مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب ابن ملجم زمان
امتیاز کاربران 5

تولیدگر متن تولیدگر گرافیک

محسن هستم. از تاریخ 10 آذر 1393 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر متن تولیدگر گرافیک تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 5 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
ابن ملجم زمان

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ سه‌شنبه, 25 بهمن 01

ابن ملجم زمان

مینا حمزه­ ئی

قسم به قلم

قسم به خون

قسم به حرم

این اولین چهارشنبه‌ای است که قلم و کاغذ مرا به نوشتن فرا خوانده است، غروب چهارشنبه‌ای که پانزده تن از هم وطنانمان در شیراز طلوع کردند.

شیراز همیشه برای ما یاد آور یک شهر سرسبز است با مردمی خون گرم و مهربان، یاد آور شعر و حافظ و سعدی ست، یاد آور شاه چراغ و اهل بیت است ... .

نمی‌دانم چگونه دل نوشته‌ام را بنویسم ، می‌خواهم خبری تلخ را به تصویر بکشم اما نمی‌دانم چگونه؟ شرح این ماجرا به قدری سخت و سنگین است که قلم کمر خم کرده در این مصیبت...

بارالها! قلمم را یاری ده تا کمر راست کند، بایستد و بنویسد هر آنچه باید بنویسد تا بماند برای آیندگان.

امشب در حرم حضرت احمد بن موسی (سلام الله علیهما) حادثه‌ای بس ناگوار اتفاق افتاده است. حادثه‌ای که قلم شرم دارد از نوشتن آن و زبان شرم دارد از بیان آن، لیک چاره‌ای جز نوشتن و بیان کردن نیست‌‌.

امشب شخصی که گویی هیچ از انسانیت بویی نبرده، و از مهر و مهربانی هیچ نچشیده وارد حرم شاه چراغ می‌شود و ...

امان از این همه مصیبت، هیهات از سنگینی این خبر، ای قلم صبور باش و طاقت بیاور این حادثه را... .

ابن ملجمِ زمان با سلاح وارد حرم می‌شود و ابتدا خادمِ بخش دربانی این مکان مقدس را به شهادت می‌رساند و سپس به شبستان می‌رود و کینه‌ای که از اهل بیت (علیهم السلام) و جمهوری اسلامی ایران در دل داشته سر زائران بی‌گناه خالی می‌کند، زائرانی که از شهرهای دور و نزدیک برای عرض ارادت به سمت امام‌زاده رئوف شیراز آمده بودند.

آمده بودند تا دلهای خسته خود را جلا دهند، آمده بودند تا حوائج خود را از فرزند امام بخواهند، خوشا به سعادتشان که بهترین‌ها نصیبشان شد و چه مرگی زیباتر از شهادت... .

آن ملعون درهای شبستان را که بسته می‌بیند به سمت ضریح می‌رود و هتک حرمت می‌کند، جوی خون راه می‌افتد در حرم امن ملجأ شریف.

تسبیح‌ها، مُهر‌ها، فرش‌ها و سنگ فرش‌های حرم سیراب می‌شوند از خون ده‌ها تن از انسان‌های بی‌گناه.

 

ای زائران شهید! به راستی چگونه اذن دخول خواندید و با چه نیتی وارد حرم شدید که اینگونه شما را اجابت کردند، چگونه گفتید:

«یا سَیِّدی یَا بنَ رَسُولِ اللهِ

ای آقای من، ای فرزند پیامبر خدا

اَنَا العارِفُ بِحَقِّکَ

حق تو را می دانم

اَتَیتُکَ مُستَجیراً بِذِمَّتِکَ

آمده ام در پناه و امان تو باشم.

قاصِداً اِلی حَرَمِکَ

به سوی حرم تو آمده ام

مُتَوَسِّلاً اِلَی اللهِ تَعالی بِکَ

تا به پروردگار بلند مرتبه به وسیله تو نزدیک شوم.

أ أدخُلُ یا اللهُ؟

ای پروردگار، اجازه ی ورود به من می دهی؟»

بعد از شنیدن این خبر ناگوار، چند دقیقه‌ای نگذشته بود که خود را با دیدگان اشکبار در مقابل دفتر دیدم و حاصلش شد آنچه خواندید. 

تصاویر بسیار زیادی از این حادثه ناگوار رویت کرده و قصد به تصویر کشیدنشان را داشتم لکن عاجز ماندم از یافتن واژه ها، به فرموده پیر جماران حضرت امام خمینی (ره) شکستن قلم اولیٰ ست.

این غمنامه را از شهر مقدس قم نوشته‌ام و امید دارم شما در شهرِ به سوگ نشستۀ شیراز پذیرا باشید.

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما