مرســـــــلون

بانک محتوای مذهبی مرسلون
MORSALUN.IR

خانه مطالب تاریخ همیشه تکرار می شود
امتیاز کاربران 5

تولیدگر محتوا فاخر در اشراق

سوگواره اشراق هستم. همواره سعی کردم بهترین باشم. در این مسیر آموزش های لازم را پیگیری و از اساتید و مشاوران در تولید محتوا استفاده می کنم.
من در مرسلون تعداد 127 مطلب دارم که خوشحال میشم شما هم ذیل مطالبم نظر بنویسید و امتیاز بدید تا بتونم قوی تر کار کنم.


محیط انتشار
مخاطب
0 0
تاریخ همیشه تکرار می شود

با 0 نقد و بررسی | 0 نظر | 0 دانلود | ارسال شده در تاریخ چهارشنبه, 22 آذر 02



بسم الله الرحمن الرحیم

سید مقداد علوی

پیاده با کیف و کتاب‌هایم از حاشیه پیاده رو به سمت خانه حرکت می‌کنم و تمام فکر و ذهنم مشغول صحبت‌های آقای فاطمی دبیر دین و زندگی است. از غدیر خم می‌گفت، از اینکه چطور پیامبر صد و بیست هزار نفر را 3 روز در صحرا نگه داشتند تا در یک ظهر داغ خطبه مفصّلی برای آنها بخوانند و دست علی را به عنوان خلیفه و جانشین خود بالا ببرند.  به همه بگویند که اگر این کار نمی‌کردند دین ناقص مانده بود. به همه سفارش کنند که این خبر را تا قیامت به هم برسانند.  من سرمست از اینکه از این اتّفاق با خبر هستم و به این خلافت و ولایت علی معتقدم،  خوشحالم که شیعه هستم. از خیابان رد می‌شوم و ناگهان سؤالی به ذهنم خطور می‌کند. از غدیر تا رحلت پیامبر چند ماه گذشت؟ بلافاصله سؤالات بعدی پشت سر هم قطار می‌شوند

-         پس مگر پیامبر 3 ماه پیش کوهی از جهاز شتر درست نکرده بود و در برابر آن همه مسلمان علی را به عنوان جانشین معرفی نکرده بود؟

-         مگر قرار نبود این خبر تا ابد به دیگر مسلمانان سینه به سینه منتقل شود؟

-         مگر قرار نبود با این جانشینی دین اسلام در مسیر اصلی خود حرکت کرده و دین اسلام و صلح به تمام دنیا صادر شود؟

-         چطور تمام شاهدان آن ماجرا به این زودی همه چیز را فراموش کردند؟

-         چطور همان‌ها که اولین کسانی بودند که به علی تبریک گفتند حالا برای تعیین خلافت شورا تشکیل دادند؟

-         چه شد که اندر زود در دین شکاف افتاد؟

-         مگر می‌شود روی حرف پیامبری که برابری و آزادگی را برای آنها به ارمغان آورده بود حرف زد و فرامین او را انقدر زود فراموش کرد؟

سؤالات مسلسل وار در ذهنم جولان می‌دهند و زیبایی و شور غدیر را به حاشیه بردند.

-         آنها که علی را به عنوان خلیفه چهارم انتخاب کردند و او را وادار به جنگ با معاویه کردند چرا حالا دوباره برای علی شمشیر کشیدند و از علی می‌خواهند توبه کند؟

-         چه شد که ظرف چند سال این همه دین رسول خدا تغییر کرد و آنها که همبازی حسین بودند و خود را مسلمان می‌دانستند حالا او را به قتلگاه کشاندند؟

سؤالات تمامی ندارند و هیچ جوابی برایشان پیدا نمی‌کنم و به خانه می‌رسم.

*    *    *

محرّم رسیده و تمام شهر سیاه پوش است حزن و اندوه اباعبداله همه جا را فرا گرفته است، صدای روضه‌ها هر ظهر و شب از گوشه گوشه شهر به گوش می‌رسد هر کس که کوچکترین شناخت و محبّتی از پسر فاطمه دارد این روزها عزادار است، به محض اینکه صدای دسته‌ای می‌آید ناخودآگاه دست‌ها بالا آمده و هماهنگ با طبل و سنج دسته به سینه می‌خورد.

