سید جمال الدین 10 ساله بود که با پدرش سید صفدر به تهران مسافرت کرد و در منزل مرحوم آقا سید صادق سنگلجی، مجتهد معروف تهران سکنا گزید. آقا سید صادق، رو به سید جمال 10 ساله کرد و فرمود: خوب، سید جمال کوچک! شما هم چیزی بگویید. سید گفت: چیزی قابل عرض ندارم. آقا فرمود: خوب چیزی قابل طول بگویید. سید بیدرنگ گفت: چیزی که قابل طول است، عمر شما است.