنا کنید؛ با عمل و زبان، فضیلت اخلاقى را در آنها به وجود آورید؛ مردم را موعظه کنید؛ از عذاب خدا، از قهر خدا، از دوزخ الهى بترسانید؛ انذار کنید . انذار سهم مهمى دارد؛ فراموش نشود ؛ آنها را به رحمت الهى مژده دهید؛ مؤمنین و صالحین و مخلصین و عاملین را بشارت دهید؛ آنها را با مسایل اساسى جهان اسلام و با مسایل اساسى کشور آشنا کنید. این مىشود آن مشعل فروزانى که هر یک از شما عزیزان این مشعل را در هرجا روشن کنید، دلها روشن خواهد شد؛ آگاهى به وجود خواهد آمد؛ حرکت بهوجود خواهد آمد؛ ایمان عمیق خواهد شد. مؤثرترین حربه علیه این تهاجم فرهنگى و شبیخون نامردانهى دشمن همین است؛ از این بهشدت نگرانم. (بیانات در دیدار علما و روحانیون و مبلغان در آستانهى ماه محرمالحرام ۲۳/01/78)
- اگر مسؤولان تهاجم فرهنگی را پذیرفتند، آن گاه شجاعت و تقوای آنها به کار ملت خواهد آمد. سالها پیش، من یک روز راجع به تهاجم فرهنگى صحبت کردم و گفتم دشمن از روزنههاى فرهنگى به ما حمله مىکند؛ اما متأسفانه عدهاى این را نفهمیدند. بعضى صریح و بعضى هم در پرده گفتند فلانى به چه چیزى حمله مىکند؟! کدام تهاجم، چه تهاجمى؟
امروز بعد از گذشت چند سال، آدمهاى دیرفهم کمکم مىفهمند که تهاجم فرهنگى یعنى چه! موج حملات فرهنگى دشمن که ایمان جوانان را هدف قرار داده، حالا به چشمشان مىآید و ابراز نگرانى مىکنند!
مىبینند در همه محیطهایى که جوانان حضور دارند، دشمن مىخواهد جاپایى از خود به جا بگذارد و عقیدهى آنها را به انقلاب و دین و امام برگرداند؛ حتى عدهاى در اینکه این ملت استقلال مىخواهد، خدشه مىکنند! یعنى درست همان خواست دشمن؛ یعنى تهاجم فرهنگی. مسؤولان کشور این خودآگاهى را لازم دارند تا بدانند دشمن از کجا حمله مىکند. اگر فهمیدند، بیدار خواهند بود. آنگاه شجاعت و تقوا و پاکدامنى آنها به کار این ملت خواهد آمد. 1 /999/ی۷۰۳/س
بابک شکورزاده
پی نوشت:
1- بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، به مناسبت ۱۹ دى ماه، سالروز قیام مردم قم ۱۹/10/80
تولیدگر محتوا : بابک شکورزاده
بارگذاری شده در : 1402/08/14
یکی از مسائل اساسی و ارکان اصلی در نظام جمهوری اسلامی اصل ولایت فقیه است. گرچه با زمان غیبت صغری و به تبعان غیبت کبری زمین از وجود ظاهری معصومین علیه السلام خالی است، اما هرگز خالی از حجت نخواهد بود؛ و در اعتقاد شیعه روزی فرا خواهد رسید که منجی عالم بشریت ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
اما در اصل غیبت تکلیف مسلمین چیست؟ و در مسائل روز مره خویش باید به چه کسی مراجعه کنند؟ و هدایت جامعه اسلامی بر عهدا کیست؟
طبیعی است که پاسخی که در مورد سؤالات فوق میتوان داد، به این صورت است که باید به کسی مراجعه کرد که در اسنباط احکام شرعی صاحب یدباشدو بتواند احکام الهی را استنباط وانها را در جامعه پیاده کند.
