مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب بهائیت؛ تناقض گفتار و رفتار رهبران بهائیت
امتیاز کاربران 5

تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن توزیع گر سایت

بابائی هستم. از تاریخ 16 خرداد 1394 کنشگری رو شروع کردم و همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم. من در نقش تولیدگر با قالب های تولیدگر فیلم و صوت تولیدگر متن توزیع گر سایت توزیع گر شبکه های اجتماعی توزیع گر پیام رسان تولید محتوا می کنم.
من در مرسلون تعداد 44 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
بهائیت؛ تناقض گفتار و رفتار رهبران بهائیت

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ دوشنبه, 05 دی 01

این پرونده را با 31 اثر دیگر آن ببینید

بهائیت؛ تناقض گفتار و رفتار رهبران بهائیت


توهین حسینعلی بهاء به علما

زیبا سخن گفتن و دوری از هتک حرمت و بی احترامی به مردم یکی از اخلاق پسندیده و راه جذب کردن افراد است که در تمامی ادیان چه الهی و چه غیر الهی بدان توصیه شده و رسولان الهی، بزرگان و رهبران هر قوم و قبیله ای جزء نخستین کسانی بشمار می رفتند که به این دستور عمل نموده و پیروان شان را نیز به این صفت حمیده سفارش می کردند؛ حتی رهبران فرقه بهائیت نیز از این موضوع غافل نبوده، چنین سفارشاتی به پیروان خود نموده اند.

عبدالبهاء دومین رهبر فرقه بهائی، سرکار آقا، مرکز میثاق، مبین و مفسر کلمات میرزا حسینعلی بهاء به همه بهائیان و پیران پدرش سفارش می کند که به مردم توهین نکنید، همیشه به آنها احترام بگذارید و در صحبت کردن با مردم نیز هیچ گاه خود را برتر از دیگران ندانید که موجب تکبر و خود برتر بینی است. وی در کتاب مکاتیب جلد 1 صفحه 355 چنین می نویسد: 

«ای محترمه، تعالیم إلهیه در این دور نورانی چنین است که نباید نفوس را توهین نمود و به جهالت نسبت داد که تو ندانی و من می دانم بله باید به جمیع نفوس به نظر احترام نظر کرد». 

وی در ادامه هم می گوید: 

«نباید خویش را دانا و دیگران را نادان شمرد این فکر سبب تکبر گردد و تکبر سبب عدم تأثر بلکه باید امتیازی در خود نبیند و با دیگران به نهایت مهربانی و خضوع و خشوع صحبت بدارد این نوع بیان تاثیر کند و سبب تربیت نفوس شود. ای محترمه، جمیع انبیاء بر این مبعوث شدند و حضرت مسیح بجهت این ظاهر گشتند».

با وجود این دستور از عبدالبهاء دومین رهبر فرقه بهائیت، هرچند وی خود بدین سفارش عمل نکرده و با برادرش میرزا محمد علی به دشمنی پرداخت تا آنجا که بعد از برکناری او از رهبری فرقه بهائیت، پیروان خویش را از تماس با او برحذر داشته و خود نیز تا آخر عمر با وی قهر بود و سخن نگفت؛ بنیانگذار فرقه بهائیت میرزا حسینعلی بهاء نیز به بهائیان سفارش می کند که با مردم زیبا سخن بگوئید و حرف زشت نزنید. وی در کتاب مجموعه الواح مبارکه صفحه 400 چنین می نویسد: 

«براستی می گویم لسان از برای ذکر خیر است او را به گفتار زشت میالائید عفا الله عما سلف از بعد باید کل (پیروان بهائی) بما ینبغی تکلم نمایند از لعن و طعن و ما یتکدر به الانسان اجتناب نمایند».

با وجود چنین دستوراتی اما نه تنها مؤسس فرقه بهائی خود به چنین دستوراتی عمل نکرده بلکه برعکس با زشت ترین الفاظی دیگران را مورد لطف و عنایت خویش قرار دادند. حسینعلی بهاء نه تنها خود را دانای به همه چیز و دیگران را نادان و جاهل خطاب کرده بلکه در مواردی نیز با طعنه به افرادی آنها را نفهم خوانده که اگر از کلمات عربی سر رشته ندارند، به زبان فارسی برایشان می نویسد تا متوجه شوند!