به کتابفروشی رفتم تا به سفارش دبیر ادبیاتمان کتاب مدیر مدرسه جلال آل احمد را بگیرم. از جلوی قفسه‌های کتاب‌های فلسفی، تاریخ و مذهبی عبور می‌کنم تا به کتاب‌های داستان برسم. با اینکه زیاد اهل کتاب خواندن نیستم اما از نگاه کردن و ورق زدن کتاب‌ها خوشم می‌آید، کتاب مدیر مدرسه را پیدا می‌کنم و از قفسه بر می‌دارم، قفسه کتاب‌های رمان چسبیده به قفسه مذهبی-تاریخی است؛ کتاب‌های قطور که حتی نگاه کردنش هم ترسناک است چه رسد به خواندن آنها «فروغ ابدیت»، «سیره پیشوایان»، و... طبقات پایین تر کتاب‌های کوچکتری است که جرأت می‌کنم چندتا از آنها را بردارم و ورق بزنم. اکثراً متن‌های سنگینی دارند که چیزی از آنها نمی‌فهمم و خوانده نخوانده سر جایش می‌گذارم. چشمم به یک کتاب نارنجی رنگ می‌افتد که با خط نتسعلیق نوشته است «قیام حسین دکتر سید جعفر شهیدی» عکس نویسنده اش را پشت کتاب ادبیاتمان دیده ام. کتاب بی رنگ و لعابی است و طرح جلدش چنگی به دل نمی‌زند. برگه‌هایش هم کاهی است.

من آدم جوگیری هستم و الان هم جو محرم و حسین است. دویست صفحه بیشتر نیست، قیمتش هم مناسب است. دل را به دریا می‌زنم و کتاب را بر می‌دارم. به سرعت به سمت صندوق رفته و هر 2 کتاب را حساب می‌کنم.

*    *    *

خسته از عزاداری شب هفتم محرم از مسجد بر می‌گردم و روضه علی اکبر در ذهنم است. در دل نفرین می‌کنم به کسانی که با بغض علی، اشبه النّاس به پیامبر را عرباً عربا کردند. روی تخت می‌افتم و کتاب قیام حسین را بر می‌دارم و شروع می‌کنم به خواندن.

دکتر شهیدی در مقدّمه می‌گوید قرار است این کتاب را بی طرفانه و بدون جانب داری از هیچ دین و مذهبی و فقط با بررسی تاریخی که عمر 50 ساله خود را صرف آن کرده است اتّفاقات عاشورا و چگونگی شکل گیری آن را بیان کند. می‌گوید این ماجرایی نیست که یکباره شکل گرفته باشد و ریشه در تاریخ دارد و اتّفاقات مختلفی دست به دست هم دادند تا نتیجه آن عاشورا و شهادت اباعبدالله شد.

می گوید اگر کسی بخواهد حوادث سال 61 هجری را بررسی کند و فقط واقعه عاشورا را ببیند؛ این سؤال برایش پیش می‌آید که چطور می‌شود خاندان پیامبر را با چنین وضع دلخراشی به شهادت برسانند و تمام امّت اسلامی در سکوت مطلق باشند و هیچ واکنشی نشان ندهند؟!

-         واقعا چه شد که مردم در چنین خواب عمیقی فرو روند و فرزندان پیامبر خود را اینچنین به خاک و خون بکشند؟

در فصل چهارم دکتر شهیدی شروع به تحلیل سال‌های اوّل رسالت پیامبر می‌کند و اینکه در آن زمان حکومت مکه و مدینه در دست دو گروه بود: یک دسته شیوخ و رؤسای قبائل بودند. و دسته دوّم تاجران و ثروتمندانی بودند که از ساده لوحی مردم استفاده کرده و با فریب و نیرنگ و ربا و نزول بر ثروت خود می‌افزودند. البته در این میان برخی هم بودند که هر 2 ویژگی را داشتند امثال ابوسفیان و ولید ابن مغیره.

رسالت پیامبر موجب شد تا افراد ضعیف وناتوان به سرعت به دین اسلام گرایش پیدا کنند و از دینی که برایشان آزادی و آزادگی را بشارت می‌داد، حمایت کنند، همین مسأله موجب شد تا بردگان به دنبال آزادی خود رفته و از صاحبان خود نافرمانی کنند و مردم ضعیف هم دیگر اوامر حاکمان جور را نپذیرند و روز به روز یاران پیامبر و دین اسلام بیشتر و از قدرت حاکمان آن زمان کاسته می‌شد.

این اتّفاقات باعث شد تا قدرتمندان آن زمان ابتدا به فکر تطمیع پیامبر افتاده و پیشنهاد پول و ثروت و قدرت دهند.

بعد از اینکه با مقاومت پیامبر روبرو شدند او را تبعید کرده و تحت فشار قرار دادند، که حتّی فشارهای اقتصادی هم پیامبر و یاران اصلی اش را از پا در نیاورد.