از انجا که مؤسس وبنیانگذار حکومت جمهوری اسلامی ایران فردی مجتهد واجد اشرایط بوده وبا احکام الهی اشنایی کاملی داشته وبه نحوهٔ حکوت معصومین علیهم السلام کاملاً واقف بوده وشالوده وزیر بنای اصلی این حکومت مردم سالاری دینی را بر پایهٔ حکومت معصومین در عصر غیبت، یعنی بر اساس «ولایت فقیه» بنا نهاده است ویکی از اصول اصلی قانون اساسی کشو ما اصل ولایت فقیه است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی درمورد ولایت فقیه چنین آمده است «در زمان غیبت حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که اصل صد و هفت عهده دار آن میگردد.»[1]
از انجا که اصل ولایت فقیه رکن اساسی نظام اسلامی میباشد و دشمنان تا دندان مسلح جمهوری اسلمی ایران که جهت منزوی کردن حکومت اسلامی ایرانی از هیچ کوششی دریغ نورزیده وازارتکاب هیچ جنایتی ابا نداشتهاند، جهت پیشرفت حملات میدانی خویش همواره پیکان حمله خودرا به سمت و سوی این اصل مهم نشانه گرفته است ودر این میان ممکن است برخی ازجهال و یا برخی نا اگاهان به صورت نا خواسته چاشنی حرکت این پیکان سمی باشد. ودر قالب مغلطههای متعددوایجاد شبهه به صُوَر مختلف، در پی نقد این اصل الهی سیاسی برایند.
ولایت قیه اصلی است بادو پشتوانه بسیار محکم وقوی
1-پشتوانهٔ مردمی.
2-پشتوانه فقیهی و فکری بسیار قوی که توسط رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام راحل به ملجاء ظهور رسید و نه تنها مردم ایران بلکه کلیهٔ مردم دنیا وسیاست مداران خارجی در سرتاسر این دهکده خاکی با حکومت اسلامی وتمزیج دین وسیاست اشنا و مهر باطلی بر عقاید خرافی کمنیستهاوکسانی که دین را افیون ملتها میدانستند ودر عقاید خود همواره دین وسیاست دوکفه نابابرترازو میدانستند که با بالا آمدن دیگری حتماً باید دیگری تنزل پیدا میکند، زد.
مرحوم سید محمدکاظم طباطبائی یزدی (ره) در کتاب شریف عروة الوثقی که مورد تأیید همه علمای امامیه قرار دارد در اولین مبحث خویش ومرحوم آخوند خراسانی (ره) درکتاب شریف کفایه در مبحث اجتهادو تقلید مباحث جالبی را در رابطه با فقیه وولایت او وتبعیت از او رابیان کردهاند. ومرحوم نایینی در مورد ولایت فقیه میگوید: ولایت یک منصب اعطایی است که بدون دخالت مردم از طرف شارع به فقها داده شده است چه خود فقها راضی باشند و چه نباشند و چه بتوانند آن را اعمال کنند و چه نتوانند و چه مردم آن را بپذیرند و چه نپذیرند؛ و اخبار دلالت دارد که همه اختیارات حکومتی را که رسول خدا (ص) داشت فقهای عادل دارند[2].
با مروری بر روایات اسلامی میتوان به یک قایده کلی رسید که «یجب التقلیدالاعلم». این وجوب قبل از این که دلیل نقلی باشد دلیل عقلی است بر این اساس عقل حکم میکند که باید به اعلم مراجعه کرد. حالا سؤال این است
ایا مسائل سیاسی و اجتماعی جزء احکام شرعیه نیست؟
ایا مسائل سیاسی غیر از مسائل شرعی است؟
جواب سؤالات فوق را با مراجعه اولیه به کتاب شریف لمعه مرحوم شهید اول که وی از نخستین کسانی است که دلالت جدایی ناپذیری دین و سیاست را با هم میداند و مسائل سیاسی را خارج از مسائل دینی نمیداند و از همین رو کتاب شریف لمعه که چندین کتاب را در دل خود جای داده است مزین نموده است به بابهای متعدی چون حدود-دیاب –شرکت-مساقات-صلاة-حج وصوم. مگر مبحث اجرای حدودو تخصیص دیات و ... که کار حاکم شرع است با مبحث صلات-صوم تفاوت دارد؟
مرحوم صاحب جواهر (ه) در کتاب خویش در مبحث زکات آورده است که زکات را باید به چه کسی داد؟ «لاریب فیان اولی مع الامکان حمل ذلک الی الامام علیه السلام او نایبه، بل عن الخلاف الاجماع علیه لانه ابصربواقعها واعرف بمواضعها»[3]
چون نایب امام میداند اورا چگونه و کجا مصرف کند واو اعرف است به مواردمصرف زکات.
