محبت خداوند سبحان به ذات مقدس خویش، همان محبت حقیقی است. اهل معرفت، از محبت خدا نسبت به ذات مقدس خود، به «حب ذاتی» تعبیر می کنند.
ابن سینا در این باره می گوید:
« و الاول عاشق لذاته من ذاته بل هو معشوق لذاته من ذاته » [1]
آن گاه جناب شارح محقق در توضیح سخن ابن سینا برای اثبات حب به ذات استدلال می کند. [2]
ملاصدرا نیزمی گوید: «اما الواجب فهو عاشق لذاته فحسب و معشوق لذاته.... و هو مبتهج بذاته لابغیره، اذ لاغیر و لاند و لاشریک له و هو العزیز القهار... .» [3]
ابن عربی که بنیان گذار عرفان نظری است ، حسب ذاتی الهی را کار ساز آفرینش و علت خلق عالم می داند؛ به طوری که اگر این محبت نبود، عالم به عین وجود در نمی آمد:
«فلو لاهذه المحبه ماظهر العالم فی عینه، فحرکته من العدم الی الوجود حرکه حب الموجد لذلک». [4]
ابوالعلاء عفیفی شارح فصوص الحکم در شرح آن می نویسد:
«....این حب، علت خلق عالم و اساس حقیقتی است که هستی بر آن استوار است و همین حبی که مبدا وجود و اصل کل موجود است ، همان است که از نظر صوفیه ، تنها راه معرفت به خداوند و تحقق وحدت ذاتی با اوست و در نظر ابن عربی ، اصل همه اعتقادات و عبادات است.» [5]
عبدالرزاق کاشانی که نسبتا برجسته ترین شارح فصوص و مفسر اندیشه های ابن عربی محسوب می گردد، از محبت خدا با ذات خود به عنوان «المحبه الاصلیه» [6] یاد می کند و در این باره می گوید:
قال الله تعالی: «ان الله یحب المحسنین» [7] و محسن حقیقی اوست: «قد احسن بی ربی». پس خود را به حقیقت دوست دارد.... ، عشق ذاته لذاته من ذاته و از این جهت گفته اند:
عشقم که در دوکون و مکانم پدید نیست
عتقای مغربم که نشانم پدید نیست [8]
سر به جیب وحدت فرو برده با خود عشق می بازد و با هیچ کس نمی پردازد
آن چنان عاشق جمال خود است
که ز خود با کسی نمی پردازد [9]
فخر الدین عراقی نیز می گوید:
«....آن گاه عشق بی قرار از بهر اظهار کمال ، پرده از روی کار بگشود و از روی معشوقی ، خود را بر عین عاشقی جلوه فرمود:
پرتو حسن او چو پیدا شد
عالم اندر نفس هویدا شد
.....عاشق جمال او، جلال اوست و جمالش مندمج در جلال، علی الدوام خود با خود عشق می بازد و به غیر نپردازد.» [10]
هم چنین خواجه حافظ در ادبیات متعددی به حب ذاتی الهی و ویژگی آفرینشگرانه آن تصریح می کند:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد [11]
نکته مهم این که «این محبت اصلی که وقف محبت اصیل و محبوب اصلی است.» [12] ، ازلی (آغاز غیر زمانی و بقای بی اول است و به معنای پیش از آغاز آفرینش و طرح برنامه هستی در قضای الهی هم به کار می رود) [13] و قدیم است ؛ کما این که حافظ در بیت مزبور بدان اشاره فرمود، از همین رو عرفا از محبوب چنین محبتی، با عنوان «محبوب ازلی» یاد می کنند.
مولوی در نظم دل پذیر خود به این قسم از محبت تصریح می نماید:
عاشق کل است و خود کل است او
عاشق خویش است و عشق خویش جو [14]
یعنی از آن جا که خداوند ، کل الوجود و کمالات وجودی است و وجود نیز محبوب و مطلوب است ، پس او محبوب محب خویش و جوینده محبت به خویش است.
همانگونه که امام خمینی (ره) ، بزرگ حکیم و عارف معاصر همانند سایر اهل معقول از حب ذاتی و محبت اصلی سخن رانده و آن را سبب آفرینش و مدیر و مدبر و ملک و ملکوت می داند [15] و می گوید:
«.... فحب ظهور الذات و معروفیتها ، حب الذات لا الاشیاء ....» [16]
براساس تقسیم ابتکاری جناب آخوند [17] که محبت را به سه گونه تصویر می کند و این تقسیم را تقسیمی جامع می داند که همه انواع محبوب ها را در بر می گیرد، محبت خدا به ذات مقدس خود، از نوع «عشق اکبر» است که اکبر عشق هاست ، زیرا ایشان حب به ذات مقدس خدا را، عشق اکبر می نامد. اگر چه انسان هم می تواند از موهبت این گونه مهرورزی (عشق اکبر) برخوردار گردد ، ولی مقام و مرتبه عشق اکبری که خداوند به خود دارد ، با مقام و مرتبه عشق اکبری که انسان نسبت به خدا دارد، از حیث کم وکیف قابل قیاس نیست.
. اشارات و تنبیهات، با شرح محقق طوسی، ج3، نمط8، ص359. [1]
. فصوص الحکم، با تعلیقات ابوالعلاء عفیفی، ص 203. [4]
. مجموعه رسائل و مصنفات، کمال الدین عبدالرازق کاشانی، ص374. [9]
. عبدالله جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، ص 2. [12]
. بهاء الدین خرمشاهی، حافظ نامه، ص 297 و 596. [13]
. مثنوی معنوی، دفتر 1، بیت 1574. [14]
. طلب و اراده، ص 45 . ان العشق الجامع لکل معشوقات الاشیاء علی ثلاثة انحاء:الاکبر و الاوسط و الاصغر. [16]
. اسفار اربعه ، ج 7، ص183. [17]