بعضي از دوستان به حالت اعتراض نسبت به تولد خود ميگويند: «من نمیخواستم به دنيا بيام! چرا خدا منو بهاجبار به دنيا آورد؟»
پاسخ:
1ـ انسان قبل از پيدايش و وجود يافتن كجا بود كه خواستهای هم داشته باشد؟!! او زماني داراي خواسته شد كه وجود يافت. خواستن و نخواستن از آثار وجود است.
2ـ اينكه «خداوند چرا مرا آفريد » درواقع اعتراض به وجود يافتن خودشان نيست چراکه اساساً هيچ موجودي بهطور واقعي و جدي عدم (نبودن) را بر وجود ترجيح نمیدهد.
3ـ رنج و درد و فقر و بيماري و غم و غصّه و امثال اين امور همگي اموري عدمي هستند. (عدم سلامتي، عدم راحتي...) و درواقع، اين افراد ازاینگونه عدمها به ستوه آمدهاند نه از وجود داشتن خودشان. اينكه اين افراد میگویند: من نمیخواستم موجود شوم ، ناشي از اين است كه وجود نداشتن را مساوي با راحتي میانگارند.
4- اين افراد بايد سعي كنند حكمت نهفته در رنجها و بلاها و دردها و ... را دريابند، تا متوجّه شوند كه اینگونه امور همانند سختیهایی هستند كه يك ورزشكار تحمّل میکند تا بدني ورزيده داشته باشد. او چون بهفایدهی اين تمرينات سخت ، واقف است بدون هيچ زوري و كاملاً داوطلبانه و بلكه با صرف هزينه آن تمرينات سخت را انجام میدهد.
چنانچه حكمت بلاها و سختیها براي آنها قابلقبول نباشد بايد ابتدا جهانبینی خود را تقويت كنند تا هدف از خلقت انسان و جهان را متوجه شوند.
5ـ هدف آفرينش انسان دو جنبه دارد :
الف ) هدف فاعل (خداوند)
ب ) هدف فعل (انسان ) = رسيدن به كمال.
الف) هدف خداوند: خداوند فياض و جواد است و فياض و جواد بودن خداوند با آفريدن و ایجاد كردن محقق میشود.
اگر چيزي لايق آفريده شدن باشد و خداوند آن را نيافريند, اين نيافريدن بخل محسوب میشود و بخل از خداوند محال است .
منابع جهت مطالعه بيشتر:
طباطبايي , تفسير الميزان , ج 8, ص 44;
مصباح يزدي , معارف قرآن , ج 1, ص 154)
تفسير برخي آيات قرآن (و الي الله ترجع الامور / بقره , 210; آل عمران / 109; انفال / 44; حج / 76; فاطر / 4; حديد / 5) (هود, آيه 123)