در جای دیگر میگوید: «لعموم نیابته» یعنی برای این که «نیایت فقیه عام است» ایا جمع آوری زکات امری اجتماعی و اقتصادی نیست؟
ایا اقتصاد در سیاست راه ندارد؟
بازدر جای دیگر میفرماید: «لانه نایب الامام» چون فقیه نایب امام است. حالا سؤال این است که ایا پیروی از امام وجوب دارد یا خیر؟
آیا تشکیل حکومت درعصر معصوم علیه السلام در حیطعهٔ امام هست یا خیر؟ واگر هست بعد از معصوم این زمام قدرت در اختیار کیست؟
اگر امام علیه السلام بر اطاعت از کسی حکم کند ایا پیروی از او واجب است یا خیر؟
مرحوم شیخ اعظم انصاری (ره) برای تبیین ولایت فقیه به روایتی از معصوم (ع) اشاره میکند کهان حضرت میفرماید: «واما الحوادث الواقعیه فارجعوافیها الی رواة الحدیثنا»[4]
وقائل به نیابت عام است در تمام اموراتی که تحت ولایت وامامت وحکومت است.
یکی دیگر از روایاتی که میتوان در بحث «ولایت فقیه» به ان اشاره کرد «ومن کان من الفقهاءصاینا لنفسه حافظا لدینه مطیعا لاوامر مولاه مخالفا لهواء»[5] است
از انجا که ما قائل به این هستیم که دین ما عین سیاست ماست وسیاست ما عین دین مااست، حدیث شریف دلیل تامی بر مخلص ولایت فقیه است، زیرا دلیلی است بر اینکه کسی اعلم است که حا فظالدینه در تمام مسائل سیاسی، اجتماعی وشرعی باشد. پس اطاعت چنین شخصی طبق آیه «یا ایها الذین امنوا اطیعوالله واطیعوالرسول والی الامرمنکم»[6] برهمگی جامعه اسلامی واجب است.
وحوم صاحب جواهر در تفسیر آیه شریفه میفرماید: اولی الامر تنها شامل حضرات معصومینعلیهم السلام نمیشودبلکه فقیه هم جزء اولی الامر حسوب میشود دون مقام عصمت ایشان.
آری، تشخیص متعلقات احکام وموضوعات انها در اکثر مسائل سیاسی، اجتماعی برعهده فقیه است واو باید فهم ودرک لازم را برای این امورات داشته باشد
در پایان درود و سلام خالصانه میفرستیم به روح مطهر و ملکوتی رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) که فرمودند: پشتیبان ولایتفقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.
[1] -اصل 5 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
[2] - کتاب عواید؛ ص 188
[3] -جواهر. کتاب زکات چاپ بیروت. ج 5-ص 668
[4] -وسایل الشیعه-ج 27-ص 425
[5] - وسایل الشیعه-ج 27-ص 425
[6] -نساء-59
تولیدگر محتوا : کبوتر حرم
بارگذاری شده در : 1402/08/14
واسطههای خسته وسنگین
از آنجا که در ساختار هر حکومتی بین حاکم جامعه و مردم عده ای نخبه به عنوان واسطه وجود دارند، که اهمیت این واسطه های بقدری است که مثلا در بحث ظهور امام زمان، از شرائط ظهور علاوه بر رشد عقلی مردم، به وجود 313 نفر یار مخصوص برای آن حضرت نیز اشاره شده است .