میرزا حسینعلی نوری نسبت به محمد کریم خان کرمانی از شاگردان سید کاظم رشتی و فرزند ابراهیم خان ظهیرالدوله حاکم کرمان که از مخالفین بهائیت و میرزا حسینعلی بهاء بود، او را فردی  جاهل و نادان دانسته و در کتاب مجموعه الواح مبارکه صفحه 71 به وی چنین خطاب می کند: 

«یا ایها الجاهل، انظر فی کلمات الله ببصره لتجدهن مقدسات عن اشارات القوم و قواعدهم بعد ما کان عنده علوم العالمین». 

یعنی ای نادان! با چشم خدا به آیاتش نظر کن تا بفهمی که آیات الهی خالی است از کنایه ها و قواعد مردم چرا که او دانش های دو جهان را دارا می باشد.

میرزا حسینعلی نوری مازندرانی برای این که محمد کریم خان کرمانی را بیشتر تحقیر نماید، در ادامه کلامش می گوید: من بقیه سخنانم را به زبان فارسی می گویم تا تو بهتر بفهمی! و در صفحه 74 مجموعه الواح مبارکه می نویسد: 

«به لسان پارسی ذکر می شود که شاید عرف قمیص رحمانی را از کلمات منزله پارسیّه ادراک نمائی و منقطعاً عن الاشطار بشطر أحدیّه توجه کنی اگرچه هر طیری از کدس رحمت رحمانیّه و خرمن حکم صمدانیّه نصیب نبرده و قادر بر التقاط نه (نیست)».

از منظر میرزا حسینعلی بهاء هر کس ظهور او را تصدیق نمود و به وی ایمان آورد، او عالم و دانشمند است و الا هرچند کسی به درجه اجتهاد و مرجعیت رسیده باشد یا به مقام استاد کل دانشگاه و فوق دکترای رشته ای را کسب نماید، او عالم و دانشمند نبوده و نیست هرچند مردم او را آیت الله العظمی، پرفسور، دکتر، استاد و… بخوانند. همچنانکه وی در لوحی به شیخ محمد تقی اصفهانی از علمای بزرگ اصفهان نیز تاخته و با بد زبانی هرچه تمامتر او را غافل مردود و غافل مریب، جاهل مرتاب و جاهل محجوب، مشرک بالله و عالم بی علم و مار خوش خط و خال خوانده و در کتاب آثار قلم اعلی جلد 2 صفحه 151 او را نادان دانسته و چنین به او خطاب می کند: 

«یا ایها الجاهل، إعلم ان العالم من اعترف بظهوری و شرب من بحر علمی و طار فی هواء حبی و نبذ ما سوائی و اخذ ما نزّل من ملکوت بیانی البدیع».

پس چه شد آن سخنان و آن سفارشات پدر و پسر که گفتند با مردم به احترام رفتار کنید، نباید به مردم توهین کرد و آنان را به جهالت نسبت داد که من می دانم و تو نمی دانی. نباید خویش را دانا و دیگران را نادان شمرد، چرا که این فکر باعث تکبر است و تکبر نیز سبب عدم تأثیر. بلکه شخص نباید امتیازی را در خود ببیند بلکه باید با دیگران با نهایت مهربانی و خضوع و خشوع صحبت کرد زیرا این نوع بیان تاثیر می کند و سبب تربیت نفوس می شود چرا که تمامی انبیاء بر این مبعوث شدند. یا حسینعلی بنیانگذار و پیامبر این فرقه به فرزندان، خویشاوندان و دیگر پیروان بهائی سفارش می کند که براستی و درستی به شما می گویم که این زبانی که نعمت خداست برای ذکر خیر آفریده شده است آن را به گفتار زشت آلوده نکنید. تمام بهائیان باید بما ینبغی تکلم نمایند. از لعن و طعن و آنچه که مایه ناراحتی انسان شود پرهیز نمایند! چرا بهائیان از این تناقض گوئی سرگیجه نمی گیرند؟

نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما