در شعر، شاعر میتونه از کنایه و صنایع و آرایه های ادبی و مجاز و خیال و اغراق و مانند اینها در رساندن مقصودش استفاده کنه و واژه هایی همچون شراب، میخانه، لب ، انگور، خرابات و... اصطلاحات هستن که در لسان عرفا معانی خاص خودشون رو دارن و زمانی که یه عارف بخواد عالی ترین مفاهیم عرفانی و روحانی رو به مردم عادی منتقل کنه مجبور میشه از معانی ای استفاده کنه که قابل فهم برای عموم هستش.
مثلا وقتی بخواد اوج و نهایت لذت روحانی رو برای مخاطب توصیف کنه مثلا از واژه شراب استفاده میکنه یا مثلا برای اینکه عشق به محبوب و معشوق حقیقی رو منتقل کنه از واژه بوسه برلب یار (مثلا) استفاده میکنه.
در واقع عارف با اینگونه تعابیر اون مفاهیم غیر قابل فهم و درک رو برای مخاطب قابل فهم تر میکنه و باعث میشه مخاطب یه فهمی هرچند ناقص از ان حالات عرفانی و روحانی پیدا کنه.
در قران هم چنین چیزی وجود داره؛ مثلا در سوره واقعه میفرماید: "وکأس مِن مَعین".[1]
مَعین یعنی شراب. خداوند در اینجا از اون شراب و نوشیدنی بهشتی سخن میگه ولی چون مخاطب هیچگاه نمیتونه درک درست و واقعی از اون نوشیدنی بهشتی داشته باشه خداوند مثال ملموس دنیایی زده.
البته در ادامه میفرماید: "لا یصدّعون عنها و لا ینزِفون"[2]
شرابی که به بهشتیان داده میشود چنین نیست که عقل و هوش را ببرد و سستی بیاورد.
اما سؤالی که در اینجا پیش میاد اینه که چرا پیامبر و امیرالمؤمنین که عارف کامل و فیلسوف کامل بودن هیچگاه این تعابیر (خال لب و مبخانه و شراب و...) را به کار نبردن؟ شما اگه تونستی این سؤال را جواب بدهی که چرا خدا، به پیامبر فرمود به جای شعر دوست دارم قرآن تلاوت کنی و اینکه پیامبر و امیرالمومنین با اینکه بزرگترین و بالاترین عارف کامل هستن، هیچوقت تعابیری نظیر میخانه و مانند اینها به کار نبردن و برای فهماندن معرفت حق، هیچگاه از شعر استفاده نکردن را بگویی، اونوقت ازتون میپذیرم...
خب سوال، جواب میخواد. آدم یا بلده جوابشو و یا بلد نیست و میره از اهلش میپرسه، دیگه تهمت جمود و تکفیر شعرا نداره که.
این جواب به نظرم بد نیست:
بحث عرفان بحث مفصلی است که نیاز به توضیح دارد. هر کاری که در قامت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمومنین علیه السلام نبود آیا بدعت است؟ اگر کار غیر شرعی نباشد اشکالی ندارد. در عالم شعر برخی الفاظ معنای دیگری دارند مثل رخ یار که منظور خداوند است نه عشق مجازی. همچنان که کسانی که اهل شعر هستند بهتر میدونند.
من میگم عالم با عابد فرقش از زمین تا زیرزمینه قبول نمیکنی دیگه چیکارت کنم ولی راه درست اینه که از شریعت به طریقت برسیم نه مانند بعضی شخصیتهای عرفانی اعم از شاعر و فیلسوف و عارف که راه را برعکس فهمیدن و به اشتباه میخواستن از طریقت به شریعت برسند. امیدوارم شما جزء دسته هدایت یافتگان باشی. فرق عالم با عابد در اینجور جاها معلوم میشه که عالم هر حرف و هر شخصیتی را به این راحتی تأیید و تکذیب نمیکنه بلکه با تحلیل عالمانه جلو میره و به همین خاطر است که دو رکعت نماز عالم از از هزار رکعت نماز عابد بالاتره.
در نهایت دوستان و خوانندگان گرامی اگر تحلیل یا پاسخ مفیدی در این زمینه به نظرتون میرسه حتما پُست بذارید و ما را یاری کنید. باتشکر
کلیدواژهها: عرفان. شعر. عالم. عابد. جمود.
---------------------------------
پینوشتها:
1. واقعه/ 18.
2. واقعه/ 19.