عن الباقر علیه السلام : « یَجمَعُ اللهُ مِن أَقاصِی البِلادِ عَلی عِدَّةِ أَهلِ بَدرٍ ثَلاثَمِأَةَ وَ ثَلاثَ عَشَرَ رَجُلاً ؛ یعنی خداوند (برای حضرت قائم علیه السّلام) از دورترین شهرها، به تعداد جنگ آوران جنگ بدر، 313 مرد را جمع می کند» .
نظام انقلاب اسلامی امام(قدس سره)هم از این قاعده مستثنی نبوده و نیست و همیشه واسطه هایی بین رهبر و مردم وجود داشته و دارند، که در این نوشتار می خواهیم به نقش و کارآمدی بعضی از این واسطه ها در دوران امام خمینی و دوران بعد از ایشان (دوران کنونی) بپردازیم.
نظریه امام خمینی(قدس سره) درباره ماهیت و وسعت انقلاب اسلامی
با توجه به بررسی وصیت نامه الهی و سیاسی امام(قدس سره) در صحیفه نور کاملا مبرز و مشخص می شود که ایشان انقلاب اسلامی ایران را صرفا انقلاب منحصر در چارچوب مرزهای سیاسی کشور ندانسته و قائل به فراگیری اسلام به تمام اقصی نقاط دنیا بالاخص به کشور های اسلامی بودند.
ابتدا به چند نمونه از آن اشاره می نمایم
مسؤولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت(ع) است.
ما که نهضت کردیم، برای اسلام نهضت کردیم. جمهوری، جمهوری اسلامی است. نهضت برای اسلام نمی تواند محصور باشد در یک کشور و نمی تواند محصور باشد؛ حتی در کشورهای اسلامی.
و ما ملت ایران که نهضت کردیم و دست ظلم را کوتاه کردیم باید دنبال این مطلب باشیم، و تا آنجایی که دست ظالمان را بکلی از کشور خودمان کوتاه کنیم و با هدایت این نور سایر کشورهای اسلامی و سایر مستضعفان جهان بیدار بشوند و خودشان را از تحت سلطه قدرتهای بزرگ خارج کنند.
اینها فقط نمونه ای از خروار مطالبی بود که امام خمینی اندیشه ای جهانی از انقلابش داشت و در اندیشه صدور انقلاب به همه جهان بودند
مانعی بزرگ برای اهداف عالی امام(قدس سره)
به جرأت میتوان گفت یکی از بزرگترین موانع برای آرمانهای امام(قدس سره) همین واسطه هایی بودند که نتوانستند یا نخواستند پا به پای امام(قدس سره) برای حصول به آن اهداف متعالی حرکت کنند
افرادی که باید مثل خود امام اشخاصی نفوذ ناپذیر، خالص در اسلام، و کارکشته باشند تا بواسطه این افراد امام(قدس سره) می توانست برنامه انقلاب اسلامی را حداقل به کشورهای اسلامی بالخصوص به عراق که به ایران حمله کرده بود صادر کند .
اما افکار غیر خالص و بعضا مخلوط به افکار لیبرالی بعضی، و سستی برخی عناصر دیگر مانع از این شد که امام بتواند آن برنامه کاملی را که در ذهنش داشت به مرحله اجراء بگذار، و بناچار با نوشیدن جام زهر، برنامه اش را ناتمام گذاشت، اما در کلام و رهنمود همیشه اشاره به صدور انقلابی داشت که امید پابرهنگان بود .
دوران بعد از امام(قدس سره)
تا اینکه امام(قدس سره) بار سفر بسته و افسار انقلاب را به سید علی دادند، او نیز باید با واسطه کار کند، و ظیفه اش حفظ انقلاب و دستاوردهای آن است، اما برخی واسطه های دگر اندیش که دیگر گنده تر هم شده و دیگر خود را در حد واسطه نمی بینند، بلکه سهم خود را بیشتر از حد واسطه می دانند.