حال دیگر دشمنان اسلام که از این مقاومت پیامبر و حکومتی که روز به روز در حال رشد بود عاصی شده بودند چاره را در جنگ دیدند و طی چند سال چندین جنگ به پیامبر تحمیل کردند. اما حتّی این جنگ‌ها هم با شکست مواجه شد و سران طوایف و قبائل عرب به دست علی به هلاکت رسیدند و قدرت اسلام رو به فزونی بود.

کتاب را نمی‌توانم زمین بگذارم و با رشد اسلام شور و هیجان مسلمانی و شور علوی در من بیشتر می‌شد.

قدرت اسلام به حدبی زیاد شده است که دیگر حتّی تمام قبائل و ادیان مختلف هم با هم جمع شده‌اند و از پس اسلام بر نمی‌آیند و تمام کفر به دستان توانمند تمام اسلام به خاک کشیده می‌شود و سرش از تنش جدا می‌شود.

حالا دیگر هیچ قدرتی جلودار اسلام نیست و حاکمان و ثروتمندان هیچ راهی جز پذیرش اسلام ندارند، لااقل در ظاهر باید اسلام را بپذیرند تا بتوانند با نزدیک کردن خود به پیامبر از منافع اسلام بهره مند شده و شاید بتوانند با ظاهرسازی‌ها و چاپلوسی‌ها جانشینی پیامبر را از آن خود کنند و دباره به قدرت خود باز گردند.

اما غدیر خم آب پاکی بود بر تمام تصورات باطل آنها و ناچار به نقشه کشیدن برای به دست آوردن خلافت شدند و از همان روز شروع به دسیسه کردند.

از سرپیچی از دستور پیامبر برای تشکیل لشگر اسامه گرفته تا جلوگیری از نوشتن وصیت پیامبر و بی احترامی به او و تعیین پیش نماز بدون اجازه از پیامبر.

اینها که از ابتدا به دنبال تشکیل حکومت خود و بازیابی قدرت بودند و با فریب و نیرنگ به پیامبر پناه آورده بودند حتّی یک روز هم ایمان نیاورده بودند و منتظر بودند پیامبر اکرم سر بر بالین بگذارد تا خلافت مسلمین را به چنگ آوردند. همین عامل باعث شد تا هنوز مراسم کفن و دفن پیامبر تمام نشده است شورا تشکیل داده و برای خود خلیفه تعیین کنند. دیگران هم که از قدیم به ظاهرسازی اینها عادت کرده و روابط خویشاوندی با آنها داشتند نسبت به این ماجرا سکوت کرده و به سرعت از آنها تبعیّت کردند.

تازه اینجا بود که فهمیدم نفاق و حبّ قدرت یعنی چه، تازه اینجا بود که فهمیدم هر حکومتی که به حق روی کار می‌آید و به دنبال حق مظلوم و برابری بین مردم است؛ همیشه از طرف قدرتمندان و کسانی که در طمع قدرت هستند؛ تحت فشار قرار می‌گیرند. اگر تطمیع و تهدید و جنگ جوابگو نبود دست به ترور می‌زنند و همانها که پیشانی‌های پینه بسته دارند با جهالت و فهم نادرست از سیاست در مقابل رهبران جامعه قرار گرفته و آنها را تحت فشار قرار می‌دهند.

*      *      *

امشب شبکه افق فیلم سینمایی قلاده‌های طلا را گذاشته، با پدرم روی مبل نشسته ایم و داریم فیلم را نگاه می‌کنیم و هر ازگاهی پدرم سری تکان داده و نچ نچ می‌کند، وقتی فیلم تمام می‌شود لابلای سرفه‌های پی در پی اش می‌گوید:

-         کاری که منافقین و خائنین با این نظام کردند صدّام نتوانست بکند اصلاً تمام قدرت‌های دنیا با هم جمع شدند و نتوانستند بکنند بعضی از این مسئولین هیچ کجای انقلاب نبودند و معلوم نیست از کجا و چطور سر درآوردند خیلی از اینها که الان خون آقا رو توی شیشه کردند اصلاً رنگ ساواک را هم ندیده‌اند و یک شبه شدند سینه چاک انقلاب و الان برای خود نان‌دانی درست کرده اند.

-         بیچاره آقامون.

*      *     *


نظرات 0 نظر

شما هم نظری بدهید
پرونده های ویژه نقد و بررسی آثار شبکه تولیدگران
تمامی حقوق برای تیم مرسلون محفوظ است | 1400 - 2021 ارتباط با ما