گوشیم زنگ خورد، نگاه کردم دیدم رفیقمه.
گفت:فردا شب شام خونه ما دعوت 1هستین.
با اشتیاق قبول کردیم و منتظر بودیم که فردا شب برسه و بریم خونه دوستم.
فردا رسید و ما یک جعبه شیرینی گرفتیم و رفتیم.
نزدیک که شدیم من استرس گرفتم نمی دونستم چرا ولی حس بدی بود، وارد خانه ک شدیم با گرمی و برخورد همیشگی رفیقم، آن حس از دلم بیرون رفت؛ اما خانمش مثل همیشه نبود معلوم بود اتفاقی افتاده، بله متاسفانه حدسم درست بود.
آن اتفاق چیست؟ نکند بخاطر ما باشد؟
بله خانم راضی به آمدن ما نبود و نتوانست صبر کند و جلوی خودش را بگیرد، شد آن چیزی ک نباید میشد. قلب شوهر شکست، قلب ماهم شکست،
آری وقتی عشق امام زمان از دلها برود هر کاری میکنند و تفکری هم به عاقبت کار نمیکنند (فرقی هم نمیکند مرد باشیم یا زن)
تلنگر:یاران امام زمانی در همه حال سعی بر حفظ آبروی همدیگر دارند. اگر خوشحال میشویم از ابرو ریختن شدن فرد مومن در وجود خود شک کنیم
پی نوشت:
1قال امیرالمؤمنین.
اَلله اَلله فيالضَّيف، لايَنصَرِفَنَّ اِلاّ شاكِراً لَكُم.
خدا را ! خدا را ! در نظر بگيريد و حُرمت مهمان را رعايت کنيد! مهمان جز اينکه خشنود و سپاسگزار شما باشد نبايد از نزد شما خارج شود. (مستدرک، ج ١٦، ص ٢٤١