به علاوه اینکه، به این واسطه های کسانی دیگر اضافه شده اند، که نه تنها چابکی واسطه های قبلی را ندارد، بلکه بسیاری از گفتمان های امام راحل را افراطی و خشونت طلبانه دانسته و قائل هستند این نوع ادبیات حداقل به درد امروزه ما نمی خورد و معتقدند این گونه ادبیات گفتاری باید به تاریخ معاصر انقلاب سپرده شود و معتقدند دنیای کنونی تاب تحمل این گفتمان را ندارد.
به عبارتی دیگر: اینها تاب اجرای انقلاب روح الله در داخل مرزها هم ندارد و با گفتمانی خنثی گونه صحبت از گفتگوی تمدنها، جهانی عاری از خشونت و ...باید در گفتار و رفتارمان اعتدال را رعایت کنیم. چرا که عدهای از این آقایان خسته اند، و خوابشان زیاد است، لذا رفتار و گفتارمان طوری باشد که خیلی سرو صدا راه نیفتد تا چرت بعضی از اینها پاره شود.!!!
در حالی که امروزه بر هیچ کس منشاء خشونت، توطئه جهانی و کشتار مسلمان، ایجاد طالبان، داعش و ...بر کسی پوشیده نیست .
اینها کسانی اند که خودشان و بچه هایشان با توجه به موقعیت شغلی و ثروتی که در دست دارند با گشت و گذار و سفر به کشورهای اروپایی و آمریکا و ... دل بستگی شدید به دنیا داشته و به قول قرآن کریم زمین چسبیده اند
همان که قران در آیه 38 سوره توبه به آن اشاره کرده و می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ما لَكُمْ إِذا قيلَ لَكُمُ انْفِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليل»
یعنی : اى كسانى كه ايمان آوردهايد! شما را چه شده كه وقتى به شما گويند در راه خدا بيرون شويد و كوچ كنيد به زمين سنگينى مىكنيد، مگر از آخرت به زندگى دنيا راضى شدهايد (اگر چنين است بدانيد كه) بهره گرفتن از دنيا در قبال آخرت جز اندكى نيست .
اینها به قول قران کریم کسانی اند که راضی به زندگی دنیایی بوده و می خواهند زندگی مرفه و بی درد سری را سپری کرده و حوصله جهاد و درگیری با جبهه استکبار را ندارد.
اما این خواب آلودگان خسته اگر چه الان ظاهرا در خواب راحتی و در رختخوابهای گرم و نرم فرو رفته اند اما باید بدانند این آرامش قبل از طوفان را دوامی نیست . چرا که آتش که چه بگویم، گدازه ها و شرارهایی در راه است که فعلا در زیر خاکستر هستند و هر از گاهی زبانه کوچکی می کشند که داستان شهادت امثال حججی نمونه ای از این آتش زیر خاکستر است .
که انشاء الله در موقع مقتضی مطالبی درباره این آتش زیر خاکستر بیان خواهد شد.
11بحار الانوار ج 52 ص 31(قدس سره)
صحیفه نور ج 21ص 327
. همان ج 1(قدس سره) ص 446
تولیدگر محتوا : جعفری
بارگذاری شده در : 1402/08/14
باسمه تعالی
ملت آنتی استکبار
بخش سوم؛ انقلاب اسلامی ایران
جریان انقلاب اسلامی ایران، بزرگترین حرکت ضداستکباری تاریخ ملت ایران بود. بررسی این حرکت را در دو جهت پی می گیریم:
سلطه بیگانگان بر کشور در زمان پهلوی اول و دوم
اسناد باقی مانده از زمان پهلوی، به روشنی گویای سلطه عمیق بیگانگان بر کشور در زمان حکومت پهلوی هستند. درواقع بیگانگان تا حد زیادی مالک تمام امکانات ایران بوده اند. هر دو شاه پهلوی را انگلیسی ها برسرکار آوردند و تمام فعالیت ها و سیاست های اداره کشور توسط آن دو را تعیین می کردند؛ بعد از کودتای 1332 پای آمریکایی ها نیز به ایران باز شد تا در کنار انگلیسی ها و روس ها بتوانند منابع ایران را بمکند و کنترل مملکت و ملت را در دست بگیرند.
« چرچیل ... هنگام فرار رضا خان از ایران، دست نشاندگی او توسط انگلیسی ها را با این تعبیر عیان نمود که « خودمان آوردیم، خودمان هم بردیم »؛ ».[1]
دست نشاندگی محمدرضا پهلوی حدی روشن است که خودش در کتاب « مأموریت برای وطنم » بدان اعتراف کرده است.[2]
ریشه همه دخالت های بیگانگان و تسلط آن ها بر امور کشور، همین مسئله ی دست نشاندگی مقام اول مملکت و شاه ایران بود.
اقدامات استکبار ستیزانه مردم ایران
جریان انقلاب اسلامی، بیش از هر نهضت و قیام دیگری، حرکتی استکبار ستیزانه با پیشتازی مردم بود. ملت ایران در کنار عالمان دین و به عنوان اهرم قدرت آن ها، نقش آفرینی های بزرگی داشته اند. مردم به هر بهانه ای بر ضد شاه قیام می کردند:
تظاهرات به حضور نیکسون، معاون اول آمریکا در ایران[3] ؛ تظاهرات و اعتصابات طولانی در اعتراض به جریانات کاپیتولاسیون[4] ؛ تظاهرات گسترده مراسم عزاداری محرم 42 [5]؛ قیام مردم تبریز و قتل عام آن ها، عزای عمومی عید آن سال؛ تعطیلی عمومی و تظاهرات مردم یزد که با تیر اندازی رژیم، به صحنه ای خونین تبدیل گشت؛ عدم اعتنای مردم به شعار آشتی ملی شریف امامی و برگزاری راهپیمایی عظیم بعد از نماز عید فطر شهریور 57 که کشتار فجیع جمعه سیاه را به دنبال داشت؛ قیام دانشجویان و دانش آموزان در مهر 57؛ اعتصاب پالایشگاه نفت، مخابرات، سازمان آب، مطبوعات و ... .
و صدها مانند این جنش ها ...
هر روز در گوشه ای از ایران، اعتراضات، راهپیمایی، اعتصاب و قیام هایی رخ می داد که در نهایت به سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب منجر شد و شاه گریه کنان کشور را ترک کرد.[6]
نتیجه
استکبار ستیزی با هویت تاریخی مردم ایران گره خورده است. مرور صفحات تاریخ معاصر ایران، نمایش دهنده نهضت هایی مردمیست که دغدغه اصلی آن ها، استقلال بوده است. در هر زمان، دسته ای از بیگانگان به طمع استثمار ملت ایران، در صدد تسلط بر آنان برآمده اند.
و در تمام موارد، مشت محکم تنفر از استکبار، پاسخ مردم ایران بوده است. گاه با پیشتازی علما و گاه با پیشتازی خود ملت.
متن کامل بخش سوم
ملت آنتی استکبار
بخش سوم؛ انقلاب اسلامی ایران
جریان انقلاب اسلامی ایران، بزرگترین حرکت ضداستکباری تاریخ ملت ایران بود. بررسی این حرکت را در دو جهت پی می گیریم:
سلطه بیگانگان بر کشور در زمان پهلوی اول و دوم
اسناد باقی مانده از زمان پهلوی، به روشنی گویای سلطه عمیق بیگانگان بر کشور در زمان حکومت پهلوی هستند. درواقع بیگانگان تا حد زیادی مالک تمام امکانات ایران بوده اند. هر دو شاه پهلوی را انگلیسی ها برسرکار آوردند و تمام فعالیت ها و سیاست های اداره کشور توسط آن دو را تعیین می کردند؛ بعد از کودتای 1332 پای آمریکایی ها نیز به ایران بازشد تا در کنار انگلیسی ها و روس ها بتوانند منابع ایران را بمکند و کنترل مملکت و ملت را در دست بگیرند.
« چرچیل ... هنگام فرار رضا خان از ایران، دست نشاندگی او توسط انگلیسی ها را با این تعبیر عیان نمود که « خودمان آوردیم، خودمان هم بردیم »؛ فراتر از این سند، اعتراف خود رضاخان به دست نشاندگی خود است که توسط دکتر مصدق، در مجلس شورای ملی علنی شد ».[7]
دست نشاندگی محمدرضا پهلوی حدی عیان است که خودش در کتاب « مأموریت برای وطنم » بدان اعتراف کرده است.[8] بقای او در پادشاهی توسط آمریکایی ها و انگلیسی ها در سال 1332 نیز به گواهی اسناد انکار ناپذیر است.
ویلیام شوکراس در کتاب معروف خود ( آخرین سفر شاه ) می آورد: « ... در اواخر 1952 انگلستان تصمیم گرفت مصدق را برکنار سازد ... چرچیل به شاه گفت پیامی صادر کند و طی آن مصدق را عزل و زاهدی را نخست وزیر نماید و خودش در یکی از شهرهای مجاور دریای خزر منتظر بماند. روزولت پولی را که از سیا گرفته بود، میان چاقوکشان و اراذل زورخانه و افراد فقیر زاغه نشین جنوب تقسیم کرد تا به نفع شاه تظاهرات نمایند .... روز 28 مرداد، تلگرامی به شاه رسید با این مضمون " مصدق ساقط شد. ارتش شاهنشاهی تهران را تحت کنترل دارد. زاهدی نخست وزیر "»[9]
پهلوی دوم، در کتاب انقلاب سفید، به تسلط بیگانگان بر امور کشور چنین اعتراف می کند:
« ... بعد از رفتن پدرم ( شهریور 1320 )، کارها در ظاهر به دست یک عده ایرانی، ولی در عمل قسمتی به دست سفارت انگلستان و قسمتی دیگر به دست سفارت روس انجام می گرفت. صبح مستشار سفارت انگلستان با یک لیست انتخاباتی به سراغ مراجع مربوطه می آمد و عصر همان روز، کاردار سفارت روس با لیست دیگری می آمد ... در برابر هر اقدام اصلاحی که متضمن نفع اکثریت ملت بود، ولی به نحوی به منافع اقلیت حاکمه لطمه میزد، سدی از مخالفت ها و کارشکنی ها پدید می آمد... »[10]
بعد از کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد و متلاشی شدن نهضت نفت، حضور آمریکایی ها نیز مانند انگلیس ها در ایران پررنگ شد. آن ها کلیه ی اختیارات استخراج و حمل و فروش نفت ایران را به کنسرسیوم بین المللی واگذار کردند. شرکت های آمریکایی 40% کنسرسیوم، شرکت نفت انگلیس 40% و شکرت های فرانسوی و هلندی هم 20% باقی مانده را بردند.
رژیم شاه و آمریکایی ها، با دستگیری آیت الله کاشانی و اعدام فداییان اسلام، صدای استکبارستیزی و اعتراض به تسلط بیگانه بر نفت را بریده و اجازه ورود ارتش آمریکا به ایران را صادر نمودند[11] که در نتیجه آن، عملا ارتش آمریکا بر نیروهای نظامی ایران مسلط گردید. آن ها در صدد تصویب کاپیتولاسیون بودند که نماد دخالت استکباری آمریکا در ایران و تسلط او بر مردم است.[12]
اقدامات استکبار ستیزانه مردم ایران
جریان انقلاب اسلامی، بیش از هر نهضت و قیام دیگری، حرکتی استکبار ستیزانه با پیشتازی مردم بود. ملت ایران در کنار عالمان دین و به عنوان اهرم قدرت آن ها، نقش آفرینی های بزرگی داشته اند. به نمونه هایی از آن ها اشاره می کنیم.
« پس از کودتای 1332 و آغاز حضور آمریکا در ایران، نیکسون، معاون اول آمریکا به ایران سفر کرد. دانشجویان دانشگاه تهران، در اعتراض به تجدید روابط ایران با انگلیس و ورود نیکسون به تهران تظاهرات کردند. این اعتراضات با خشونت تمام سرکوب گردید و سه تن از دانشجویان به قتل رسیدند ».[13]
« رژیم شاه پس از اعتراض امام ره به کاپیتولاسیون که نماد سلطه استکبار بود، ایشان و فرزندشان حاج آقا مصطفی خمینی را به ترکیه، تبعید کرد. این خبر، قم، مشهد و تهران را به حالت تعطیل درآورد و در بسیاری از شهرها تظاهرات و اعتصاباتی که بعضا سی روز ادامه داشت به براه افتاد ».[14]
« مراسم عزاداری محرم سال 42 به تظاهرات گسترده مبدل شد و شعارهای « خمینی بت شکن »، « خمینی، تو فرزند حسینی » و ... طنین انداز گشت. صحنه تظاهرات با دستگیری امام عالمان مبارز شدت یافت. در تهران، قم، مشهد، شیراز و برخی از شهرستان ها، مأمورین رژیم با مسلسل به جنگ ملت آمدند و قتل عام هولناکی شکل گرفت ».[15]
مردم به هر بهانه ای برضد شاه قیام می کردند.
« قیام مردم تبریز و قتل عام آن ها، عزای عمومی عید آن سال، تعطیلی عمومی و تظاهرات مردم یزد که با تیر اندازی رژیم، به صحنه ای خونین تبدیل گشت، عدم اعتنای مردم به شعار آشتی ملی که از سوی شریف امامی برای خاموش کردن قیام ها مطرح شده بود، و برگزاری راهپیمایی عظیم بعد از نماز عید فطر شهریور 57 که کشتار فجیع جمعه سیاه را به دنبال داشت، قیام دانشجویان و دانش آموزان در مهر 57 ، نمونه های دیگر مقاومت مردم ایران در برابر استکبار است.
در کنار این راهپیمایی ها، اعتصاباتِ پیوسته و زنجیره ای سازمان های دولتی و غیر دولتی، ضربات مهلکی به رژیم وارد کرد. اعتصاب پالایشگاه نفت، مخابرات، سازمان آب، مطبوعات و ... .
هر روز در گوشه ای از ایران، اعتراضات، راهپیمایی، اعتصاب و قیام هایی رخ می داد که در نهایت به سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب منجر شد و شاه گریه کنان کشور را ترک کرد.[16]
نتیجه
استکبار ستیزی با هویت تاریخی مردم ایران گره خورده است. مرور صفحات تاریخ معاصر ایران، نمایش دهنده نهضت هایی مردمیست که دغدغه اصلی آن ها، استقلال بوده است. در هر زمان، دسته ای از بیگانگان به طمع استثمار ملت ایران، در صدد تسلط بر آنان برآمده اند؛ گاه از طریق صنعت توتون، گاه با سیطره نفتی و زمانی نیز با چنبره بر کل نظام سیاسی فرهنگی اقتصادی ایران.
و در تمام موارد، مشت محکم تنفر از استکبار، پاسخ مردم ایران بوده است. گاه با پیشتازی علما و گاه با پیشتازی خود ملت.
[1] روحانی، فخر، اهرمها، ج1، ص 162 و 165.
[2] روحانی، فخر، اهرمها، ج1، ص 171
[3] عمیدزنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص 403
[4] عمیدزنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص 468
[5] عمیدزنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، صص 459 و 460.
[6] عمیدزنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، صص 506 – 525 ( گزیده )
[7] روحانی، فخر، اهرمها، ج1، ص 162 و 165.
[8] روحانی، فخر، اهرمها، ج1، ص 171
[9] روحانی، فخر، اهرمها، ج1، ص 174
[10] روحانی، فخر، اهرمها، ج1، ص 177
[11] عمیدزنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن.
[12] عمیدزنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص 466
[13] عمیدزنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص 403
[14] عمیدزنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص 468
[15] عمیدزنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، صص 459 و 460.
[16] عمیدزنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، صص 506 – 525 ( گزیده )
تولیدگر محتوا : majid
بارگذاری شده در : 1402/08/14